جوان ۲۷ساله: شوهرخواهرم را آتش زدم!
روزنامه خراسان اظهارات جوان ۲۷ ساله ای را که به اتهام قتل و سوزاندن جسد شوهر خواهرش بازداشت شده منتشر کرده است.
روزنامه خراسان اظهارات جوان ۲۷ ساله ای را که به اتهام قتل و سوزاندن جسد شوهر خواهرش بازداشت شده منتشر کرده است.
وی گفته است: در یکی از روستاهای شهرستان زابل به دنیا آمدم و در همان روستا به تحصیل پرداختم پدرم زمین کشاورزی داشت و با کشت و کار در مزرعه مخارج خانواده را تامین می کرد. من تک پسر بودم و دو خواهر داشتم به همین دلیل در کلاس سوم راهنمایی ترک تحصیل کردم تا کمک خرج خانواده باشم چرا که پدرم در امور کشاورزی، دست تنها بود و نمی توانست همه کارها را انجام بدهد.
چند سال بعد عازم خدمت سربازی شدم و پدرم مسئولیت چند مغازه ای را که در شهر داشت به من سپرد و من هم در مغازه خواربار فروشی مشغول کار شدم تا این که روزی دختر همسایه روبه رویی برای خرید وارد مغازه ام شد و من که گویی به یک باره قلبم لرزیده بود عاشقش شدم و موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم در حالی که خدمت سربازی ام به پایان رسیده بود و همه راضی به این ازدواج بودند اما آن دختر پاسخ منفی می داد و قصد داشت ادامه تحصیل بدهد.
بالاخره این رفت وآمدها طولانی شد و من بعد از دو سال انتظار در نهایت پاسخ «بله» را از آن دختر گرفتم و این گونه با او ازدواج کردم ولی اولین بار در شب عروسی و به پیشنهاد باجناقم مواد مخدر مصرف کردم از آن روز به بعد هم او مرا برای مصرف مواد به دنبال خودش می کشید و من هم که احساس لذت می کردم مدام پای بساطش می نشستم تا این که به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم.
در این شرایط به دلیل خشکسالی های سیستان کار و بارم از رونق افتاد و من به همراه همسرم در حالی که ۲۰ سال بیشتر نداشتم عازم قوچان شدم تا در کارخانه کشمش پاک کنی کار کنم ولی در هیچ کاری دوام نمی آوردم. وقتی از کارخانه کشمش پاک کنی بیرون آمدم با سفارش مادرزنم در کارخانه لبنیات استخدام شدم و چند ماه نیز در آن جا کار کردم. ولی روزی که قصد داشتم به مرخصی بروم سرشیفت محل خدمتم از من خواست برای دخترش تبلت بیاورم من هم گفتم هیچ چیز مجانی به دیگران نمی دهم!
این گونه بود که بعد از بازگشت از مرخصی تسویه حساب و به مشهد مهاجرت کردم این جا هم به همراه شوهر خواهر بزرگم (مقتول) در یک کارخانه مشغول کار شدم اما به من تهمت دزدی زدند و حدود سه هفته زندانی شدم بالاخره بعد از آزادی از زندان بود که از طریق خواهر بزرگم فهمیدم که شوهر معتاد و سابقه دارش به خواهر کوچک ترم نظر سوئی دارد به همین دلیل با داماد و خواهرم دامی برای او پهن کردیم تا مقابل یک عمل انجام شده قرار بگیرد.
وقتی خواهر کوچکم به صورت پیامکی با شوهر خواهر ۳۵ ساله ام قرار گذاشت من و شوهر خواهر کوچکم وارد خانه شدیم و من او را با ضربات چاقو کشتم سپس برای آن که اثر انگشتی برجا نماند جسد او را با موتورسیکلت به بیابان بردیم و به آتش کشیدیم. الان هم بسیار پشیمانم و نمی خواهم اعدام شوم چرا که آن لحظه خون جلوی چشمانم را گرفته بود و نمی توانستم خودم را کنترل کنم .
نظر کاربران
توام کارخوبی کردی باکسی ک ب ناموس ت رحم نمیکنه وچشم ودست درازی میکنه بایدهمین کارروکردبااین ک یک خانم هستم ولی این مسائل خونموب جوش میاره انشاالله ک اعدام نشی
توام کارخوبی کردی باکسی ک ب ناموس ت رحم نمیکنه وچشم ودست درازی میکنه بایدهمین کارروکردبااین ک یک خانم هستم ولی این مسائل خونموب جوش میاره انشاالله ک اعدام نشی
پاسخ ها
در هر شرایطی (مثل این آسیب های بزرگ)راه معقول مراجعه به قانون است و راههای دیگر بیراهه و عامل بدبختی است
متاسفم برا اون پسر ۲۴ ساله که این همه دختر جوون و مجرد ریخته ولی دلش رفته رو یه متاهل کاش از اول هر کار گناهی از خدا بترسیم و کنار بکشیم تا عاقبت این نشه
پاسخ ها
ببخشید... من خوب متوجه نشدم کدوم پسر 24ساله ...در مورد حرف شما لاییییک داری عزیز احسنت
مرحبا .......
حقت اعدام است وباید اعدام شوی .....
پاسخ ها
چرا باید اعدام بشم اگر تو بودی اونو نمی کشتی بی غیرت، حالا به من میگی که اعدام بشم اون یک معتاد و دزد ناموس خانوادگی بود قدیما می گفتن که خواهر زن مثل خواهر خود آدم است الان هم اکثر پایبند هستند، نگو داداچ من اعدام هم بشم کار خودم را کردم
عزیزم ...... ای خدا ....همش شده خیانتتتت
هنوزیک ماه ازسال نگزشته بکش بکش شروع شده
خوبش کرده اونوکشته ادم چشم هیزبه خواهرزنش نظرداشته
پاسخ ها
از اول تا اخرش همش توهم اون مواده
سلام
لااقل داستان را توری بنویسید. که به حقیقت شبیه باشد. پدرش زمین کشاورزی داره بعد تبدیل میشه به چندتا مغازبعد میره سربازی خدمت تمام میشه میر مغاره پدرش بعد عاشق میشه ازدواج میکنه بعد معتاد میشه بعد ورشکست میشه. بعدهنوز20سالش تمام نشده دربدر میشه حلاهم قاتل شده توهم زده ویک خبرنگار بیسواد رسانه ایش کرده خودتی
پاسخ ها
زنش هنوز بیست سالش نشده بوده
داداش ما دیگه همه چیزامون دروغکی شده، رفیق دروغکی، حقوق دروغکی، زدن همه کشورها دروغکی،زندگی دروغکی، و وووغیره حالا داستان مون هم دروغکی که هیچ آبکی هم شده داداشی،
دستت درد نکنه. دقیقا گربه رو دم حجله کشتی. بخدا آخر مردانگی هستی داداش....
پاسخ ها
قلط کرده مردک ادمکش.
معلوم نیست اصلاً این داستانها از یک آدم معتاد که مرتّب کار عوض می کرده و ... درست باشه.
دورود به شرفت البته اگر راست گفته باشی
بهترین کارو کردی دمت گرم
روزی دختر همسایه رو به رویی برای خرید وارد مغازه ام شد و من که گویی به یک باره قلبم لرزیده بود ....
خخخخخخ
سلام
مگر توی محل سکونت شما پلیس و کلانتری نبود از سوی دادگاه پیگیری کنید خیلی راههایی بهتر هست که از دست داده اید
کلا توهم داشته ..تو عرضه داشتی زندگی خودتو جمع وجور میکردی
اول گفته جوان ۲۷ساله. بعدش 20ساله معلومه چی زدی داداش
پاسخ ها
خوب بخوان..ازنسل رستم است
سلام همه مردم حرف زد وخورد می کند همه می گویند من زدم چوب خور کی بود