جذابیت را در زن مطلقه و خیانت و ... دیدیم
پرستویی گفت: موضوعاتی در دل ۸ سال دفاع مقدس وجود دارد که میتوانم بگویم با موضوعات فیلمهای اسکار که بسیاری میگویند مهم است،برابری میکند. ما به عنوان دستاندر کار سراغ این موضوعات نرفتهایم وکم فروشی کردیم و فکر کردیم جذابیت در این است که دختر و پسر، زن مطلقه و خیانت نشان دهیم و به این موضوعات دمدستی که جز انحراف سوغات دیگری ندارد، پرداختیم.
بخشهای برگزیده این گفتوگو را به نقل را در ادامه میخوانید:
«بابا نظر» فراتر از فیلم «نجات سرباز رایان» است
اکنون دراین شرایط که سینما برای تماشاچی جذابیت ندارد اگر بخواهیم بحث دفاع مقدس را هم مطرح کنیم باید بگویم در عرصه دفاع مقدسکنندههای درست و درمانی نداریم و شاید تک وتوک کارهای جذاب ارائه شود، در صورتی که تا آنجایی که من در زمینه دفاع مقدس بررسی ومطالعه کردم،کتابهایی چاپ شده و خاطره نویسیهایی از طریق رزمندگان و بازماندگان جنگ به تحریر درآمده که به نظرم اگر کسی پیدا شود وکتابی همچون کتاب «بابا نظر» را که چندین وچند بار تجدید چاپ شده را به تصویر بکشد این اثر بسیار فراتر از فیلم «نجات سرباز رایان» است.
فکر کردیم جذابیت در این است که دختر و پسر، زن مطلقه و خیانت نشان دهیم
اگر کتاب« دا» را که اکنون دوستانی همچون همایون اسعدیان درپی تحقیق و پژوهش درمورد آن هستند به تصویر کشیده شود بسیار فراتر از سینمای گل باقالی امروز ما خواهد بود، شاید اصطلاح گل باقالی اصطلاح بدی باشد اما این موضوعات دفاع مقدسی از سینمای سخیفی که اکنون داریم که سینمای بدنه است، بسیار بهتر است. موضوعاتی در دل ۸ سال دفاع مقدس وجود دارد که میتوانم بگویم با موضوعات فیلمهای اسکار که بسیاری میگویند مهم است،برابری میکند. ما به عنوان دستاندر کار سراغ این موضوعات نرفتهایم وکم فروشی کردیم و فکر کردیم جذابیت در این است که دختر و پسر، زن مطلقه و خیانت نشان دهیم و به این موضوعات دمدستی که جز انحراف سوغات دیگری ندارد، پرداختیم.
بخشی از سینما هم از شبکههای ماهوارهای عقبتر است
همیشه میگویم اگر به سمت تولید کارهای دفاع مقدس برویم منت بر سر آن کسانی که در آن ۸ سال بودند، نگذاشتیم اتفاقاً عزت به سر خودمان گذاشتیم که مسیر زندگی و نگاهمان را به آن عوض کنیم چرا که شخصیت آدمهایی که در عرصه دفاع مقدس بودند و جانشان را برکف دست قرار دادند ۸۰ سال تجربه برای ماست. تصور کنید فردی جانش را برای وطن، دین و اعتقاداتش کف دست بگذارد نه در حرف بلکه در عمل و به میدان مین برود و سینه سپر کند در حالی که آگاه است که دو راه بیشتر ندارد یا پیروزی یا شهادت؛ این مسأله مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. هنگامی که آدمی به این درجه از تفکر، عقیده و منش میرسد شخصیت آن قابل پرداخت در جامعه است که متأسفانه ما به این موضوعات نپرداختهایم و در مقابل به دنبال موضوعات ساده گشتیم تا تماشاچی را جذب کنیم که البته باز هم موفق نبودهایم چرا که در مقام مقایسه با برخی از شبکههای ماهوارهای میبینیم که حتی بخشی از سینما از آنها نیز عقبتر است.
چرا چون آنها در نهایت شیوه جذب تماشاچی را حتی به شکل و شمایلی بسیار سخیف پیدا کردهاند ولی ما متأسفانه حتی نتوانستیم این مقدار جذابیت را هم برای مخاطب ایجاد کنیم. ناگفته نماند که منظورمن این نیست که شبکهای همچون آنچه در ماهوارهها پخش میشود بسازیم و به آن موضوعات بپردازیم خیر؛ بلکه میخواهم بگویم آنها شیوه و راه جذب کردن مخاطب ما را میدانند در حالی که ما قادر نیستیم مخاطب خودمان را جذب کنیم. در صورتی که ما منابع بسیارغنی همچون منابع تاریخی و... داریم که میتوانیم از آنها بهره ببریم.
سارق مطرحی که کتابفرشی زد
در مورد تأثیرگذاری فرهنگ دفاع مقدس به یک نمونه اشاره میکنم که برای فرهنگسازی تعدادی از کتابهای دفاع مقدس همچون بابانظر،دا،کوچه نقاشها،پایی که جا ماند و... را در زندان دورود توزیع کردیم، هنگامی که این کتابها دست به دست به زندانیان رسید و آن را خواندند یک اتفاقی که رخ داد این بود که یکی از سارقان مطرح و معروف شهر دورود پس از آزادی،در شهر کتابفروشی باز کرد. به نظر شما این اصلاً باعقل جور در میآید که دزدی که تمام شهروندان او را میشناسند حالا کتابفروشی بزند و کتاب دفاع مقدس، اجتماعی و... بفروشد؟! بنابراین غیر از این است که این تنها نشان از تأثیر عمیق این کتابهاست که میبینیم چگونه بر روح یک فرد اثر گذاشته و او را دگرگون کرده است.
هنرمندان جا ماندهاند
بنابراین ما در کار خود کم گذاشتیم، وظایفمان را گم کردیم وشرح وظایفمان را به درستی انجام نمیدهیم و این نه ربطی به دولت دارد نه نظام، بخصوص که اخیراً رئیس دولت یازدهم دکتر روحانی طی سخنانی اظهار کرد ما سعی میکنیم در دولت یازدهم در کار هنرمندان دخالت نکنیم و این سخن تماماً نشان از درایت وی دارد چراکه رئیس جمهوری میداند که هنرمند برای خودش شرح وظایف دارد و این وظایف ربطی به دولت ندارد. از سویی دیگر ما به عنوان هنرمند تاکنون چقدر وظایفمان را درست انجام دادهایم؟
متأسفانه ما تماماً به موضوعاتی در سینما میپردازیم که تنها مخرب و مسمومکننده اذهان است و خب اینچنین افکار و ایدههایی وارد خانوادهها میشود و طبیعتاً ریشه زندگی را ویران خواهد کرد، به عبارتی ما بلد نیستیم چگونه کار کنیم با اعتماد میگویم در حوزه دفاع مقدس کتابهای بسیاری چاپ شده که به دست بسیاری از افراد علاقهمند نرسیده، یعنی اطلاعرسانی کافی در این زمینه انجام نشده است ومن در حال حاضر به سهم خودم با عزیز احمدزاده نویسنده که تجربه ۸ سال حضور در جنگ را داشته است سعی کردهایم با رفتن به جشنوارههای دانشآموزی در این زمینه به فرهنگسازی دفاع مقدس بپردازیم اما راههای این فرهنگسازی بسیار است که یکی از آن روشهای توزیع کتب است.
حتماً دیدهاید که هر چند وقت یکبار کتابچههایی بین خانهها در مناطق مختلف توزیع میشود که اطلاعاتی از اماکن موجود در محلهها ارائه میکند. بهطور مثال افتتاح فلان آرایشگاه و یا رستوران و... در فلان مکان. خب تصور میکنم انتشاراتیهای دفاع مقدس هم میتوانند با یک حرکت مشابه یعنی توزیع کتاب و کتابچه در بین خانهها حرکتی در جهت توسعه فرهنگ دفاع مقدس بردارند. چرا این حرف را میزنم؟ زیرا هنرمندان جا ماندهاند،من خودم را به عنوان کوچکترین فرد میگویم که جا ماندهام.
اگر کلیشه شدن به این معناست که من بخواهم فرهنگ دفاع مقدس را اشاعه دهم بگذارید کلیشه شوم
گاهی اوقات به من میگویند شما فکر نمیکنی داری کلیشه میشوی میگویم آقا بروید، من میخواهم کلیشه شوم چون من چیزی در این سینما پیدا نکردم. اگر کلیشه شدن به این معناست که من بخواهم فرهنگ دفاع مقدس را اشاعه دهم بگذارید کلیشه شوم چه اشکالی دارد. اگر یکی از این کتابهای دفاع مقدس همچون کتاب «بابانظر» که طی ۸ سال جنگ ۱۱۸ ترکش به بدنش وارد شد و به گفته فرزندش که به شوخی میگفت اگر به پدرمان آهنربا میزدیم به بدنش جذب میشد یا روایتی دیگر از وی که میگویند بابانظر در حال قورت دادن تخم مرغ درسته بود که شهید چمران از او پرسید چرا این کار را میکنی معدهات اذیت میشود که وی در جواب گفت: چون سه روز در راه هستیم قرار نیست غذایی داشته باشیم. خب این واقعیتها را به تصویر بکشیم ببینم آن وقت بازهم تماشاچی به سینما نمیآید؟
باید کنار سینما آش رشته پخش کنیم و هنرپیشه در سینما بیاید تا مردم به هوای عکس انداختن با او شاید بلیت بخرند
واقعیت این است که ما تماشاچی را گریزان کردهایم زیرا چیزی برای ارائه به آن نداریم. تماشاچی در زمانی قرار دارد که وقتی در خانه نشسته دسترسی به ۳هزار کانال ماهوارهای و تمام فیلمهای روز دنیا را دارد و با فیلمهای خوب دنیا آشنا است تازه باید کنار سینما آش رشته پخش کنیم و هنرپیشه در سینما بیاید تا مردم به هوای عکس انداختن با او شاید بلیت بخرند. واقعاً این وضعیت سینمای ماست. ما خیلی کم فروشی وکمکاری کردیم و در واقع تماشاچی گناهی ندارد. تماشاچی همان است که در چله زمستان در برف در صف میایستد تا بلیت بگیرد، تماشاچی ما همیشه نشان داده که آمادگی دیدن کار خوب را دارد ولی آیا کار خوب وجود دارد؟! ندارد.
چه دخترهایی را در سینما نشان میدهیم
نمونه بجای این که کتاب« من زندهام» که روایت زندگی دختری است که نشان میدهد در زمان دفاع مقدس چه کارهایی انجام داده است را به تصویر بکشیم میآییم و چه دخترهایی را در سینما نشان میدهیم. واقعاً اینهایی که نشان میدهیم معضل اجتماعی ماست؛ ما نباید همیشه در شیپور از در مخالف بدمیم بلکه بیاییم ارزشها را نشان دهیم نه اینکه دائم یأس و ناامیدی به تصویر بکشیم چرا که انسان با امید وطیب خاطر زندگی میکند.
مهم رفتن و گرفتن وتلاش است نه خود اسکار
در این ۴۴ سالی که در عرصه هنر فعالیت میکنم از همان نوجوانی این آویزه گوشم بوده است که هنر باید در خدمت مردم باشد و هنرمند باید یک گام جلوتر از مردم حرکت کند. آیا اکنون هنرمندان ما جلوتر از مردم هستند؟ نه بلکه این مردم هستند که جلوتر حرکت میکنند. مردم انقلاب،جنگ، تورم،تحریم وسیاست را بسیار راحت نقد میکنند و در مورد آن بحث میکننداما ما بهعنوان هنرمند این را بلد نیستیم،البته این را در کل میگویم نه اینکه اصلاً این وجود ندارد. هستند آدمهایی که این کار را کردند همانند اصغر فرهادی. با وجودی که هزار گونه نقطه نظر بود که اسکار خیلی دست نیافتنی است اما او به عنوان یک ایرانی توانست این افتخار را کسب کند. مهم رفتن و گرفتن وتلاش است نه خود اسکار و این نشان از اقتدار است که نشان میدهد میشود دست نیافتنیها و محالها را ممکن ساخت.
اگر کتاب «بابانظر» با کارهای اسکار برابری نکرد، من این کار را میبوسم و میگذارم کنار
من قسم میخورم اگر یک نفر پیدا شود و بیاید از موضوع کتاب «بابانظر»که مفاهیم اکشن،عشقی، مسائل اجتماعی، سیاسی، مقاومت و ایثار در آن گنجانده شده است فیلم بسازد اگر این کار برابری نکرد با کارهای اسکار، من این کار را میبوسم و میگذارم کنار به شرطی که واقعاً مقاومت کند و پایش بایستد. از این دست سوژهها فراوان هستند از جمله «نورالدین پسر ایران»،«پایی که جا ماند» و... ما بیاییم این واقعیتها را برای تمام جهانیان به تصویر بکشیم و بگوییم ای مردانی که در کاخها و جاهای گرم و نرم نشستهاید، ببینید انسانهایی برای آنکه ملتشان درست زندگی کنند، بهدرستی نفس بکشند و نوامیسشان در خطر نباشد چه ایثارهایی کردند و چگونه اکنون برای اعتقاداتشان مثل شمع آب میشوند، تمام حرف من این است.
موضوعات ناگفته دفاع مقدس دچار ممیزی میشود
خود من نیز زخم خورده آن هستم و در واقع از کار دفاع مقدس کردن بیزار شدم،مصداق آن هم ساخت فیلم« خرس» است که ۳ساله در توقیف است و اجازه اکران ندارد درحالی که در آن سوی دنیا جایزه دریافت میکند و یا فیلم «سیزده ۵۹» که با کشیدن مشقت فراوان اجازه اکران گرفت. خوب دیگر مسئولان بگذارند واقعیتها را بگوییم. یادم هست سید محمد خاتمی زمانی که وزیر فرهنگ و ارشاد بود، عنوان کردکه اگر در ۸ سال دفاع مقدس ما اینقدر در فیلمها پیروز بودیم چرا پس ۸ سال طول کشید. پس بیاییم به واقعیتها بپردازیم و شکستها را هم بپذیریم. آنقدر موضوعات ناگفته در دفاع مقدس است که دچار ممیزی میشود، ممیزیهایی که واقعیت هاست که در جنگ اتفاق افتاده است. ما باید خوب و بد را با هم نشان دهیم، هنرمند را سرخورده نکنیم و مجال دهیم تا با آزادی عمل کار کند و در کنار او امکانات مالی و مورد نیازش را تهیه کنیم.
نظر کاربران
احسنت...
کاش این حرفا عملی بشه...
کاش دیر نشه....
از جنگ بدم میاد اما از فیلمهای ایرانی که از اول تا آخر فقط صورت و لب پروتز و دماغ عملی نشون میده بیشتر بدم میاد.کاش همونطور که به فیلمهای دفاع مقدس اهمیت میدن به فیلمهایی با موضوع اجتماعی هم اهمیت بدن
استاد دستت درست بايد حرفاتو طلا گرفت زد سردر اين سينماهي فعلي كه همه دوباره برگشتن سمت فيلم فارسي استاد عزيز تروخدا خودت آستين بالا بزن همه دارن اون دوران را فراموش مي كنن عزتت زياد و سايه ات بر سر سينماي ايران مستدام باد.
سردار نظرنژاد معروف به بابانظر یکی از فامیلای مادری بنده هستن،اگه شناختی از ایشان نداشتم میگفتم که استاد غلو میکنن،ولی دست مریزاد استاد پرستویی که بحق شهید بابانظر رو درک کردی،البته امثال بابانظرها زیادن که متاسفانه گمنامن،و ما آرامش امروزمان را مدیون خون آنهاییم،روحشان شاد.