پدر صبا: دخترم و دوستش در آغوش هم سوختند و به زور آنها را از هم جدا کردند
با گریه ادامه میدهد: "بعد از آتشسوزی، صبا و دوستش که از ترس همدیگر را آغوش کشیده بودند را به زور از هم جدا کردند. آتش چیزی از صورت زیبای دخترم باقی نگذاشته بود و از دو دندان شیری افتاده اش پیکر سوختهاش را شناختم".
خبرگزاری ایسنا: مصاحبه نبود سراسر ضجه و آه بود. با بغضی در گلو از دلبریهای صبا میگفت، از اینکه دردانه نابغهاش که آلرژی هم داشته، روز قبل از آتش سوزی آن مدرسه نحس گفته بود، "بابا! بوی چراغ نفتی اذیتم میکند و نفسم را بند میآورد".
با گریه ادامه میدهد: "بعد از آتشسوزی، صبا و دوستش که از ترس همدیگر را آغوش کشیده بودند را به زور از هم جدا کردند. آتش چیزی از صورت زیبای دخترم باقی نگذاشته بود و از دو دندان شیری افتاده اش پیکر سوختهاش را شناختم".
اینها بخشی از ضجهها و درد فراق یک پدر است. پدر کشتیگیری که دخترش را در حادثه تلخ آتشسوزی مدرسهای در زاهدان از دست داد.
روز سهشنبه هفته گذشته بار دیگر آتش سوزی در مدارس و اینبار در مدرسه غیرانتفاعی در زاهدان به عنوان یکی از مناطق محروم ایران، سوختن و پرپر شدن ۴ دانش آموز دختر در مقطع اول ابتدایی را به همراه داشت که قلب میلیونها ایرانی را جریحهدار کرد.
این حادثه نیز همانند تراژدی شینآباد تلخ و سوزناک بود. تراژدی که نتیجه بیمبالاتی و عدم نظارت مسئولان به ایمن سازی مدارس در بسیاری از نقاط ایران است و گویا قرار نیست هیچگاه از اینگونه حوادث تلخ عبرت گرفته شود.
مونا خسروپرست، صبا عربی، یکتا میرشکار و مریم نوکندی ۴ دانش آموز مقطع اول ابتدایی در واحد آموزشی غیرانتفاعی"اسوه حسنه" زاهدان بودند که در این حادثه بر اثر سوختگی شدید جانشان را از دست دادند.
مرتضی عربی پیشکسوت کشتی زاهدان که در این حادثه، صبا دختر ۷ ساله خود را از دست داده علی رغم اینکه در بدترین شرایط روحی و روانی قرار دارد به گفتوگو با خبرنگار نشست و در مصاحبه ای که سراسر آن اشک و آه بود به تشریح علل و چگونگی وقوع این حادثه تلخ پرداخت.
او ضمن انتقاد شدید از بیتوجهی مسئولان آموزش و پرورش استان و نمایندگان مجلس به مشکلات عدیده مردم، این فاجعه را حاصل بی تدبیری، عدم نظارت و بی توجهی به شایسته سالاری در انتخاب مسئولان استانی دانست.
میگوید مدرسهای که آتش گرفت فقط ۱۰۰ متر با ناحیه ۲ آموزش و پرورش زاهدان فاصله دارد اما یکبار هم برای سرکشی و بررسی وضعیت مدرسه به آنجا نرفتند!
مصاحبه مرتضی عربی پیشکسوت کشتی زاهدان با خبرنگار را در ادامه می خوانید:
*صبا آلرژی داشت و گفت چراغ نفتی کلاس نفسم را می گیرد
من زمان وقوع حادثه ماموریت بودم. صبا آلرژی داشت، شب قبل از رفتن به ماموریت به من گفت"بابا تو کلاس چراغ نفتی روشن میکنند نفسم میگیرد خیلی اذیت میشوم" خیلی روی این مسائل حساس بودم و دائما پیگیری میکردم به همین خاطر سال قبل با هزینه خودم بخاری هوشمند ژاپنی برای مدرسه شان خریدم.
آن بخاری برقی بود و هیچ خطری نداشت و کاملا ایمن بود، طوری که اگر دستی به آن میخورد یا زمین میافتاد بصورت خودکار خاموش می شد. فوری به همسرم گفتم حتما فردا به مدرسه برو به مدیرشان بگو اگر امسال هم بخاری خوب ندارید یا بیایید بخاری را ببرید یا خودمان برایتان بیاوریم.
*مسئولان مدرسه هشدارمان را جدی نگرفتند
همسرم فردای آن روز به مدرسه صبا رفت و حتی گفتم به آنها بگوید پول برق هم خودم میدهم و نگران قبض برق نباشند، آنها هم گفته بودند، "چشم خودمان میآییم و بخاری را از منزلتان میگیریم" اما نیامدند و فردایش باز از همان بخاری نفتی استفاده کردند و این حادثه رخ داد.
همسرم خیلی تاکید کرده بود استفاده از بخاری نفتی خطر دارد و نباید دیگر از آن استفاده کنند اما بی مروت ها توجه نکردند.
بخاری نفتی را دیگر در کوره و دهات هم استفاده نمیکنند چه برسد به مدرسه. وقتی نظارت نباشد و مسئولان خودشان را به خواب بزنند همین می شود. الان هم همه رفتهاند و ما ماندیم این مصیبت. دخترک ۷ سالهام سوخت و پرپر شد!
*صبا را از دندان های شیری اش که افتاده بود شناختم
من برای ماموریت کاری در تهران بودم که با من تماس گرفتند و گفتند که این اتفاق افتاده. وقتی رسیدم زاهدان برای شناسایی دخترم به پزشکی قانونی رفتم.
وقتی صبا را دیدم نه صورت داشت نه بینی، دست ها و صورت زیبای دخترم از بین رفته بود، طوری که اصلا قابل شناسایی نبود.
چند روز قبل ۲ دندان شیری صبا افتاده بود وقتی دندان هایش را دیدم مطمئن شدم این چیزی که روبرویم گذاشته اند دردانه و جانم صبا است (دیگر گریه امانش رامی برد اما به هر شکل ممکن ادامه می دهد)
*وقتی کلاس آتش گرفت معلمشان فرار کرد و دیگر کسی او را ندید!
یکی از همکلاسیهای دخترم که از این حادثه زنده بیرون آمد برایم تعریف کرد و گفت"چراغ نفتی روشن بود،در همان حال خانم معلم نفت آورد داخل چراغ بریزد اما به محض ریختن نفت چراغ گر گرفت و ترکید، معلم جوان فورا از مهلکه فرار میکند و جان خودش را نجات میدهد و اصلا هیچکاری برای نجات بچهها انجام نمی دهد.
دیگر هم هیچکس او را ندید حتی در مراسم تشییع!.
۷ دختر داخل اتاقی که هیچ پنجره ای نداشت گیر میکنند، درب خروج هم بقدری باریک بود که ۲ نفر کنار هم نمیتوانستند خارج شوند، چراغ نفتی هم جلوی درب داخل اتاق بود که آتش گرفت، به همین خاطر خروج از اتاق خیلی سخت شده بود، ۳ نفر از بچهها به هر شکل ممکن سریعا فرار میکنند اما ۴ نفر داخل اتاق میمانند.
موکت هم کف اتاق بوده که فورا آتش میگیرد بطوریکه این طفلان معصوم دیگر نمیتوانند خارج شوند، از ترس به انتهای اتاق برمیگردند و زنده در آتش می سوزند،جزغاله می شوند.
*صبا و دوستش در آغوش هم سوختند!
(گریه امانش را بریده و من هم دیگر اختیار از کف میدهم اما در همان حال او می گوید و من هم مینویسم) باقیمانده بچه ها از ترس به ته کلاس می روند.
صبا دخترم با دوستش همدیگر را سفت در آغوش میگیرند، دخترم کاپشن پلاستیکی تنش بود، با هم و در آغوش هم در آتش می سوزند بطوری که بعد از خاموش کردن آتش به سختی آن ها را از هم جدا کرده بودند!
*همسایهها گفتند فقط از دل آتش صدای ناله بچهها را میشنیدند
یکی از دانش آموزانی که زنده ماند دقیق برایم تعریف کرد که معلمشان که جانش را نجات میدهد فرار میکند و اصلا هیچ کاری نمیکند.
مدیر مدرسه هم نبوده و کسی که جانشیناش بوده هم معلوم نیست چرا هیچ کاری نکرده. با آتش گرفتن کلاس همسایه ها با دیدن دود و شعله های آتش از بالای دیوار وارد مدرسه میشوند و بعد هم با کمک آتش نشانی آتش را بالاخره خاموش میکنند. همسایه ها می گفتند فقط صدای خفیف ناله می شنیدیم.
*چیزی از جگرگوشه ام باقی نمانده بود!
نمی دانم چقدر طول کشیده بود تا آتش را خاموش کنند اما تا خاموش کنند و به دادشان برسند چیزی از جگر گوشه ام باقی نمانده بود. آتش تمام صورت و تنشان را سوزاند و چیزی از آن ها باقی نگذاشت. این یعنی بچم خیلی تو آتش بود!
*با نذر و نیاز صبا را از خدا گرفتیم
خدا را شکر تمکن مالی دارم، صبا یک نابغه بود، این بچه بی نظیر بود، خیلی با ادب و مهربان بود طوریکه به همه احترام می گذاشت و دوست و آشنا و غریبه هر کس که او را می دید شیفتهاش می شد. ۶ سال بود بچه دار نمی شدیم.
مادرم سفره حضرت زینب(س) و رقیه(س) نذر کرد، انقدر از خدا خواستیم تا بالاخره صبا را به ما هدیه کرد.
*صبا با شیرین زبانی هایش خستگی را از تنم درمی آورد
وقتی شب خسته از سرکار یا باشگاه کشتی به خانه می آمدم تا وارد خانه می شدم همیشه صبا اولین نفری بود که به استقبالم می آمد، دورم می چرخید، همه اتفاقاتی که در طول روز برایش افتاده بود را با شور و هیجان برایم تعریف می کرد.
صدایش، بوسه هایش خستگی را از تنم درمی آورد، صبا را روی کولم میگذاشتم و بازی میکردیم. هر چه میخواست انجام می دادم بعد هم می رفتیم با ماشین بیرون و گردش چون خیلی ماشین سواری دوست داشت.
*دیگر چطور زنده بمانم؟
کمرم شکست. صبای من مهربان و بی گناه بود. او بهشتی شد اما من و مادرش چکار کنیم، چراغ خانه ام بود. دیگر بدون او چطور نفس بکشم؟ چطور می توانم زنده بمانم؟
*مدیر مدرسه گفته بود مثل چشممان از صبا مراقبت می کنیم!
بچهام مدرسه نمونه دولتی درس می خواند تا اینکه مدیر همین مدرسه لعنتی غیرانتفاعی پیش همسرم آمد و التماس کرد صبا را در مدرسه ما ثبت نام کنید. مدرسه ما غیرانتفاعی است، امکانات در اختیارشان میگذاریم، معلمشان در استان بهترین است.
همسرم گفته بود شوهرم باید اجازه بدهد، با من تماس گرفتند باز هم التماس کردند بچهات را دست ما بسپار قول می دهیم مثل چشممان از او مراقبت کنیم. گفت صبا نابغه است و حیف است هدر شود، اما قبول نکردم، گفت برای مراقبت و موفقیت او تعهد کتبی می دهیم. انقدر اصرار کرد که بالاخره قبول کردم.
*کاش دخترم را دستشان نمی سپردم
نمی دانستم روزی می رسد جنازه سوخته دخترم را تحویلم بدهند. الان خودم را روزی هزار بار تف و لعنت میکنم کاش قبول نمی کردم، کاش دخترم را به دستشان نمیسپردم. همه حرف هایشان دروغ بود، دکان و دستگاه راه انداخته بودند که جیب مردم را خالی کنند و سر بچه هایمان این بلا را بیاورند.
چند ماه پیش خودم شخصا رفتم از مدرسه شان بازدید کنم. وضع مالی ام نسبتا خوب است به آن ها هم همان موقع گفتم هرچه کم دارید به من بگویید خودم تهیه میکنم تا دخترم و دانش آموزان دیگر راحت باشند تا اینکه حدود ۳ هفته پیش صاحبخانه جوابشان کرد.
حتی گفتم ملک خوب هم برایتان سراغ دارم اما خودشان رفتند یک ملک دیگر پیدا کردند. من خیلی حساسیت داشتم اما بدبختی تو این ۲۰ روز خیلی گرفتاری کاری داشتم و فرصت نشد بروم و جای جدیدشان را ببینم.
همیشه مدام می رفتم، دخترم با سرویس شخصی می رفت و میآمد. مدام به راننده تاکید میکردم صبا را تحویل مدرسه بده و بعد برو. به دخترم میگفتم تا آقای قاسمی نیامده از مدرسه بیرون نیا.
*صبا را لای پتو میپیچیدیم تا مبادا سرما بخورد
خودم و همسرم شاغل بودیم وقتی صبا بدنیا آمد، ۵ سال توی پتو میگذاشتیم و به خانه مادرم می بردیم تا مبادا سرما نخورد. چه می دانستم چنین سرنوشتی دارد!
*مگر شکوه و شکایت فایده ای هم دارد؟
از او می پرسم پس از این اتفاق آیا از مسئولان مدرسه و آموزش و پرورش شکایت کرده یا خیر. پس از کمی مکث میگوید: مگر شکوه و شکایت فایده ای هم دارد؟
عاقبت دختران شین آبادی چه شد؟ مگر ککشان هم گزید و کاری کردند؟ این همه اتفاق افتاد چه کار کردند؟ اصلا نمیدانیم تو این مملکت شکایت پیش که ببریم و حرفمان را به که بگوییم؟ مگر گوش شنوایی هم برای دردهای مردم هست؟
*مدرسه ۱۰۰ متر با آموزش و پرورش فاصله داشت اما یکبار هم سرکشی نکردند!
همین مدرسهای که آتش گرفت فقط ۵۰ یا ۱۰۰ متر با اداره ناحیه ۲ آموزش و پروش زاهدان فاصله دارد، حتی یکبار هم نیامدند ببینند این مدرسه آیا ایمنی های لازم را دارد و استاندارد هست که بعد اجازه تاسیس مدرسه را بدهند. کلاسی که پنجرهای ندارد و یک درب کوچک دارد نباید سرکشی کنند و بپرسند که برای گرم کردن کلاس چه کار می خواهند بکنند؟ پس وظیفه این ها چیست؟ چرا کسی جواب نمیدهد؟
*این اتفاقات نتیجه بیچارگی ماست
این اتفاق و صدها اتفاق دیگر که جان خیلی ها را گرفت نتیجه بی تدبیری و بی مسئولیتی مسئولان ماست. این ها نشان دهنده بدبختی و بیچارگی ماست. نمی دانیم دردمان را به که بگوییم، دیگر چه فایده دخترم سوخت و رفت، کمرم شکست.
*مسئولان برای بچه های خودشان هم همینطور بی تفاوتند؟
مسئولان مدرسه که همه فرار کردهاند و کسی اصلا از آن ها خبر ندارد. مسئولان آموزش و پرورش هم فقط یک سر به مراسم تشییع آمدند و رفتند.
گفتند معاون وزیر و مدیر کل آمده بودند. فقط آقای ارجمندی از مسئولان آموزش و پرورش که از دوستانم است بنده خدا از همان اول بالای سر بچهام آمده بود. هر کسی بیاید دیگر فایده ای ندارد، نوش دارو پس از مرگ سهراب دیگر چه سودی دارد؟
الان نماینده و وزیر هم بیایند مگر فایدهای دارد و صبای من برمیگردد؟! چرا نباید وزیر آموزش و پرورش و مدیرکل برکنار شوند؟ دیگر چه اتفاقی باید بیفتد که این ها برکنار شوند؟ چرا نباید از وضعیت مدارس که مثلا خانه دوم بچه های مردم است خبر داشته باشند؟ برای بچه های خودشان هم همینطور بیتفاوتند؟
*مدیرکل آموزش و پرورش برکنار نشده چون پشتش به یک سری نماینده مجلس گرم است
چرا مدیر کل آموزش و پرورش استان با این همه مشکل نباید برکنار شود؟ میدانید چرا؟ چون پشتش به یکسری نماینده مجلس گرم است و این آقا با همه بدبختی مردم چند سال است از جایش تکان نمی خورد.
مگر یک خانم جوان را نکشتند؟ خیلی اتفاقات دیگر در مدارس استان افتاد اما هیچ کس پیدا نشد به اینها بگوید خرت به چند؟ آقا بدبختیم، درد داریم از کجا بگویم؟
*وقتی نماینده مان فکر همه چیز است الا درد مردم کجا شکایتت ببریم؟
زاهدان مرکز استان است اما بعد از این همه سال فقط ۵ درصد مردم گاز دارند. این بدبختی ماست. این همه نعمت خدادادی اما سهم بچه هایمان یک بخاری نفتی است. به که شکایت ببریم؟ به استاندار، یا فرماندار؟
وقتی نماینده مجلس که با رای همین مردم و با هزار وعده و وعید انتخاب شده فکر همه چیز است الا درد مردم استانش، حرف زدن چه فایده ای دارد؟
نماینده مجلس بجای حل مشکل این مردم بیچاره، مدیر کل انتخاب می کند، در استانداری کسی نمی تواند روی حرف نماینده حرف بزند، هر کسی که مطابق میلشان رفتار کند و خرج تبلیغاتشان را داده باشد هر کاری هم کند می ماند.
*میخواستم در پیشکسوتان به کشتی ادامه بدهم اما این اتفاق کمرم را شکست
رییس هیات کشتی امسال گفت مرتضی تو کشتی گیر خوبی بودی بیا و در رده پیشکسوتان کشتی بگیر. من هم گفتم خدا را شکر از زندگی ام راضیام پس کشتی میگیرم اما الان کمرم شکست. چطوری می توانم دیگر کشتی بگیرم؟ اصلا دیگر نمی خواهم زنده بمانم.
*صبا مثل یک مادر دختر ۱۸ ماهه ام را تر و خشک میکرد
من یک دختر ۱۸ ماهه هم دارم. صبا ۷ سال داشت اما مثل یک مادر از سارینا مراقبت میکرد تا جاییکه دیگر خیالمان راحت بود. انقدر که عاقل بود مثل یک مادر سارینا را تر و خشک میکرد.
همسرم دارد دیوانه میشود نمی دانم به او چه بگویم تا آرام شود. الکی هم که نمی توانم دلداریاش بدهم. مگر بدتر از این هم داریم؟ بگویم مشیت الهی بوده؟ بنده او با بی مسئولیتی باعث این فاجعه شده. چرا خودمان را گول می زنیم.
*ثانیه به ثانیه زندگی ام با صبا خاطره بود
همه زندگی من با صبا خاطره بود، لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه اش. تا خانه می آمدم می پرید بغلم میگفت بابا بوسم کن. از مدرسه اش می گفت. نقاشی هایش را نشانم میداد.
نقاشی هایش فوق العاده بود، میگفت بابا ببین من هم میگفتم دخترم تو هنرمندی (گریه امانش نمی دهد) می خواستم تو این دنیا برایش بهشت بسازم اما جور دیگر بهشتی شد.
همه داریم می سوزیم، یکی از دوستانم که چند روزی مهمان ما بود زنگ زده بود همش گریه می کرد می گفت مرتضی دارم دیوانه میشوم. از بس صبا به همه احترام می گذاشت و مهربان بود.
یاد صبا و طوری که جگرگوشه ام آتش گرفت و جزغاله شد جگرم را آتش می زند.صبا فرزند بزرگم بود، نمی دانم چطور با این مصیبت کنار بیایم. کاش همه اینها خواب بود و یک نفر با سیلی از این کابوس بیدارم میکرد!
در حال حاضر به گواه اهالی، تنها ۵ درصد زاهدان به عنوان مرکز استان سیستان و بلوچستان از نعمت گاز برخوردارند و ۹۵ درصد مردم از نفت سفید و یا کپسول گاز استفاده میکنند، جای تعجب است چرا علی رغم این موضوع با رسیدن فصل سرما مسئولان با حساسیت به وظیفه اصلی خود در نظارت دقیق بر وضعیت ایمنی مدارس عمل نمیکنند تا شاهد چنین حوادثی تلخ و زجرآوری نباشیم؟
نظر کاربران
دیگه وقتی اقاها و اقا زاده هاشون پولای مملکت غارت کنن چیزی نمیمونه گاز بکشن که!
مملکتی که ۲۰ درصد گاز دنیا رو داره...
پاسخ ها
هر شهری هستید مدرسه رو برید چک کنید پنجره حفاظ و کلاس بخاری نفتی موکت داشت همه رو داغون کنید اعتمادی به معلم و مدیر نیست
معلم و مدیر در بازداشت هستند امیدوارم عدالت در موردشون اجرا بشه تا درس عبرتی باشند برای انسانهایی که وجدان کاری ندارند
خدا رحمتشون کنه واقعا داغ سنگینیه . مخصوصا برای پدر ومادرشون . حالا هیچ بدین به یمن و سوریه و جنوب لبنان !!!به ملت خودمان حرامه!!!!اقایان و وزرا و وکلا فک کنین این 4 بچه مال شما بود انشالله خدا قسمت شماها هم بکنه تا شاهد پرپر شدن عزیزانتون باشین !!!!لعنت ابدی بر شما که اسمتون مسئول هستش
پاسخ ها
وجدان کاری نداریم مشکل یمن و سوریه نیست .انسان آرزوست
اینهایی که منفی دادن در انسان نبودنشون شکی نیست
لایک داداش
خدا صبرت بده مرد ، دخترت الان تو بهشته ، نفرین و لعنت بر مسئولان بی کفایت
سرنوشت ما دست چه کسانی است ای کاش ما از دست این زندگی راحت شیم
گریستمبرای این بچه ها و برای بیچارگیهایمان...خدایا دادمان را چرا نمیشنوی تا بیدادی کنی برسراین ظالمان
خدا صبر بده بهتون.... این غم نه تسکین پذیره نه فراموش شدنی.
کاش نرگس کلباسی دیگری پیدا بشه و همه مدارس مناطق محروم رو با کمکهای مردمی به بخاریهای برقی یا گازی مجهز کنه که دیگه شاهد این اتفاقات تلخ نباشیم.
مسئولین که به فکر نیستن، خودمون باید فکری کنیم
پاسخ ها
نماینده دارن مثل شیییییر نرگس کلباسی برای چی میخوان :-/
خدا صبر بده
..........
واقعا خیلی سخته خدا صبر بهتون بده و اما ای مسئولان که خودتون رو به خواب زده اید خودتون هم دختر دارید یه لحظه خودتو جای پدر صبا بزار
واقعانمیدانم دربرابراین مصیبت به مسئولان بی کفایت چی بگم.فقط میگم خدابه خانواده وبستگان این عزیزان پرپرشده صبرعنایت کنه وبچه های مسئولین به همین درد وحتی عذاب آورتر ازاین درد دچارکنه.واقعاباخوندن این گزارش اشک اجاره خوندن واسم نمیداد.
پاسخ ها
لعنت به این مسئولین بی عرضه که حتی ارزش یک مگس راهم ندارنند،بازهم مگس بیشترارزش دارد،دولت تدبیروامیدگفت زابل تامهر۹۷گازکشی میشودفراموش شدکسی که وزرای چپاول گر تعیین میکندآخراین چطورمیتواندکشورآبادکند؟
چه همدری وتسلیتی دل سوختهاین پدر و مادر را آرام می کند انشاالله به سر بچه های مسئولین بیاد تا کمی بسوزند تا سوزش دل این چهار خانواده را درک کنن خدایا به حق دردانه اباعبدلله الحسین حضرت رقیه خاتون به این پدر ومادرهای گرامی ومحترم صبر جمیل عنایت بفرما
پاسخ ها
لعنت به مسعول بی کفایت مهم مردم نیستن ....
خداوند شمامسئولین ونمایندگان که دستتان بخون این ملت الوده است نابودکندشماهاکه بفکرحقوقها ی نجومی وغارت اموال بیت المال هستیدبه چکار می ائیدکه درراس مملکت قرارگرفتیدواقازاده هایتان رابه بهترین مکانهای دولتی استخدام میکنیددردی ازاین ملت نمی کنیدفقط بفکرزن وبچه خودتون هستیداین بچه هاسوختندوخاکسترشدندان معلم نامردونادانی که بفکرمحلصش باشدکه نیست بفکر فرارخودش است بایدجوابگو باشدمسئول این بچه های پرپرشده بهشتی بایدتمام افرادآن مدرسه به اضافه وزیر بی تدبیر باید پاسخگوباشنداگر پاسخگو نباشند درچنگال عدالت گرفتارند
خدا مسببینش رو لعنت کنه
جیگرم آتیش گرفت
مرتضی جان در غم بزرگ تو شریک هستیم,بدبختانه همیشه مثل امروز نیست چند روز دیگر همه فراموش میکنند انگار که اصلا صبای وصباهای دیگری وجود نداشتن وفقط شما میمانید وغم
سنگین
تسلیت میگم خدا الهی جوابشونو بده که این قدر خون تودل مردم میکنم خودشون تو آسایش هستند خبر از دیگران ندارند ..فرشته کوچولوت برای همیشه تو خاطرم میمونه
من که یاده این بچه ها میفتم از زندگی بدم میاد ، خدا لعنت کنه هر کسیو که باعث این اتفاق شده اگه به فکر نباشن بازم اتفاق میفته
الله اکبر...
اگه نماینده های سیستان با همون جدیت که توی گمرک مشغول ترخیص ماشین های دوستانشان هستند به فکر گاز کشیدن به استانشان بودند اینطور نمی شد
جالبه بخاطر فحش های خودش چهل تا نماینده مث خودش را هم دور خودش جمع کرد. اما بخاطر مرگ چهار کودک معصوم هیچی
این حفاظ لعنتی چیه بلای جونشون شده موکت چرا داشته کلاس بخاری نفتی جلوی در بعد معلم احمق باید بچه ها تو کلاس نبودند نفت میریخت .بعد از چند اتفاق مشابه سالها قبل چرا بخاری نفتی پدرش گفته بخاری برقی میدن آموزش و پرورش مدرسه معلم عوضی باید مجازات بشن
تو گوگل عکس مسئولین نجومی بگیر بی غیرت همه اسپلیت ها معلومه خودشون لذت میبرن در امنیت
معلم احمق قاتل بیشعور تربیت نکردنش تو بخاری نفتی روشن نفت نمیریزن تو محیط بسته با بچه راه فرارم نیست
خیلی تلخ بود موندم چند حادثه آتش سوزی مدرسه مثل هم با بخاری این همه قربانی وقتی معلما اعتراض دارند رسیدگی نمیشه سرکوب میشن میشه اهمال و سهل انگاری کردن
حواستون به خانواده و خودتون باشه اوضاع ایران نگران کننده اس سو مدیریت و ناکارامدی رو تو همه چی دارید میبینید هیچ چیز رو واگذار به دیگری نکنید حتا پول گرفته باشه وظیفه اش باشه در نهایت خودتون همه چی رو چک کنید معلوم نیست عزیزانتون رو دست کی میدین چه کوچک چه بزرگ باشند چه مدرسه چه محیط دانشگاه و کار و سربازی
آه آه آه واه و هزاران هزار اه و افسوس
جون عزیزت این خبر حذف کن
بميرم الهى خيلى دردناكه خدا بهتون صبر و آرامش بده
خدایا ما مردم ایران چه گناهی کردیم که ....
برادر من تنها کاری که میشه انجام داد اینه که همه ی ما مردم با خوندن حرفای تو اشک ریختم، من هنوز مجردم ولی واقعا فهمیدم یه دختر چقدر ميتونه برای باباش عزیز باشه و از دست دادنش چقد سخته، ولی ما هر چی باشیم از بچه های لبنان و سوریه عزیزتر نیستیم... همین
حسن روحانی چاخان که گفت ما گاز را به سیستان رساندیم و کلی پزشو میداد لعنت به تک تک مسولین بیشرف
ای خدا... دیووونه شدم
دقيقا حرفهاى پر معناى اين مرد رو خوندم اين مصيبت فقط به خاطر بى فکرى مسئولانى که از طريق باند بازى مسئوليت گرفتن و از کمترين شايستگى برخوردارن رخ داده واينا به فکر مشکلات جامعه نيستن بلکه فقط با رياکارى و جاى مهر بر پيشونى فقط دنبال منافع خودشونن خدا به اين مرد صبر بده واقعاجاى تاسف داره
وای خدا نابود کنه باعث وبانیشو .بخدا نتونستم جلو گریم بگیرم اینارو که خوندم خداصبر بده بهشون.
منم گریم گرفت. خدا بتون صبر بده و اون جگر گوشت رو مورد مغفرت قرار بده و کلام آخر ننگ بر مسولان نظام که با چه قول و قرارهایی آمدن و الان چه دارن سر ما میارن.
تسلیت به دل داغدار پدر ومادر عزیزان ازدست رفته.تحمل این نوع درد بسیار بسیار سخت است.خدانگذرداز موئسس ومسئول آن مدرسه غیر انتفاعی که پول گرفتندولی باجان این سرمایه های مملکت اینگونه بازی وسهل انگاری کردند.بای ذنب قتلت؟
برادر نگران نباش الحمدلله که برادران در لبنان و فلسطین مشکل ندارند برایمان کافی است خاشقچی یک ماه ما را عزادار کرد
بيچاره مردم عادي مسولان كه فقط مسول خوشبخت كردن خودشون هستن
دست تدبیر وامید وکابینه اش درد نکنه!؟
خدا بهت صبر بده . برادر عزیز از بس مدارس در مناطق محروم اتیش گرفته و انقدر جان دختر و پسر دبستانی گرفت که برای مسئولان یک چیز عادی شده
الهی خدا از سرشون نگذره خیلی ناراحت شدم وبا هر کلمه از حرفای این پدر گریه کردم خدا صبرتون بده
بزرگواران شما که لوله گاز را تا نزدیک مرز پاکستان کشیدید و کارتون هم با پاکستانیها و هندیها نشد و هر سال هم در مدارس کلی سوانح سوختگی داریم مگه مخارج لوله کشی گاز داخل چنتا شهرستان باقی مونده چقدره که این همه این سال و اون سال میکنید خدا لعنت کند دزدان بیت المال را .
یاد یه داستان افتادم که میگفت وای بر علی که حاکم جامعه اسلامی باشم و خلخال از پای زن یهودی در بیارن
خدا انشلاه به شما مادر این گلها ی سوخته صبر بده
آه، با بغضی در گلو تسلیت می گم.
فکر کردن به شرایط ان لحظه این طفلان معصوم چنان سخته که حرفی برای گفتن نمیمونه.خدا رحمتشون کنه.و مطمعنا الان تو بهشتن .
پاسخ ها
خدا براتون خوش نخواهد که این مملکت نابود گردید
خدا بهشون صبر بده واقعا خیلی سخته ،،لعنت به این نماینده ها مسولین فقط به فکر جیب خودشون هستند انشاالله یه بلایی سر همشون بیاد تا بفهمن چقدر سخته
کثافتهای بی همه چیز بی شرفها،جیگرم سوخت
آقا چرا مردم طلب کار دولت هستند.مگه ایران گاز داره که به مدرسه ها گاز کشی کنه؟؟؟همین نفت هم داره از چند تا کشور میخریم.اگه بهمون نفت ندهند باید هیزم وارد کنیم....بخدا خون پایمال شده این طفلان معصوم گریبان گیر خیلی ها روز قیامت میشه.
اصلا نشد همه مطلب رو بخونم ، هر روز که از این اتفاق میگذرد قلبم بیشتر و بیشتر درد میگیرد ، شبها بیخوابم با اینکه این عزیزان پرپر شده را نمی شناسم ، خدایا چرا معجزه نکردی چرا چه گناهی کرده بودند ....هی هی
خدا لعنت کنه تموم مسئولین رو از بالا دستی بگیر تا پایین دستی
واقعا داغ سنگینیه....خدا به این پدر و مادر صبر بده.من که بچه تو این سن دارم با خوندن مصاحبا اشکم دراومد...
لعنت بر بی تدبیری و بی مسئولیتی....این سهم مردم شریف و محروم سیستان نیست....
خدایا تو را به حق مقربین درگاهت ما را با اینچنین موارد سختی امتحان نکن....
روح پاکش شاد
انشاله خدا صبر بدهد.خیلی سخت است.ما همدر غم شما عزیزانشریکیم.
خیلی سخت است.
خدا بهت مقاومت وصبر بده ای پدر ومادر ستم دیده ...
خدا لعنت کند مسسببان حادثه تلخ رو
خدا صبر بده خدا به ما ایرونیا عقل و عرضه بده ک یکبار برای همیشه از شر این بیکفایتی ها خلاص شویم
کاش چند تا از این دزدان بیت المال در آتش می سوختند ،البته اونا دیگه از نفت استفاده نمی کنند
چند ماه پیش تو غرب ایران دختر کوچولویی زیر آوار خوابید و هیچکس کاری نکرد و امروز هار فرشته سوختن و باز کسی کاری نکرد همه رفتن دنبال روزمرگی و کسی مواخذه نشد نه مسئولی نه مدیر و نه هیچ مقامی فقط شرم افسوس بر ما مردم بی عرضه و بی غیرت
با چشمانی اشکبار وقلبی مملو از غم واندوه به خانواده این دلسوخته گان وعزادارن تسلیت میگم.
از خدای توانا مسئلت دارم هر چه زودتر طعم تلخ از دست دادن فرزند رو نصیب مسئولان بی کفایت بکنه.
انشاالله
الهی مسیولین بی مسیولیت این مملکت حزغاله بشن
من عرب خوزستانیم به خدا ازاین داستان خواندم چشمم اشک ریزی میکند خدا صبر به شما بدهد
خدا به پدر مارزش صبر بدهد در هر کشوری بود از وزیر تا مدیر خودشان استعفا میدادند اما ....
باید وزیر و مدیر کل و همه ی مسببان این حادثه باید برکنار و به سزای عمل خودشان برسند و وزیر نفت زنگنه ی مافیایی هم باید برکنار شود باور کنید اگر در یک کشور بی دین و مثلا کافر این اتقاق می افتد همه برکنار و دادگاهی می شدند
خدایا با فرزندان مسببان این حادثه به بدترین شکل برایشون بیفته
الهی آمین. الهی آمین
پاسخ ها
الهی آمین
به خدا هرموقع به سوختن این فرشته ها فکر میکنم آتیش میگیرم باید هر کی که مقصر این حادثه بوده رو بگیرن بندازن تو اتاق بنزین هم بریزن بزارن قشنگ خاکستر بشن خیلی ... لعنت خدا برشما ای کاش این بلا سرخودتون میومد
خدا شاهده دلم درد گرفت و اشکم جاری شد. خدا لعنت کنه باعث و بانی این اتفاق ناگوار رو و از خداوند برای خانوادش صبر مسئلت دارم
دلم آتش گرفت
الا بذکر الله تطمىن القلوب
خدایا انقدر این ذکر رو میخونم تا دل پدر و مادراشون یکم اروم بشه
والله قلب من که این بنده معصوم رو نمیشناسم به درد اومده و دارم دیوونه میشم. اونوقت چطور باید این بنده خدا این مصیبت رو پشت سر بذاره.
خدایا بهشون صبر بده.
خدا جونم تو اینجور مواقع پدر و مادر نمیتونه تحمل کنه.
خدایا به داد دل دردمندشون برس.
الهی به حق خانوم زهرای مرضیه کمکشون کن
خدایا به حق ناله های خانوم زینب کبری, بهشون صبر بده.
مگه نذر حضرت زینب نبود بچه شون. پس باید صبر حضرت زینب به پدر و مادراشون بدی خدا جووونم.
من که این مطلب رو خوندم یه لحظه تصور کردم اون طفل معصوم ها
رو تو اون وضعیت دارم دیوونه میشم.
خدایا این بنده های خدا چیکار کنننننن؟؟؟!!!!
فقط تو میتونی به داد این پدر و مادرها برسی
کاشکی فقط یک دنیا وجود داشت. کاشکی فاصله ای بین دنیا و اخرت وجود نداشت تا از دوری و نبود عزیزانمون زجر بکشیم.
ازصمیم قلب بهت تسلیت میگم، الآن که دارم این متن رو مینویسم قلبم ازاین ماجرا درد گرفته واشکم جاریه، صبای تو دختر همه مردم ایرانه، خدابهتون صبربده، خدا تموم مسئولین بی لیاقت رو لعنت ونفرین کنه، خدا ازشون نگذره.
تو را به خدا به داد اين مردم برسید من یک مادرم که بچه اول دبستانی دارم دختر کلاس اولی واقعا فرشته و معصوم چه کردید با دختران ایران زمین خدا نابودتون کنه چه زجری کشبدن این بچه ها به خدا هر وقت مطلبی در موردشون میخونم بی اختیار اشکم جاری میشه شما مسئولین اسم خودتون را گذاشتید انسان حیوان هم خجالت میکشه شما رو جزو خودش بدونه دست برداربد از خاک و مال و فرزندانمون
برادرم خدابه شماوهمسرتان وپدرومادرآن سه گل پرپرشده صبربده باچشمانی اشکبارازخدابرایتان صبرمیخواهم .نگران نباش صباوسه دوستش مهمان حضرت رقیه هستن.امامسولین بی لیاقت رابه خداواگذارمیکنیم
پاسخ ها
حالا برین بودجه ومنابع شغل ایران وایرانی برای حدود۲۰ملیون افغانی کنیدبودجه بالا۲۰۰سال ولی خودمون بخاری ندلریم بی عرصگی بی غیرتی ...عواقبش این میش یه نادان ۱سنگ توچاه مینداز۱۰۰تاعاقل نمیتونن پیداکنن ودولت باعثش وبانیش ونمایندگان که بازخواست نمیکنن
عرضه داری یقه مسعولین روبگیرباآه وناله هیچ چی نمیشه
یعنی کلاس فقط هفت دانش آموز داشته؟!؟!
آقای عربی. شاید یه روز این کامنتو بخونین. تو داغ شما شریکیم. فرشته شما عزیزما هم هست. دلمون خون شد. خدا به داد دلتون برسه. همه از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت.
ما زمان جنگ توی مدرسه کپری تو قصرشیرین بخاری نفتی داشتیم الان ۳۰ سال میگذره قصرشیرین گازکشی شد چرا زاهدان که مرکز یه استانه گازکشی نیست؟؟؟
لعنت به مسئولای بی لیاقت
اگر نام ان خدا بیامرز فاطمه بود در اتش نمیسوخت
خدا صبرشون بده
آقا مرتضی جگرم آتش گرفت از حرفات داداش ، های های گریه ام گرفت ، من از روی حس انسان دوستی تاب و تحمل حرفاتو نداشتم چه برسه بتو مرد ک میخوای این مصیبت سنگین رو تحمل کنی تمام ملت ایران باهات همدردن مارو هم تو غمت شریک بدون هرچند این حرفا بی فایدست
اشکم دراومد!خدا از سر تقصیرشون نگزره.
خیلی غم انگیزه طفلک بچه ها داغ بزرگیه خدا بهشون صبر و ارامش بده
خیلی غم انگیزه طفلک بچه ها داغ بزرگیه خدا بهشون صبر و ارامش بده