ماجرای قطع رابطه ایران و مراکش
اول دی ۱۳۵۹، ایران و مراکش (مغرب) کلیه روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را قطع کردند. به دنبال دو سال کشمکش پیرامون حضور محمدرضا شاه پهلوی در رباط و برخی مشکلات دیگر در روابط دو کشور، وزارت خارجه ایران اول دی ماه ۱۳۵۹ در خبری که ساعتی بعد به تایید مقامات مراکش رسید، رسماْ اعلام کرد روابط تهران با رباط به صورت کامل قطع شده است.
تاریخ ایرانی نوشت: اول دی ۱۳۵۹، ایران و مراکش (مغرب) کلیه روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را قطع کردند. به دنبال دو سال کشمکش پیرامون حضور محمدرضا شاه پهلوی در رباط و برخی مشکلات دیگر در روابط دو کشور، وزارت خارجه ایران اول دی ماه ۱۳۵۹ در خبری که ساعتی بعد به تایید مقامات مراکش رسید، رسماْ اعلام کرد روابط تهران با رباط به صورت کامل قطع شده است.
از زمان اعلام استقلال مراکش تا دی ماه ۱۳۵۹، روابط تهران و رباط سالهای پر فراز و نشیبی را از سر گذرانده بود. در همان سالی که مراکش اعلام استقلال کرد (۱۳۳۵) سلطان محمد پنجم پادشاه مراکش در پاسخ به دعوت رسمی پادشاه ایران قصد سفر به تهران را داشت که مرگ مجالش نداد اما دهه ۴۰ اوج رفت و آمدها بین تهران و رباط بود.
۲۴ خرداد ۱۳۴۳ محمدرضا شاه پهلوی و همسرش از آمریکا راهی مراکش شدند و روز ۲۳ فروردین ۱۳۴۷ سلطان حسن دوم پادشاه مراکش به تهران آمد؛ همان سال متقابلاً شاه و فرح به مراکش رفتند، سال بعد هم شاه ایران برای شرکت در اولین اجلاس سران کشورهای اسلامی راهی رباط شد و وزیران هم یکی پس از دیگری به پایتختهای یکدیگر میرفتند و میآمدند.
با وقوع انقلاب اما این سفرها چندان ساده به نظر نیامد. انتخاب مراکش به عنوان یکی از ایستگاههای توقف محمدرضا شاه پس از خروج از کشور در دی ماه ۵۷، انقلابیون را خشمگین کرد و تیرگی روابط میان تهران و رباط تا ماههای پس از استقرار نظام تازه نیز ادامه یافت. سفر شاه به مراکش به فراخوانی سفرای دو کشور انجامید و سطح روابط در مهرماه ۵۸ به کاردار تقلیل یافت.
اعلام موضع ایران در قبال اتفاقات پیش آمده در قلمرو مراکش و حمایت از حق تعیین سرنوشت مردم صحرا و مراجعه به آرای عمومی در آن سرزمین، با اعتراض مراکش مواجه شد.
با شروع جنگ ایران و عراق و حمایت مراکش از صدام حسین روابط ایران و مراکش به ورطه سقوط افتاد.
دکتر الجنابی، محقق عراقی درباره مواضع ملک حسن، پادشاه مراکش در سالهای جنگ ایران و عراق میگوید: «ملک حسن از جمله کسانی بود که پس از عملیات «کربلای ۵» ایرانیها در شلمچه و احتمال سقوط بصره و جنوب عراق، فوراً به حمایت از صدام برخاست و حاضر شد در «فاس» میزبان سران عرب باشد.
او در این اجلاس بسیار کوشید سوریه و لیبی را با صدام آشتی دهد که نتوانست، اما از این فرصت استفاده کرد و میلیاردها دلار از پولهای ارتجاع عرب را برای احیای نیروهای زمینی عراق که در این عملیات آسیبهای جدی دیده بودند، به حساب ماشین جنگی صدام بریزد.
وی در شکنجه اسرای ایرانی در عراق نیز مشارکت داشته و برخی از افسران متخصص شکنجه ارتش مغرب که دوره شکنجه را در فرانسه و نیز لژیون فرانسه طی کرده بودند، به مدت دو سال اصول بازجویی و شکنجه اسرای اسرائیلی را به دژخیمان بعثی آموزش میدادند که البته این شیوههای شکنجه در خود مغرب نیز علیه مسلمانان این کشور و مبارزان جبهه صحرا (پولیساریو) به کار میرفت و جالب آنکه در سالهای اولیه انقلاب اسلامی ایران، وقتی مسلمانان مغرب به حمایت از انقلاب اسلامی در کشورهای اسلامی به جنبش خودجوش درآمده بودند، حسن مراکشی به عنوان شاه مستبد این کشور به شدت آنان را سرکوب کرد و در زندانها به بدترین شیوهها به قتل رساند.
وی شخصاً به تلویزیون مغرب رفت و با نشان دادن عکس امام خمینی(ره) در تلویزیون مغرب گفت: این انقلابیون عکس خمینی را در تظاهرات خود حمل میکردند.»
تمامی این مسائل بود که باعث شد نهایتاً در بامداد روز اول دی ماه ۱۳۵۹ مناسبات تهران و رباط که مدتها بود به پایان رسیده بود، به صورت رسمی به قطع کامل روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران و مراکش بینجامد.
نظر کاربران
بجای این داستانسرایی ها با میگفتید پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران جبهه پولیساریو که برای آزادی صحرا مبارزه میکند مورد حمایت ایران قرار گرفته و تاگنون نیز تحت حمایت مادی معنوی و تسلیحاتی است.علت این ضدیت مغرب سیاست مداخله جویانه اش در کشور مراکش است نه چیز دیگه
پاسخ ها
دقیقا،،،مثل این حالا اگه جای مراکش و ایران عوض شده بود،ومراکش از مخالفین دولت حمایت میکرد،ی مرگ بر دیگه به شعارهامون اضافه میشد،
مراکش فقط تو فوتبال نبود بیرون زمین فوتبال هم گل به خودی میزدند خو ما چیکارتون کردیم با ما قطع رابطه میکنید
مراکش فقط تو فوتبال نبود بیرون زمین فوتبال هم گل به خودی میزدند خو ما چیکارتون کردیم با ما قطع رابطه میکنید
ما که با کل دنیا قطع رابطه کردیم مسئله یک کشور دو کشور نیست
ولی جام جهانی خوب حالشون گرفتیم