دختر ۱۵ ساله: آزار مکرر ناپدریام را پنهان میکردم
دختر۱۵ساله با مراجعه به مددکار و مشاور کلانتری مشهد داستان زندگی تلخ خود را بازگو کرد.
خبرآنلاین: دختر۱۵ساله با مراجعه به مددکار و مشاور کلانتری مشهد داستان زندگی تلخ خود را بازگو کرد.
وی گفت: فقط پنج سال داشتم که مادرم در حالی که برادر کوچک ترم را در آغوش می فشرد با چشمانی اشکبار به دنبال سرنوشت خودش رفت.
من که تا آن روز معنی طلاق را نمی دانستم دستان پدرم را محکم گرفتم تا او مرا رها نکند همان دستانی که بارها برای سیلی زدن به صورتم بلند شده بود ولی باز هم من آن دستان را دوست داشتم چرا که همان دست ها را حامی خودم می دانستم خلاصه مدتی بعد پدرم با زن جوانی به نام «ماه نساء» ازدواج کرد.
نامادری ام با کتک و تهدید مرا وادار می کرد تا «مادر» صدایش کنم ولی من علاقه ای به او نداشتم چرا که همواره کارهای سخت منزل را به من واگذار می کرد. او لباس های کثیف را داخل تشت پلاستیکی بزرگی می ریخت و مرا در زمستان سرد مجبور می کرد با دستان کوچکم همه آن ها را چنگ بزنم وقتی شستن لباس ها تمام می شد و پایین شلوار خیس شده ام تا زانو یخ می زد او هیچ توجهی به اشک هایم نداشت و دوباره جارویی به دستم می داد تا خانه را تمیز کنم. دوران کودکی من با این شرایط سخت درحالی سپری می شد که تنها دلخوشی ام بازی با اسباب بازی های دختر همسایه بود چرا که نمی توانستم درس بخوانم و پدرم قصد داشت هرچه زودتر مرا به خانه بخت بفرستد.
در همین روزها بود که یکی از بستگان مادرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد، با این که پدر رحیم وضعیت مالی خوبی داشت اما خواستگارم از نظر ذهنی عقب افتاده بود و من می دانستم اگر آن ها کمی پول کف دست پدرم بگذارند با این ازدواج موافقت می کند.
خلاصه همین اتفاق افتاد و درحالی که من از شنیدن نام خواستگارم برخود می لرزیدم پدر و نامادری ام اصرار داشتند به عقد رحیم درآیم وقتی شرایط را این گونه دیدم به ناچار از منزل فرار کردم و به منزل یکی از دوستانم پناه بردم ولی دو روز بعد خانواده دوستم نیز مرا بیرون کردند و من بعد از مدتی سرگردانی در خیابان به منزل مادرم رفتم چرا که قبلا یک بار به دیدار مادرم رفته بودم و نشانی او را یاد داشتم .
مادرم که از دیدن من شوکه شده بود بعد از شنیدن سرگذشتم با تردید پذیرفت که مدتی در کنار آن ها از فرزندانش نگهداری کنم تا او سرکار برود اما آن جا نیز محیط امنی نبود چرا که ناپدری ام معتاد بود و افراد لاابالی و خلافکار به منزلش رفت و آمد داشتند. من هم درحالی مجبور به پذیرایی از معتادان بودم که نگاه های گناه آلودشان آزارم می داد.
از سوی دیگر نیز ناپدری ام وقتی مشروب و مواد مخدر مصرف می کرد در حالت غیر طبیعی مزاحم من می شد به طوری که از نگاه کردن به چشمان هوس آلودش وحشت می کردم از طرفی هم خجالت می کشیدم واقعیت ماجرا را برای مادرم بازگو کنم تا این که روزی با یکی از دوستانم درد دل کردم و او هم این موضوع را غیرمستقیم با مادرم درمیان گذاشت ولی مادرم نخواست آن را باور کند تا این که چند روز قبل وقتی دوباره ناپدری ام در آن حالت غیرطبیعی به سوی من آمد از ترس جیغ کشیدم به طوری که همسایگان با شنیدن سروصداهای من ماجرا را به پلیس اطلاع دادند.
نظر کاربران
چه زندگیهایی هست ...اخه زن بی عقل طلاق گرفتی رفتی زن یک معتاد شدی که چی ...خودت همت میکردی مثل یک مرد از بچه هات مواظبت میکردی ..حالا یک مرد نباشه نمیشه !!!!
پاسخ ها
خداوندا قسمت میدهم به ذات پاک خودت و آنانی که دعاهایشان به آستان پاکت مستجاب میشود بیش از این دختران بیگناه سرزمینمان را خودت حامی باش و از هر بلایی محفوظ بدار، ما که عاجز درگاهت هستیم اما در حقیقت شنیدن این گونه رذالت و ظلم و ستم بر آنان روا مدار، چون دست تو بالاترین دستهاست،
خداوندا قسمت میدهم به ذات پاک خودت و آنانی که دعاهایشان به آستان پاکت مستجاب میشود بیش از این دختران بیگناه سرزمینمان را خودت حامی باش و از هر بلایی محفوظ بدار، ما که عاجز درگاهت هستیم اما در حقیقت شنیدن این گونه رذالت و ظلم و ستم بر آنان روا مدار، چون دست تو بالاترین دستهاست،
فقط پنج سال داشتم که مادرم در حالی که برادر کوچک ترم را در آغوش می فشرد با چشمانی اشکبار به دنبال سرنوشت خودش رفت:))))))))
از سن پایین شوهر می کنند و بچه پس می اندازند و رها می کنند . این چرخه معیوب همینطور ادامه داره
چه سرنوشت تلخى واقعا تلخ ودردناک چه سرنوشت بدوناگوارى خدايا واقعا چرا!!!!!
واااای خدای من مغزم سووت کشید
آخه این طفلکیا چه گناهی دارن
بیچاره چقد زجر کشیده
دلیل اصلی مشکلات مشهد افغان و افغان زاده ها هستند و بس
پاسخ ها
کاملا موافقم چون افقان ها شغل هایی را اشغال کردن که افراد ضعیف و طبقه ی سه جامعه این شغل ها را در اختیار داشتند و الان بیکار هستند و باید تاوان اینکه افراد ثروتمند باید سود ببرند را با بیکاری بپردازند این یک تبعیض و بی عدالتی بزرگه که در حق طبقه 3 جامعه میشه
وای خدای من اصلاشنیدن این حرفاموی بربدن ادم سیخ میکنه خودت خودت رحم کن چه مادربیشعوری واقعاتوکه دیدی دوست دخترت گفت چرااعتنانکردی
پاسخ ها
کاربر زهرا مادر چه گناهی داشته، شاید از بی کسی و تنگدستی شوهر دوم را پذیرفته، اما اون مرد نادرست و نامرد و پلید و شیطان صفت را بگو که این دختر بیچاره بجای دخترش خودش بوده، آدم از زنده بودن خودش پشیمان میشه، در سراسر کشور اینجور آدمهای نخاله پیدا میشه،
زنها تو این مملکت اختیاری دارند؟ قانونی به نفعشون وجود داره؟ شغل و در آمد و ارث و سرمایه دارند؟ کامنتهای احمقانه نگذارید
گاهی پایان دادن به زندگی بهتر از ادامه دادنش هست
واقعا آدم متاسف میشه به حال همچین پدر و مادرایی که زندگی لجنی دارن بعد میان بچه دار میشن. دختر بیچاره هم قربانی هوسرانی مادرش شد چون اگر مادره دلسوزی میبود نباید ازدواج میکرد و می موند ار دخترش مراقبت میکرد.
مشکلات اجتماعی درکشور ما بیداد میکنه اما وقتی اخبار حوادث رو میخونی متوجه میشی مشهد از همه جا بدتره واقعا این جای سوال داره؟؟؟چرا در شهری که بعضیها توش خدایی میکنن باید اینقد فاجعه باشه؟؟
ای کاش میتونستم وقدرت داشتم این کفتارهای کثیف ونجس را از روی زمین پاک خدا بر میداشتم وار صحنه روزگار پاکشون می کردم ولی افسوس که فقط سینهام سنگینی میکند از غم ودرد خدایا مهدی فاطمه را برسان الهم عجل لولیک الفرج
پاسخ ها
11/43خیلی حرفهای قشنگ و بجایی زدی تنها باید بگم جمله آخرت با کل متن تضاد داره و اگه اونو نمی نوشتی زیباترین کامنت بود، چون خودت اشاره کردی که خدایی میکنند بعد میگی که اونطوری با عجله که همخوانی ندارد، ببخشید
ما زنها هرچی بدبختی میکشیم از جنس خودمون هست
به این میگم مادر؟
عزیزانی که گفتم باعث این مشکلات افغانی ها هستم دارم اشتباه می کنن اولا بین افغانی ها اینقدر معتاد نیست بعدش هم زن افغان هیچ وقت بچه هاش را ول نمی کنه بره دنبال شوهر دیگه باسیلی صورت شون را سرخ می کنن ولی بچه هاشون را ول نمی کنن هر چی است از خودتون است اینقدر تقصیر افغانی ها نندازید
پاسخ ها
کاربر محترم و معزز هستی، سرکار خودت را نگران نفرماييد چون مادران افغان با چنگ و دندان، با این مشکلات، خصوصاً اقتصادی از بچه هاشون چه یکی چه پنج نفر جانانه محافظت می کنند، مگر چند خانواده افغان در ایران است، این صفحه حوادث سر به فلک میکشد، خیالتان راحت و آسوده باشد در هر اجتماعی ممکن آدم بدی وجود داشته باشد اما آیا اینها همه افغان هستند مسلم است که نه، همیشه حسادت، بدبینی، افترا، دروغ، حاشا، صدها صفت نا پسند ممکن است همراه انسانها باشد اما هرگز همه را شامل نمیشود من خودم تاریخ افغان ها را خواندم که چقدر شجاع، باغيرت، متعهد، و صادق هستند اگر چه افغان و ایرانی هم از قدیم یک بر و بوم داشته اند هم برادران و خواهران دینی یکدیگرند،
این داستانهای پرغصه هیچگاه پایانی ندارد، درکشورهای عقب مانده که فاصله طبقاتی زیاداست، ازاین خانواده ها بسیار است، کوگوش شنوا
باید خون گریست برای دختران سرزمینم که بی پناه هستن و مورد ظلم واقع میشن . لعنت به هر چی بیشرف و رذل و کثافته . تف به غیرتتون عوضیهای کثیف . خدایا به کدام سمت و سو میریم چرا اینهمه رذالت و پستی
باید خون گریست برای دختران سرزمینم که بی پناه هستن و مورد ظلم واقع میشن . لعنت به هر چی بیشرف و رذل و کثافته . تف به غیرتتون عوضیهای کثیف . خدایا به کدام سمت و سو میریم چرا اینهمه رذالت و پستی
خداوندعاقبت همه رابخیرگرداند..
مادرم برای همیشه ساکش را بست و رفت ........! از این گزارشات کپی بگیرید برای مراجعه کننده بعدی نیاز میشه .
قانون باید این حا دثه هارا شدید پی گیری کند بلا فاصله اعدام کند
انشاءالله خداکمکش کنه تاازاین وضعیت رهاشود
پاسخ ها
مادر ش مقصره.
خدایا بدادمان برس
چه بدبختي بودي تو ـ
بیست سالی میشه تو روستا هم دوغ را با سطلی جایگزین مشک کردند چه برسه لباس وتشتو سرما.! بهش بگید در غیر علنی بگه به دادگاه ...
از انسانیت به دور بوده
از انسانیت به دور بوده
افرین به تو دختر من شخصا افتخار میکنم که همجنس توهستم تو با این شرایط زندگی تلخ بارت شرفت رو حفظ کردی مرحبا
پاسخ ها
لعنت برپدرومادرت که تراگرفتارکردند وتوپاکترینی آفرین بردخترنجیب که کسی قدرت نمیداند
یه توسعه به جوونا:
تا یکسال بچه دار نشید