شیرزاد: وعدههای روحانی در میدان عمل است
احمد شیرزاد در روزنامه آرمان نوشت: قضاوتهای کلی و مطلق انگاری مانند اینکه فردی زمانی با یک جریان سیاسی همراه بود و اکنون نیست و به آن جریان و آرمانهایش پشت کرده، چندان پسندیده نیست. خاستگاه اصلی آقای حسن روحانی، اردوگاه اصولگرایی است؛ در این امر کسی شک ندارد. ایشان در جناح چپسابق و اصلاحطلبان بعدی هم حضور نداشت.
احمد شیرزاد در روزنامه آرمان نوشت: قضاوتهای کلی و مطلق انگاری مانند اینکه فردی زمانی با یک جریان سیاسی همراه بود و اکنون نیست و به آن جریان و آرمانهایش پشت کرده، چندان پسندیده نیست. خاستگاه اصلی آقای حسن روحانی، اردوگاه اصولگرایی است؛ در این امر کسی شک ندارد. ایشان در جناح چپسابق و اصلاحطلبان بعدی هم حضور نداشت.
حتی زمانی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند هم با اینکه از اصولگرایان تندرو فاصله معناداری داشت، اما به جریان اصلاحات هم تعلق نداشت. شاید تا قبل از آغاز تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، کسی تصور نمیکرد که حسن روحانی با جریان اصلاحات پیوند بخورد. به هر حال هم ایشان به رأی بدنه جریان اصلاحات نیاز داشت و هم اصلاحطلبان در شرایطی نبودند که بتوانند کاندیدای مستقلی را برای کرسی ریاست جمهوری معرفی کنند. آقای عارف مطرح بودند اما مجموعه نظرسنجیها و برآوردها نشان میداد که عارف از شانس کمی برای رأی آوری برخوردار است.
بنابراین ایشان هم با فداکاری کنار کشیدند. در چنین شرایطی همکاری اصلاحطلبان و آقای روحانی کلید خورد. اما در مجموع هر شخصی که وارد عرصه سیاسی و مدیریتی میشود، بالاخره به بخشی از وعدههای خود جامه عمل میپوشاند و در بخشهایی هم موفق نمیشود. عرصه عمل با عرصه شعارهای ایام تبلیغات انتخاباتی، تفاوت میکند. البته باید به اصول و مبانی ذکر شده در تبلیغات، پایبند بود.
شاید به لحاظ اخلاقی نتوان گفت که روحانی به همه وعدههایش پایبند بوده یا نبوده است. قدر مسلم به بسیاری از وعدههای خود، پایبند بوده و در برخی موارد هم عدول کرده است. همه فعالان عرصه سیاسی میدانند که هر کسی که وارد گود عمل میشود و قصد به ثمر رساندن وعدههای خود را دارد، در جاهایی مجبور میشود از موضع خود کوتاه بیاید و سعی میکند به مصالح ملی کشور عمل کرده و در آن راستا تصمیمگیری کند، حتی اگر این امر به زیان فرد باشد و یا منجر به نارضایتی هواداران او شود.
آقای روحانی پس از پایان دولت آقای احمدینژاد در شرایطی آغاز به کار کرد که جامعه شاهد شکافی عمیق بین اصولگرایان و اصلاحطلبان در عرصه سیاسی کشور بود. اولین پرسش این است که اکنون این شکاف به اندازه سال ۹۲ است؟ قطعا پاسخ این پرسش خیر است. فضا و شرایط کاملا تغییر کرده است. ممکن است هنوز هم گروهها، افراد و یا رسانههایی در جریان اصولگرا، حرفهای تندی هم بیان کنند و بر ضد جریان اصلاحات عمل کنند، اما واقعیت این است که هم رفتار مجموعه اصولگرایان، بهویژه بدنه حامی آنها، نسبت به اصلاحطلبان تغییر کرده و نرمتر شده و هم در مجموعه جریان اصلاحات، رفتار با اصولگرایان تغییر کرده است.
تصور میشود باید کمی در «خطکشی تیز» بین اصلاحطلبان و اصولگرایان تجدید نظر شود. اکنون بخشهایی از این دو جناح، در هم آمیخته شدهاند. امثال آقای ناطق نوری که پرچمدار اصلی جریان اصولگرایی بود، اکنون در نزد اصلاحطلبان محبوبیت قابل توجهی دارد. از سویی جریانهای سیاسی داخلی، در یک تقابل جدی با براندازان خارجنشین و رسانههای وابسته به آنها قرار گرفتهاند. رسانههای متعددی که با پول عربستان سعودی و آمریکاییها علیه مجموعه نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکنند.
این اتفاق به طور طبیعی مجموعههای درون نظام را به خود نزدیک کردهاست. بنابراین وقتی روحانی خود را مقابل هجمه بسیار گسترده از سوی غرب و جریانهای برانداز احساس میکند، قطعا در داخل کشور باید به سمت اتحاد و همافزایی بیشتر با گروهها، جریانها، جناحها و نهادهای مختلف پیش برود. در نتیجه باید مجموع شرایط حاکم بر عرصه سیاسی کشور و رابطه دولت با جریانهای سیاسی بهویژه اصلاحطلبان را با واقعگرایی بیشتر و دقیقتر مورد بررسی قرارداد.
اکنون واقعیت ناخوشایند این است که اقبال جامعه تاحدی از آقای روحانی و دولت ایشان برگشته است. یعنی روحانی محبوبیت اولیه را در بین مردم ندارد. البته مشخص نیست این کاهش محبوبیت همیشگی باشد. در دوران اصلاحات و تقریبا در دوسال آخر ریاست جمهوری رئیس دولت هشتم، کار برای ایشان سخت و تلخ شد و هر کسی به بهانهای رئیس دولت اصلاحات را محکوم میکرد و مورد نقد قرار میداد. اکنون هم اقبال تاحدی از حسن روحانی روی برگردانده و هر فردی به هر عنوانی میخواهد تعریضی به دولت مستقر وارد کند.
اما اینکه گفته شود اصلاحطلبان عقد اخوت و یا ائتلاف سیاسی با روحانی نبسته و نداشتهاند، شاید اکنون چندان جوانمردانه نباشد و با واقعیات همخوانی نداشته باشد. اما این درست است که بگوییم جریانی را که آقای روحانی تمام و کمال با خود همراه کرد، اصولگرایان بودند. در عین حال شرایط به گونهای هم نیست که تمامیت جریان اصلاحات از دولت دور بوده و احساس بیگانگی با دولت روحانی داشته باشند. بنابراین جدا کردن کامل جریان اصلاحات از دولت به نظر نمیرسد راهکار مناسب و صحیحی باشد.
باید این نکته را هم مد نظر داشت که حقیقتا «کلید» روحانی نه زنگ زده و نه ناکارآمد شده است. شاهد مثال هم تغییر فضای سال ۹۷ با سال ۹۲ است. اکنون هم اگر قرار باشد حسن روحانی کلیدی را در قفلی بچرخاند و مسائل و مشکلات کشور را حل کرده تا اوضاع مردم بهبود یافته و در مجموع گشاینده درها باشد، چرا اصلاحطلبان نباید کمک حال روحانی باشند؟
اصلاحطلبان افتخار خواهند کرد که در گشودن درهای بسته کشور، به دولت کمک کنند اما در عین حال اصلاحطلبان نباید تمام معذورات و مشکلات دولت را با خود حمل کنند و نباید مطابق نظر و محذورات روحانی سخن بگویند.خیر؛ چنین امری قابل قبول نیست.
نظر کاربران
خانه باز اول صبح فکاهی گفتی روحانی با عمل روحانی عملی هست ولی نه آن عملی که باید به وعده هایش داشته باشد او آن عمل را دارد گرفتی
چه توجیهات احمقانه ای.
انشاالله در پیشگاه خدا هم جوابگو باشی
لابد منظور گوینده اطاق عمل است و گر نه در بازار چیزی از عمل دیده نمی شود نظارت ها تعطیل شده است
دورغگو خدا لعنت کنه
حنای شماها دیگه رنگی نداره بس دیگه این همه دروغ فقط یکی مثل سردار سلیمانی که جنس مردم ومعتقد به ولایت میتواند ؟؟