قاتل: راهی جز کشتن پدر نداشتم!
پریشان و بیتاب بود. دستهایش در میان دستبند آهنی به هم گره خورده و چشمانش از بیخوابی و گریه به خون نشسته بود. اتهامش قتل است اما نه قتل یک غریبه؛ قتل پدر...
روزنامه ایران: پریشان و بیتاب بود. دستهایش در میان دستبند آهنی به هم گره خورده و چشمانش از بیخوابی و گریه به خون نشسته بود. اتهامش قتل است اما نه قتل یک غریبه؛ قتل پدر...
«ابراهیم» پشیمان است اما چه فایده؟ با بغضی که در گلو دارد با صدایی خفه میگوید: «پدرم عصبی بود و همیشه مادرم را کتک میزد. دیدن اشکهای مادر و صورت و بدن کبود او آزارم میداد. اما آنقدر کوچک بودم که نمیتوانستم مانعش شوم و از مادرم دفاع کنم.
از همان موقع کینه پدرم را به دل گرفتم. هر روز که میگذشت تنفرم از او بیشتر میشد. اما راهی برای انتقام بلد نبودم. وقتی صدای ناله و التماس مادرم را میشنیدم که از پدرم میخواست کتکش نزند فقط اشک میریختم و جرأت اعتراض هم نداشتم.
یادم میآید، در یکی از شبهای زمستان که هوا خیلی سرد بود، پدرم سر یک اتفاق ساده مادرم را به باد فحش و ناسزا گرفت و او را از خانه بیرون کرد. اما مادرم که جایی برای رفتن نداشت پشت در خانه در سرمای استخوان سوز زمستان نشست.
من که تحمل دوری مادرم و زجرکشیدن او را نداشتم آنقدر گریه و التماس کردم تا راضی شد و او را به خانه راه داد. کمی که بزرگتر شدم پدرم علاوه بر مادرم، به من هم توهین میکرد و جلوی غریبه و آشنا شخصیتم را خرد میکرد. هرگز سن و سال و غرورم را در نظر نمیگرفت و برایم هیچ ارزشی قائل نبود چون زورم به او نمیرسید همیشه دنبال راهی برای فرار از خانه بودم اما وقتی به مادرم و تنهاییاش فکر میکردم از تصمیمم منصرف میشدم.
با همه مشکلات و شرایطی که پدرم برایم ایجاد کرده بود درسم را خواندم و با معدل ۱۷ قبول شدم اما وقتی پدرم نمرهام را دید جنجال به پا کرد و بعد از اینکه من و مادرم را به باد کتک گرفت، دست و پایم را بست و اسلحه شکاری را روی پیشانیام گذاشت. از ترس تا پای مرگ رفتم. آن لحظه آنقدر تحقیر شده بودم که ترجیح میدادم بمیرم و دیگر مجبور به سکوت نباشم...
صبح روز بعد از خانه خارج شدم و به خانه پدربزرگ یکی از دوستانم رفتم. هرگز دلم نمیخواست برگردم و حتی تلفن مادرم را هم جواب نمیدادم. اما بعد از چند روز نتوانستم در برابر التماسهای مادرم تاب بیاورم. به او قول دادم اگر شرایط بهتر شد برمی گردم.
هنوز یک ساعت از گفتوگو با مادرم نگذشته بود که پدرم چند پیام محبتآمیز برایم فرستاد و قول داد که دیگر کاری به من نداشته باشد و دست از توهین و تحقیرم بردارد. صبح فردا پدر و مادرم با ماشین دنبالم آمدند.
اما به محض این که به خانه رسیدیم پدرم بار دیگر شروع به فحاشی کرد و در پاسخ به اعتراض مادرم، چنان مشتی به دهنش کوبید که دندانش شکست و لبهایش پاره شد.دیدن این صحنه همانند جرقهای بود که کینه چند سالهام را شعله ور کرد. خون جلوی چشمام را گرفته بود. حاضر بودم هر اتفاقی بیفتد اما خار به پای مادرم نرود. آتش انتقام هر لحظه شدیدتر میشد. عقلم از کار افتاده و فقط به صدای درونم گوش میکردم که مدام یک کلمه را فریاد میکشید: انتقام، انتقام...
با عجله به سراغ اسلحه شکاری پدرم رفتم و به اتاق برگشتم. پدرم که با دیدن اسلحه در میان دستانم شوکه و در جا میخکوب شده بود حتی فرصت اعتراض پیدا نکرد و قبل از اینکه حرفی به زبان بیاورد با شلیک گلولهای به قلبش او را برای همیشه ساکت کردم.
مادرم که وحشت کرده بود، کنار جسد زانو زده و ضجه میزد. از ترسم اسلحه را داخل باغچه پنهان کردم و با برداشتن مقداری پول به سمت پایانه رفتم و بعد از خرید بلیت به مقصد یکی از شهرهای جنوبی سوار اتوبوس شدم اما پیش از اینکه اتوبوس از شهر خارج شود پلیس سر رسید و دستگیرم کرد.
از کاری که کردم بشدت پشیمانم. من هم دوست داشتم مثل همسن و سالانم زیر سایه پدر و مادرم زندگی خوب و آرامی داشته باشم اما افسوس که این آرزو هرگز تحقق نیافت.حالا هم فقط از خدا میخواهم مرا ببخشد و به مادرم برای تحمل این داغ کمک کند.
نظر کاربران
خوب کردی
به سزای اعمالش رسید نامرد
پاسخ ها
گاهی وقتها مرگ کسی، عامل آرامش و آسایش دیگرانه مثل معتاد آخر خطی یا همین داستانی که خوندیم
پسره داره داستان سر هم میکنه ، شماها چقدر ساده هستید که این جفنگیاتو باور میکنید . این روزا تو ایران دروغ خیلی خریدار داره و حقیقت لابلای دروغ ها مدفون شده است . پسره با مادره می خواستند سر اموال پدره را سر بنیست کنند . اون خدا بیامرز هم دستش از این دنیا کوتاه تا این جانوران را بشما معرفی کند
خواهش میکنم این کامنت را پخش کنید. من مشاور هستم. خیلی افراد با داشتن پدر و یا مادر و یا همسر بسیار عصبی و فحاش به من مراجعه کرده اند. این افراد عصبی بسیار انسانهای خوبی هستند تقصیر خودشان نیست. به آنها گفته ام یواشکی توی شربت یا غذایشان آرامبخش بریزند. این افراد سالها اینکار را میکنند و خوش و خرم باهم زندگی میکنند. ضرر و عوارض رفتارهای عصبی بسیار بیشتر ازعوارض جانبی داروها است. این شخص اگر یواشکی به پدرش پوکساید یا سرترالین و یا قرص های آرامبخش میداد الان اینطور نمی شد
درکت میکنم هیچ حرفی ندارم کاش زندگی طوری بود که خودمان دلمون میخواست منم مثل تو سوختم تو در زندان و من بیرون از زندان جوانیم حدر رفت
خوب کاری کردی.
حق همچین پدری مرگه ولی کاشرخودش کشته میشد ودست توبه جنایت آلوده نمیشد
خب مادرت طلاق میگرفت توهم که به سن قانونی رسیده بودی میرفتی بامادرت یک گوشه زندگی میکردی ..اخه این چه راه حلیه
پاسخ ها
خوبی شما؟؟؟؟؟؟نوشته وسط سیاه زمستون که بیرونش کرده جایی نداشته بره نشسته پشت در .جایی داشت بدبخت که خوشی نزده بود زیر دلش
مردسالاری فقط خشونت رو ترویج میده، کار خوبی کردی، مادرت از دست اون وحشی راحت شد
آفرین خوب کاری کردی آدم سنگ دل همیشه جای او زیر هزاران خروار خاک است .
اين پدر حقش مرگ بود ؟ نه اين بدست پسر كشته شود ؟ اين جور افراد بيمار هستند تنها مرگ چاره كاراست .
طلب بخشش نکن عزیزم چون بهترین کارو کردی
پاسخ ها
انشاالله تو هم ازاد شوی حق همچین مردی مرگ بود
پدرومادراگرخوک بشندوظیفه فرزندنگهداریه...بعدمیگی طلب بخشش نکن.وای برتو..
خانوم یا اقای رخشان ... خوک هزاران مرتبه شرف داره به همچنین مردی
نظر من از دیگاه قرآن گناه کبیره است
پاسخ ها
نظر شما زیاد مهم نیست خودت را اذیت نکن.
کی به نظر تو اهمیت میده؟ کی به تو گفت نظر بدی اصلا
دمت گرم.خوب کردی.فقط حیف نزاشتی به پات بیوفته بعد بکشیش
عجب پدر قصی قلبی داشتی خدا بهتون و به ی همچین خانوادهای که هستند صبر بده
خدا لعنت کنه همچین مردایی رو که علاوه بر خودشون بچه ها رو هم نابود می کنن واقعا مردن حق شونه
کار درستی کردی
منم درست همین بدبختی و کشیدم ولی ابدا یک کلمه تند به پدرم نگفتم این جور پدرها بیمارن باید به فکر درمانش بود نه انتقام
پاسخ ها
تا درمانش کنی مردی منم مثل تو بودم آخرش پیر شده بهتر شده
دلم میخاد بگم حقش بود ولی اگه قراره هر کس خودش عدالت برقرار کنه دنیا میشه قانون جنگل.
شاید پدر ش در کودکی شاهد این رفتار با مادرش بوده وال و برداری کرده؟
کسی که پدرشوکشته کجاکارخوبی کرده بایدمادرش طلاق میگرفته باپسرش زندگی میکردپیامبراعظم فرمودندهرپدری به دست پسرش کشته شوداون پسرجوان مرگ میشود
درو بر شجاعت و آزادگیت من هم تقریبا شبیه تو بودم و مادر چارلیز ترون هم به همین شکل شوهر الکلیش را کشت و یک انگل را از روی زمین کم کرد دروود بر شرفت.
پاسخ ها
چارلیز ترون کیه ؟
یکم توضیح میخواد ...
نامرد اشکم در اومد ولی این پدر سنگدل حقش بوده که بمیره دستتم درد نکنع از دستش راحت شدی خدا به حق فاطمع زهرا کمکت کنه آزاد بشی .پدر تا این حد بددد باشه .من پدرم خیلی خوبه تا حالا که سی سالم هیچ بدی ازش ندیدم که از شوهر نامردم کتک میخورم و بچه هام هم عذاب ازش میکشن و حسرت پدر بزرگ و دایی های خوبشون میخورن و میگن چرا بابامون ما را کتک کتک میزن .
هیچ چیزی به مغزم نمی رسد که بنویسم.. شریعت قتل را حرام وخصوصا..افراد خانواده..طلاق گرفتن مادر مذموم ومکروه است..وآبرو ریزی بین اقوام واجتماع...رفتار پدر بدون دلیل نبوده..شاید...الله اعلم...
هیچ چیزی به مغزم نمی رسد که بنویسم.. شریعت قتل را حرام وخصوصا..افراد خانواده..طلاق گرفتن مادر مذموم ومکروه است..وآبرو ریزی بین اقوام واجتماع...رفتار پدر بدون دلیل نبوده..شاید...الله اعلم...
منم واقعا متاسف شدم به حال مادرت و احسنت به شما که اینقد مادرتون را دوست داشتی و حاضر بودی بخاطر مادرت هر کاری کنی.ایشاالله که از زندان خلاص میشی و مادرتون قطعا رضایت میده. پدرت هم تاوان کارشو پس داد اصلا خودت رو ملامت و سرزنش نکن چون حق نداشت وحشیانه با خانوادش رفتار کنه.
تبریک تبریک دستمریزادحقش بود انشاالله آزاد میشی در کنار مادرت خوش و خرم زندگی جدیدی شروع میکنی
اگر واقعا اینطور بوده، خوب کاری کردی! دستت درد نکنه.
واقعا جای تعجب داره که خیلی ها قاتل وتشویق میکنند حداقل نظری ندین اگه فردا کسی ازروی نظرشما مرتکب قتل بشه گناهش گردن شما هم هست
به خدا قسم وقتی ماجرای این پسر را می خواندم قلبم به شدت می زد وسرم داغ شده بود یاد گذشته خودمان افتادم خدایا پدر بد بودن چه سخت است پدر منم بد وبداخلاق بود ۲ سال است که مرده هنوز که هنوز است عقده هایمان قلبمان باز نشده
خیلی غم انگیز بود ولی بازم هرچی پدر بد باشه نداشتنو کشتنش سخته
پاسخ ها
هروقت یه ظالم کشته میشه باید یه لحظه خودمان را جای اون بد بختها بزاریم ببینیم چی کشیدند مگه تحمل آدم چقدر میتونه باشه آقا هرکس ظلم کرد به بدترین وجه بکشیدش در ایران بیشترین مشکلات را مردان کثیف وخود خواه برای زن وفرزندانش بوجود می آره مرگ بر هر چی آدم بد بین بد دهن خودخواه عوضی باد
بچه پرو ی بی حیا باید اعدام بشه ، کثافت آشغال نمک نشناس ...
عاقبت تربیت بد فرزندان در همین دنیا برای پدر و مادر مشهود است
پست کثیف هر چه باشد پدرت بوده واین داستان سراییها برای فرار از مجازات است.
در دوخط میشه متوجه شد که مادرت با خشم و عصبیت پدرت کنار میامده ، چه پشت سوز سرما چه هنگام شلیک ضجه بر جنازه شوهرش ..و قطعا مادرت سریع به پلیس گفته مسیر خارج شدنت .. نباید به انتقام فکر میکردی اگر چه تنبیه بابات درست نبوده ولی با معدل هفده دست وپا و تفنگ ؟!!
بسیار کار خوبی کردی ،انشالله به زودی آزاد شوی
من هم مواردب مثل این جوان داشتم .پدرم دو سال پیش فوت کرد . ولی هیچ زمانی به او بی حرمتی نکردم در صورتی که او همیشه من را جلو فامیل مورد اهانت قرار میداد .
پاسخ ها
من 34سالمه پدره2تابچه هستم نمیدونگم چی بگم ولی دوست ندارم که این چنین پدری باشم برای بچه هام بنظرم ادم بایدبابچه اش رفیق باشه نه اینکه کاری بکنه که بچه اش ازش نفرت وکینه داشته باشه
تحسینش میکنم منم همین کارومیکنم