تیراژ کل روزنامههای ایران، معادل ۱۲ درصد پرتیراژترین روزنامه ژاپن!
یک مقایسه جالب میان فرهنگ ایران و ژاپن
آمارهایی که به تازگی انتشار یافت و با بیتفاوتی از کنارش عبور شد، آتیه نگران کننده مطبوعات در کشورمان را به تصویر میکشد؛ آتیهای که هرچند شاید در دیگر نقاط جهان نیز مصادیقی داشته باشد، آنچه در ایران در حال وقوع است، حکایت از مرگ سریع و نه تدریجی رسانههای چاپی دارد.
غولهای خبری یک به یک متقاعد میشوند که دوران رسانههای نوشتاری رو به پایان است و کاهش تدریجی حجم مخاطبان نشریات به رغم افزایش شمار رسانههای چاپی، به خوبی این پیغام را میرساند که تنوع مطبوعات نیز نمیتواند منجر به افزایش حجم روزنامه و مجلهخوانها شود و آنچنان ابزارهای اطلاعرسانیِ در لحظه، توسعه یافته که حتی پیگیریهای تحلیلهای یک خبر نیز تنها با ساعتی اختلاف از اصل خبر در دسترس قرار میگیرد که کارکرد رسانه مکتوب را محدودتر از پیش میسازد.
رشد روزافزون کارکرد شبکههای اجتماعی نظیر توئیتر و حضور فعال چهرههای خبرساز و تحلیلگر در این شبکهها که با کمترین سرعت قابل تصور، اخبار و تحلیلشان را به اشتراک میگذارند، تهیه اخبار را از این راههای دارای صرفه اقتصادی نیز کرده، هرچند به زعم برخی صاحبنظران هیچ گاه رسانههای آنلاین نخواهند توانست، احساسی که داشتن یک نشریه به هر خوانندهای را میدهد، بگیرند، ولی واقعیت این است که این احساس قشر حداقلی را به عنوان مخاطب رسانههای مکتوب حفظ میکند و بخش حداکثری سراغ همین رسانههای نوظهور میروند.
در چنین فضایی کاهش تیراژ روزنامهها و مجلات معتبر نیز منطقی است، ولی در عین حال هنوز بسیاری از نشریات معتبر جهان، فروش بسیار بالایی دارند؛ روزنامههای ژاپنی یومیوری شیمبون، آساهی شیمبون و ماینیچی شیمبون سه روزنامه پرتیراژ ژاپن مجموعاً بیش از ۲۲ میلیون نسخه تیراژ شماره صبحشان است که با توجه به آنکه در یک سیستم سلامت روزنامهنگاری، تیراژ ۲۰ درصد بیش از رقم فروش است، رقم فروش نزدیک ۲۰ میلیون نسخه تنها در این سه نشریه است و البته نشریات دیگر نیز با تیراژ میلیونی در این کشور منتشر میشوند.
در آمریکا نیز که به واسطه رشد سریع فناوریهای مدرنی که جای رسانههای مکتوب را تنگ کردهاند و جایگاه پرشتابترین کشور در تنزل جایگاه رسانههای مکتوب را دارد، نیویورک تایمز و «یو اسای تو دی» هر یک با بیش از یک میلیون و هشتصد هزار نسخه تیراژ رقابتی جدی دارند و در دیگر کشورها نیز وضعیت مشابهی حاکم است. در کشورمان اما وضعیت کاملاً متفاوت است و با توجه به آماری که به تازگی توسط مسئولان امر اعلام شد، میتوان چنین دریافت که مجموع تیراژ ۱۰ روزنامه مهم کشور به یک میلیون نسخه نمیرسد و مجموع تیراژ کل روزنامههای کشور نیز از یک میلیون و دویست هزار نسخه تجاوز نمیکند که با توجه به ۷۲ روزنامه منتشره، روزنامهها به طور متوسط ۱۶ هزار نسخه منتشر میشوند!
در واقع از همه رسانههای مکتوب کشور که مشتمل بر ۵۸۰۰ روزنامه و مجله است، بیش از ۳۳۰۰ نشریه منتشر میشود که تیراژ مجموع آنها نیز بهتر از تیراژ کل روزنامههای ایران نیست. با این حال، روزنامههای سراسری با مجموعاً یک میلیون و دویست هزار نسخه تیراژ روزانه، برابر با تیراژ بیستمین روزنامه پرتیراژ جهان نیز محسوب نمیشود، چه رسد به پرتیراژترین روزنامه ژاپن که نه میلیون و هشتصد هزار نسخه توزیع میشود و جالب اینکه از همین یک میلیون و دویست هزار نسخه روزنامه کشورمان نیز بخش چشمگیری از گیشه به انبار بازمیگردد و تبدیل به خمیر میشود!
هرچند شاید به زعم برخی، نتوان چنین متوسطی را لحاظ کرد و تیراژ پایین نشریات تخصصی بر آمار فروش نشریات کشور سایه بیفکند، آیا واقعاً اینکه کشوری با تکنولوژی اطلاع رسانی بسیار عقبتر از ژاپن و جمعیتی حدود نصف ژاپن، تنها دو روزنامه دارای تیراژ ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار نسخهای باشد، نشان میدهد جامعه از پیگیری حداقلی رسانههای مکتوب نیز صرف نظر کرده و روزهای وخیمی پیش روی روزنامههایی است که روزگاری یکه تاز فضای اطلاعرسانی بودند و خوشبختانه یا متأسفانه هنوز رابطه مستقیمی میان سطح مطالعه مطبوعات و سطح توسعه یافتگی کشورها وجود دارد.
علاوه بر ایجاد رقبای جدی به لحاظ سرعت، کیفیت و همچنین هزینه در اطلاع رسانی برای روزنامهها که دامنه نفوذشان را روز به روز کاهش میدهد، آنچه عرصه را بیش از پیش تنگ کرده، توزیع نیروهای کیفی در حجم بالایی از رسانههای مکتوب و البته محافظه کاریِ اجتناب ناپذیر مطبوعات است و شواهد نشان داده، هنوز ظرفیت به چاپ دوم رسیدنِ «واقعی» مطبوعات هست، ولی باید مطبوعات اندکی به خود زحمت دهند. به عنوان یک مصداق روشن، چند رسانه در یک سال اخیر اخبار واپسین ساعات نیمه شب نظیر آخرین وضعیت مذاکرات هستهای را در صفحه نخست داشتند و توانستند با فضای آنلاین رقابت کنند؟ و آنهایی که چنین رقابتی کردند، چه جایگاهی نسبت به رقبایشان دارند؟
در صورتی که این محافظهکاری به ویژه در محتوا به حداقل ممکن کاهش یابد و نیروهای زبده نیز در عوض تقسیم در چندصد رسانه پرتیراژ، در چندین رسانه تجمیع شوند و فعالیت زیر یک سقف را بپذیرند، میتوان امیدوار به دیدن روزنامههایی با تیراژ میلیونی روی دکههای کشور و فروشی مشابه نیز بود؟ پیش از باید به نمودار رو به پایین نشریات کشور چشم دوخت و حسرت فقدان رسانه موثر مکتوب در کشور را خورد و هر بار جملات معترضه را روانه مسئولان کشور نمود که چرا گفتوگو با این رسانههای پرتیراژ را به رسانههای کم تیراژ داخلی ارجح میدانند؟!
نظر کاربران
اینجا ایران است
به خدا يه موي گنديده گربه هاي تو جوب تهران رو به كل ژاپن نميدم به خدا قسم
ژاپنیا احتمالا بخاطر جدول و سودوکو می خرن روزنامه رو!
چرا طرح های انگیزشی روزنامه خوانی در کشور ما وجود ندارد
مثلا قیمت روزنامه 500 اگه تا قبل از ظهر به گیشه برگردانی 200 برگردانده شود
اینجوری هم روزنامه خوانده شده؛قابل بازیافت؛کمک به تشویق و برنامه ریزی مناسب و ..... خواهد شد
متشکرم
پاسخ ها
آخه مشکل روزنامه نخوندن اصلا قیمتش نیست. اصلا قیمتا بالا نیست برای روزنامه همه هم می دونیم اینو. مشکل فرهنگسازیه
یک زمانی تمام هم وغمم این بودوقتی بیام خونه تودستم یک یا دوجریده باشدکارنداریم کاغذ آنها به چه مصرفی میرسیدولی خداییش یک ذوقی بوددراون زمان اما ارتباطات چه ازطریق مجازی ویا برگه های کاغذی درایران سردرازی داردکه همه ما ازآن مطلعیم همان بهترکه این درختای بی زبون صرف کاغذدیواری وکاغذ...شودبهتراست بالاخره یک کاری ازشون صورت میپذیردماهم خبرهامون راخیلی سریعترازاینترنت میگیریم دلمون که برای جدول تنگ شداونوقت یه مجله جدول میگیریم
با سلام
اولا ایران و ایرانی صدشرف داره به ژاپنی و دیگه لطفا از این مقایسه ها انجام ندید.
ضمنا روزنامه های ما سیاسی افراطی می نویسند و هر روزنامه شده مجیزگوی یک حزب و فرد سیاسی. مثلا قالیباف بیش از 20روزنامه و سایت داره که کارشون شده تعریف از ایشون