روزنامه اصولگرا: مارول در خدمت سیاست آمریکا بود
کار خلق و ثبت حماسهها و چیدن میزانسن ابرمردان حماسی در آمریکا به عهده کمپانی مارول افتاد. مارول در حدود ۶۰ سالی که بهطور جدی فعالیت کرد، هم برای آمریکا قهرمانهای افسانهای ساخت و هم برای مشغول بودن این قهرمانها در مقابلشان تعدادی ضدقهرمان قرار داد و همچون آن ضدقهرمانها هم آمریکایی بودند، کاری کرد که آنها هم در مواقع لزوم به خدمت ملت آمریکا دربیایند.
روزنامه فرهیختگان: استنلی مارتین لیبر، معروف به استنلی، نویسنده، ویراستار و منتشرکننده کتابهای کمیک و همینطور بازیگر، تهیهکننده و مجری تلویزیونی که در دهه ۶۰ میلادی به همراه چند هنرمند دیگر ازجمله جک کربی و استیو دیتکو، شخصیتهای کمیک زیادی مثل مرد عنکبوتی، مرد آهنی، هالک، مردان ایکس و چهار شگفتانگیز را خلق کرده بود، روز گذشته در ۹۵ سالگی درگذشت. کمپانی مارول که توسط او تاسیس شد، تولیدکننده عظیمترین پروژههای ابرقهرمانی جهان است.
قهرمان یعنی «قانونشکن»؛ یعنی کسی که نظم ظالمانه موجود را بر نمیتابد و علیه شرایط حاکم عصیان میکند. اما ضدقهرمان هم باز همان معنای «قانونشکن» را میدهد. ضد قهرمان قوانین صائب جامعه را به دلایلی خودخواهانه زیرپا میگذارد و قهرمان، قانونهای ظالمانه را. فرق این دو در همین جاست که قانون خوب یا بد، کدام را میشکنند؟
با این وصف به نظر میرسد که حتما باید بر جامعه قوانینی ظالمانه حکمفرما باشند تا قهرمان امکان بروز و ظهور پیدا کند اما همیشه اینطور نیست. برخاستن قهرمانها گاهی برای دفاع از قانون و نظم، در برابر ضدقهرمانهاست و چنین موقعیتی تابه حال دستمایه بسیاری از فیلمنامههای هالیوودی قرار گرفته است و میتوان آن را یک کلیشه قابل تکرار از ابتدای تاریخ سینمای این کشور، یا لااقل از ابتدای شکلگیری کمپانی مارول تا امروز دانست. ولی اگر نه ضدقهرمانی در کار باشد، نه قانون ظالمانهای، آنگاه رفتارهای قهرمانانه شکلی ستیزهجو، خودسر و بیمنطق پیدا میکنند.
کمپانی مارول که شناختهشدهترین منتشرکننده کتابهای مصور ابرقهرمانی در دنیاست و امروز بهعنوان یکی از بزرگترین غولهای سینمای جهان شناخته میشود، درست روی همین چالش دست گذاشته و داستانهایش را خلق میکند. نسبت قهرمانها با قانون همیشه محل چالش است اما چطور میشود چنین ابرمردانی را طوری هدایت کرد که همچنان داخل دایره یک ملت بهخصوص بمانند؟
این کار را معمولا در تمام فرهنگهای کهن و مجموعههای حماسی انجام میدهند. حماسهها عموما وجه شفاهی دارند و بهطور سینهبهسینه نقل میشوند. اما آمریکا که کشوری جدیدالتاسیس است و روی همین حساب نتوانسته حماسههای کهن داشته باشد، چطور باید روی لایههای وطنپرستانه و دیگرستیزانه ذهن شهروندانش تاثیر بگذارد؟
اساسا در دوره مدرن و تسلط عقلانیت علمی، چطور میشود برای مردم اسطوره ساخت و اگر کشوری چنین اساطیری را از دوران کهن نداشته باشد، امروز در خلأ معنایی دوران مدرن، ذهن مردمانش باید به کدام پناهگاه غرور و افتخار پناهنده شود؟
کار خلق و ثبت حماسهها و چیدن میزانسن ابرمردان حماسی در آمریکا به عهده کمپانی مارول افتاد. مارول در حدود ۶۰ سالی که بهطور جدی فعالیت کرد، هم برای آمریکا قهرمانهای افسانهای ساخت و هم برای مشغول بودن این قهرمانها در مقابلشان تعدادی ضدقهرمان قرار داد و همچون آن ضدقهرمانها هم آمریکایی بودند، کاری کرد که آنها هم در مواقع لزوم به خدمت ملت آمریکا دربیایند.
کمپانی مارول که فیلمهای ابرقهرمانی میسازد، بر خلاف آثار اکشن آمریکا که بدمنها را در هر دورهای از میان دشمنان سیاسی آمریکا در همان دوره انتخاب میکند و مثلا چند سال پیش ایرانیها این نقش را داشتند و حالا چینیها، معمولا دشمن خارجی را یا متعلق به فضای خارج از کره زمین تعریف میکند یا اهریمنی که از تاریخ رجعت کرده؛ دشمن، در سینمای مارول، یا از فراز زمین میآید یا از اعماق آن و حماسههای آمریکایی مارول با اجتناب از پرداختن مستقیم به خصومت با مصداقهای معین امروزی، سعی میکنند تاریخ مصرفدار و صرفا متعلق به یک دوره زمانی خاص نباشند.
فیلمهای این کمپانی همه سرگرمیساز هستند و القائات سیاسیشان معمولا به شکل غیرمستقیم انجام میشود. به عبارتی اگر در سینمای اکشن آمریکا «بدمن» وجود دارد، در سینمای اسطورهای آمریکا که شاعر درباریاش کمپانی مارول است، با عنصر «ولین» یا «شرور» طرفیم که ممکن است در فرازهای بعدی حماسه، حتی همین شرور هم خدمتی به آمریکا بکند. اما این به آن معنا نیست که مارول دشمن را نشان نمیدهد.
دشمن یا از آسمان میآید (نماد دین) یا از گورهای افسانهای شرق بر میخیزد(دشمنی با شرق و تمدنهای کهن) طوری که حتی دشمنان آمریکا، یعنی آنهایی که در فیلمهای مارول بهطور غیرمستقیم از ایشان یاد شده ممکن است خودشان هم بهعنوان مخاطب، پای این فیلمها بنشینند. در فیلم «آرگو» سکانسی هست که فراریان سفارت آمریکا میخواهند از گیت فرودگاهی در تهران عبور کنند.
مأموران فرودگاه به آنها مشکوک شدهاند و آنها برای خلاصی، کارتپستالهایی را به این ماموران ایرانی میدهند که رویشان نقوش قهرمانان مارول است. مأموران مسلح فرودگاه که تا لحظاتی پیش خیلی خشن نشان داده میشدند، با دیدن این تصاویر شاد و سرخوش میشوند و قضیه حل میشود. این مامورهای خشن نمیدانند که آن کارتپستالها و فیلمهایی که از روی این کارتپستالها ساخته شده، در حقیقت علیه خود آنها طراحی شدهاند. این سکانس یک مانور تصویری از قدرت سینمای آمریکاست و بهطور کل در سراسر فیلم «آرگو» روی این قضیه خیلی تاکید میشود.
شاید یکی از عمدهترین دلایل برگزیده شدن آرگو در مراسم اسکار همین غروری باشد که به سینماگران آمریکا میبخشد. به هرحال خالق کمپانی مارول؛ یعنی کسی که استنلی کبیر لقب گرفته بود و در جریان جنگ دوم جهانی، سرباز داوطلب ارتش آمریکا بود، دیروز در ۹۵ سالگی درگذشت؛ اما فضایی که او گشود تا در آن کارهای هنری و تبلیغاتی مبسوطی برای خدمت به فرهنگ و هژمونی آمریکا صورت بگیرد، با مرگ او بسته نخواهد شد و خیلیها هستند که میخواهند این مسیر را همچنان ادامه بدهند.
نظر کاربران
روزنامه فرهیختگااااااااان! چه اسم برازنده ای! خب دانشمند ها همه جای دنیا ملت وطن دوست دلشون میخواد به کشورشون کمک کنن! فقط ما ایرانی ها هستیم که برعکسیم! شما هم اگه میتونید بیاید مثل این آقا حرکت کنید! البته توانشو ندارید و فقط حرف زدن بلدید!
په نه په دوست داری درخدمت شمال شرق چین باشه
اگه هم خوشتون میاد در خدمت افغانستان دربیاد چطوره بهتر نی خلاصه خیلی احمقید
خب این که معلومه...
کل هالیوود در خدمت سیاست آمریکاست
بعضی از سلبریتیهای ما هم عشق آمریکا هستن.