همسرم نمیگذاشت مردانگی کنم
گاه احساس میکنم کار همسرم این است که بعد از یک ماه زندگی دادخواست مهریه و نفقه دهد و از این راه کسب درآمد کند.
وی درباره دلیل حضورش در این مکان می گوید: حدود ۱۶ ماه است که در این دادگاه ها دوندگی می کنم، همسرم بعد از یک ماه زندگی دادخواست مهریه و نفقه کرده است.
م.ح در پاسخ به اینکه چرا همسر شما اقدام به دادخواست مهریه کرده است؟ بیان کرد: من همسر دوم ایشان بودم، دلیل این کار او را نمی دانم. اما گاه احساس می کنم کار او این است که بعد از یک ماه زندگی دادخواست مهر و نفقه دهد و از این راه کسب درآمد کند چرا که با همسر اولش هم سه ماه زندگی کرد.
این مرد جوان درباره مشکلات خود در زندگی با همسرش تصریح کرد: مشکل خاصی نداشتیم، دخالتهای پدر همسرم نگذاشت زندگی کنیم و کار ما به اینجا کشیده شد. دعوای اصلی با پدر همسرم بود. اگر بیشتر با همسرم زندگی می کردم، شاید محبتمان بیشتر در دل هم می نشست و او را جذب خودم می کردم، اما بعد از یک ماه زندگی او به راحتی از خانه من رفت.
وی همچنین درباره علت دلخوری پدر همسرش از وی می گوید: از همان ابتدا بابت مهریه مشکلاتی ایجاد شد، ایشان بیشتر از آنچه که مقرر شد، در نظر داشتند و به همین دلیل خیلی میانه خوبی با من ندارند.
این مرد جوان در ارتباط با دخالت های پدر همسرش در زندگی آنها خاطرنشان کرد: پدر همسرم به وسایل شخصی من سرک می کشید؛ حتی زمانی که حضور نداشتم، قفل کمد من را می شکست. وقتی علت رفتارش را می پرسیدم، می گفت اینجا هیچ حریم شخصی نداریم.
وی همچنین در این باره ادامه داد: همسرم به من اجازه نمی داد که در منزل مردانگی کنم و می خواست خودش همه مسایل را در دست خود بگیرد. حاضر بود تمام مخارج خانه من را هم بدهد، اما خودش رییس باشد.
وی درباره دلیل ناموفق بودن همسرش در ازدواج اول او می گوید: مدعی بود که مرد هوسرانی داشته است.
م.ح با بیان اینکه چند دفعه همراه با خانواده ام برای اینکه بتوانم با همسرم صحبت کنم تا او را به زندگی برگردانم، گفت: هر بار که می خواستم با همسرم صحبت کنم، پدر او مانع می شد و اجازه نمی داد که حتی او را ببینم و می گفت "همسر اول دخترم برای اینکه دخترم را برگراند، آمد و گریه کرد، تو چرا این کار را نمی کنی؟"
وی خود را در بروز این اختلافات در زندگی اش مقصر دانست و تصریح کرد: در اوایل تقریبا ۷۰ درصد من مقصر بودم، زمانی که کوچک ترین مشکلی پیش می آمد، همسرم را بازخواست می کردم که چرا لباس ها را اتو نمی کنی؟ و با ادامه لج و لج بازی کار ما به اینجا رسید.
م.ح ادامه داد: بعدها سعی کردم انتظاراتم را کم کنم و به زندگیمان برگردد، ولی ایشان شرایطی را گذاشت که من نمی توانستم بپذیرم. از من خواست که شغل دوم داشته باشم و بهانه گیری کرد. همسرم را شستوشوی مغزی داده اند، اگر کسی دخالت نمی کرد، ما یک هفته ای با هم مشکلمان را حل می کردیم.
منبع: برنا
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
ارسال نظر