اعتراف عجیب مرد درفش به دست
آخرین روزهای مهر تعدادی از زنان و دختران شرق تهران توسط یک موتورسوار مورد حمله قرار گرفته و با شیء تیزی مجروح شدند. با گزارش این اتفاق مأموران بلافاصله به محل اعزام شدند و سرانجام پس از بررسیهای تخصصی شبانه روزی عامل این حملههای دیوانه وار شناسایی و دستگیر شد.
روزنامه ایران نوشت: آخرین روزهای مهر تعدادی از زنان و دختران شرق تهران توسط یک موتورسوار مورد حمله قرار گرفته و با شیء تیزی مجروح شدند. با گزارش این اتفاق مأموران بلافاصله به محل اعزام شدند و سرانجام پس از بررسیهای تخصصی شبانه روزی عامل این حملههای دیوانه وار شناسایی و دستگیر شد.
متهم در جریان بازجوییها به جرمش اعتراف کرد و انگیزهاش را نفرت از زنان عنوان کرد. به این ترتیب پرونده تشکیل شد و متهم با صدور قرار قانونی در اختیار کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
لاغر اندام است. با قدی متوسط و چهرهای تکیده و چشمهای بیفروغی که برای مدت زمان زیادی یک مسیر را هدف میگیرد، به دیوار تکیه داده است. گفتوگو با مردی که با درفش به دختران و زنان حمله کرده و میگوید انگیزهاش برای این کار نفرت از زنان است، کار سختی بود. سکوتهای طولانیاش در برابر بسیاری از پرسشهایم حتی کار را به مراتب سختتر میکرد. مرد ۴۱ ساله در این گفتوگو از انگیزه اش، کودکیاش و جزئیات صحنههای دردناکی گفت که برای زنان به وجود آورده بود.
از دوران کودکیات بگو؟
مادرم روی خواهرم حساس بود و از من میخواست مراقبش باشم. من باید سرکار میرفتم، مشکلات زندگی را تحمل میکردم و مسئولیت زیادی روی دوشم قرار داشت. برایم سخت بود و فشار روحی زیادی داشتم. از سویی بیاعتناییهای خانواده پدریام باعث شد تا ترس از ازدواج پیدا کنم. بعد از مدتی هم از خانه بیرون زدم، چون میترسیدم که با اعضای خانوادهام دعوا کنم و آنها را کتک بزنم. من آن زمان ورزش میکردم و میترسیدم از زورم علیه اعضای خانوادهام استفاده کنم. مدت زیادی هم مشروب مصرف کردم. با کارهایی که کردم باعث مرگ مادرم شدم.
مگر مادرت را چطور از دست دادی؟
مادرم سرطان سینه گرفت و فوت کرد. با خودم میگفتم کارهای من باعث شده او عصبی و سرطانش وخیمتر شود. مادر موجود مقدسی است؛ تنها کسی است که از زمان به دنیا آمدن با تو است و همراهت است. من قدر مادرم را ندانستم و سالها با این عذاب وجدان سر کردم.
با همسرت چطور آشنا شدی؟
او را خودم انتخاب کردم. اما فکر اینکه پول از کجا بیاورم و آینده پسر دو سالهام چه میشود باعث شد شب تا صبح کابوس ببینم. در بیداری هم لحظهای نمیشد که به این مسائل فکر نکنم. همه این فشارهای مالی و دخالتهای خانواده همسرم هم باعث شد که او به خانه پدرش برود.
چه شد که دست به این کار زدی؟
مشکل اقتصادی، یک مقدار دخالتهای بیمورد اقوام همسرم و یکی دو مورد دیگر هم میتواند باشد که بهتر است از آنها نگویم. نمیفهمیدم چکار میکنم. دست خودم نبود، درست مثل یک آدم آهنی عمل میکردم.
انگیزه ات از این کار چه بود؟
میخواستم زنها را اذیت کنم. خسته شده بودم.
زمانی که این کار را انجام میدادی چه حسی داشتی؟
حس خاصی نداشتم، فقط میخواستم کاری کنم تا از زنها انتقام بگیرم. وقتی درفش را به زنان میزدم هیچ حسی نبود، اما احساس آرامش هم نمیکردم. فقط خسته شده بودم و میخواستم اذیت کنم. هدف من زن و مرد یا بزرگ و کوچک نبود.
چه اتفاقی میافتاد که ناگهان به کسی حمله میکردی؟
هر زمانی که مغزم به من دستور میداد. مغزم میگفت: این حرکت را انجام بده و من انجام میدادم. هر انسانی جایزالخطاست، اما کار من خیلی بد بود.
این ماجرا ربطی هم به همسرت دارد؟
همسرم؛ مشکلات اقتصادی و اجاره خانه باعث شده بود که دیگه کشش نداشته باشم.
درفش را از کجا آوردی؟
خودم درست کرده بودم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
شب قبل از دستگیریام حسش به من دست داد. قبل از دستگیری حتی احساس میکردم خودم را باید تحویل دهم. از زندگی خسته شده بودم، میخواستم خودم راخلاص کنم. با خودم میگفتم برای چه باید کار کنم، سختی بکشم، مریضی را تحمل کنم! کاری که با زنان کردم زشت بود و میدانستم. قبل از دستگیری حتی درفش را در باغچه مخفی کردم. میتوانستم فرار کنم. اماعذاب وجدان داشتم. حال روحیام بد بود، با خودم میگفتم وقتی کسی را اذیت کردم باید مجازات شوم.
طعمه هایت خصوصیت خاصی داشتند؟
نه، اصلاً، هیچ فرقی برای من نداشت. تنها دختران و زنانی را که در یک خیابان خلوت در حال عبور بودند، انتخاب میکردم.
اگر به گذشته برگردیم، باز هم این کار را میکنی؟
نباید تکرار شود، چون چیزی عاید من نمیشود.
دستگیر نمیشدی تا کی ادامه میدادی؟
نمیدانم.
سابقه بیماری داشتی؟
بله، تحت نظرم.
چرا وقتی این اتفاق برایت افتاد پیش دکتر نرفتی تا از او کمک بگیری؟
۱۳-۱۲ سال است که دارو مصرف میکنم و خسته شده بودم. مشروب هم مغزم را معیوب کرده بود.
شغلت چیست؟
کارهای ساختمانی انجام میدهم، اما نمیتوانستم خوب کار کنم. سرکار که میرفتم کشش کار نداشتم و زود خسته میشدم.
یعنی اگر کار داشتی سراغ این کار نمیرفتی؟
پول یک بعد قضیه است و مسائل عاطفی و خانوادگی بعد دیگر ماجراست که سعی میکردم با آن کنار بیایم. ۷ سال قبل ۴۰ میلیون تومان پولم را خوردند و هر چه دنبالشان رفتم تا پولم را بگیرم نشد و این موضوع هم به من فشار آورد.
از بچگی کار میکردی؟
بله. من از همان دوران کودکیام از مدرسه بیزار بودم. از مدرسه میترسیدم و گریه میکردم، اما با همان گریه میرفتم. آن زمان اثاث مردم را روی فرغون میگذاشتم و میبردم به خانهها. مثل الان ماشینهای مدل بالا نبود که آن زمان پیکان و وانت و پلاک قرمز بود. معلوم نیست بعضیها پولهایشان را از کجا میآورند و این مسأله مرا ناراحت کرده و میکند.
بعد از آزادی چه میکنی؟
خانه دو میلیاردی را که ارث پدریام بود میفروشم و به حلبی آباد میروم. زندگی در آن خانهها به مراتب خیلی بهتر از زندگی در خانه موروثی است که.
حرف آخر؟
پشیمانم.
نظر کاربران
ای بابا بس دیگه
چقدر بااین دیوانه مصاحبه می کنید !!!!!!
پاسخ ها
اینها همش فیلمه معلومه کی اینو مغز شویی کرده
یارو دیوونست،،، یعنی فقط این ینفر مغز شوییی شده دنبال دست های پشت پرده ای.
کلا ازار و اذیت زنان و دختران تو ایران سیستمیه و حمایت میشه
.... برو خودتو بکش
به ناموس مردم چیکار داری
اگرقصه زندگی مرا می شنیدی چه میگفتی هیچکدام ازتلخیهای زندگیم باعث نشدحتی لحظه ای به قکرانتقام واین چرت وپرت هابیفتم اینهاهمه اش بهانه هست .
پاسخ ها
اینا مشکل دارن باید درمان بشن
دروغ
مگه قراره آزاد بشه؟؟؟؟؟؟؟
مگه قراره آزاد بشه؟؟؟؟؟؟؟
از اول بچگی مشکلات روحی و روانی داشته زنش هم نتونسته باهاش زندگی کنه
پاسخ ها
آزادش نکنید این روانیه بدبخت زنوبچش
این ازوضع خراب میناله بعدمیگه خانه دومیلیاردیم بفروشم ماکه متوجه نشدیم
تو جای یکی ک من شناختم بودی چکارمیکردی گفت هفت ماه باخانمم نان خشک خوردیم یک سال و نیم چون جایی نداشتیم و اثاثیم خونه اینو اون بود نزدیکی نکردیم چون حالمون بدبود و بخاطرفقربچه نمیخان
نفرت باعث میشود تا یک فرد برای کم کردن فشار های درونی و آرام کردن خودش دست به چنین کارهایی بزند.
نمیدونم واقعاچی بگم وقتی میشینی پای حرف اینطورادم هافقط وفقط افسوس میخوری که چراتویی ک میدونی روزی ب چنگ قانون می افتی چراباخودت وزندگیت واون بچه بی گناه اینکارومیکنی بازم همه چیزبرمیگرده به مشکل اقتصادی متاسفانه....
خونه دومیلیاردی داره بعد بخاطر مشکل مالی اینکارو کرده تازه بعدشم میخواد بفروشه بره حلبی اباد!!!!! طرف کلا رد داده اینو نباید هیچوقت ازادش کنن
این طوری ادم ها باید درمان بشن که بفهمیم که مشکلشان از کجاست که متأسفانه کشورما این طور ادمها رو مجرم میدونه
شما هم بيكاريد طرف خله اونوقت اينا نشستن سين جيمش ميكنن با همون درفش بهش حالي كنيد كه كارش چقد بد بوده تا يادش نره
باز هم یه نمونه برای اثبات این موضوع که ساز و کار تامین اجتماعی و رسیدگی به روح و روان مردم و سرمایه گذاری کلان توسط دولت یه امر ضروری و بلکه اورژانسیه که متاسفانه لابلای بقیه ی مصیبتهای رنگارنگ این ملت فراموش شده
خانه دو میلیاردی بابات بهت رسیده بازم از دنیا شاکی هستی ؟؟؟؟؟؟ با زنای مردم چیکار داشتی.
خوبه مغزت دستور نداده که یه درفش هم بزنی تو باسن خودت!
پاسخ ها
واقعا...
چرت میگه مردیکه مظلوم نمایی میکنه