دزدیهای سریالی منشی مورد اعتماد
دختر جوان که با سوءاستفاده از اعتماد مدیر شرکت، ماهها از حساب او دزدی میکرد، پس از به جیب زدن چندین میلیون دستش رو شد.
روزنامه ایران: دختر جوان که با سوءاستفاده از اعتماد مدیر شرکت، ماهها از حساب او دزدی میکرد، پس از به جیب زدن چندین میلیون دستش رو شد.
ساعت حدود ۱۰ صبح بود که مردی ۵۸ ساله نگران و مستأصل به ساختمان پلیس فتا آمد. او خودش را «جمشید» مدیر یک شرکت بزرگ در شیراز معرفی کرد. شیک پوش و مؤقر بود اما اتفاقی عجیب همه تمرکزش را به هم ریخته بود و مدام زیر لب خودش را سرزنش میکرد. لحظاتی روی صندلی نشست تا آرام شود.
سپس شروع به صحبت کرد: «پس از سالها تلاش و این در و آن در زدن توانستم یک شرکت بازرگانی راهاندازی کنم. اما برای شروع کار نیاز به چندین نیروی کارآمد داشتم تا بتوانم موفق شوم. به همین خاطر در روزنامهها آگهی استخدام دادم. افراد زیادی برای کار آمدند اما من میخواستم کادری مجرب و خوب داشته باشم و در انتخاب نیروی کار کمی سختگیر بودم. سرانجام پس از چند گزینش سخت تیمم را جمع کردم.
در میان آنها دختری ۲۹ ساله نیز بود که برای منشی گری استخدام شد. «سحر» آرام و متین و مسئولیت پذیر بود و هر کاری از او میخواستم به بهترین شکل انجام میداد. دیگر آنقدر به او اعتماد داشتم که همه کارتهای بانکی شرکت را هم در اختیارش گذاشته بودم و بدون هیچ نظارتی او خودش کارهای مالی را انجام میداد و دست آخر گزارش کارش را برایم میآورد.
چون شرکت تازه پا گرفته بود مشغله زیادی داشتم و به همین خاطر حتی فرصت نکردم پیامک بانک را فعال کنم. این موضوع را منشی شرکت که من ساده لوحانه او را امین خود کرده بودم هم میدانست. البته در چند ماه گذشته هیچ مورد مشکوکی از او ندیدم و همه دریافت و پرداختها طبق برنامه انجام میشد تا اینکه برای کاری مجبور شدم از حساب هایم پرینت بانکی بگیرم. آنجا بود که متوجه تراکنشهای عجیب و خارج از قاعدهای شدم.
تنها کسی که از موجودی من باخبر بود و به آن دسترسی داشت، منشی شرکت بود. چند روزی بدون اینکه کسی متوجه شود همه حسابها را بررسی کردم. در طول ۶ ماه گذشته میلیونها تومان از حساب شرکت برداشت شده بود اما چون مبلغها کم بود من متوجه نشده بودم. وقتی از موضوع مطلع شدم بدون اینکه به او حرفی بزنم به اینجا آمدم تا پیش از اینکه فرصت فرار پیدا کند دستگیرش کنید.»
با اظهارات این مالباخته موضوع در دستور رسیدگی قرار گرفت و «سحر» بازداشت شد. او ابتدا سعی داشت همه چیز را انکار کند اما وقتی پرینت حسابها را دست مدیر شرکت دید سرش را به زیر انداخت و لب به اعتراف گشود: «باور کنید من از اول به قصد دزدی وارد شرکت نشدم اما وقتی متوجه شدم مدیر شرکت هیچ نظارتی روی دریافت و پرداختها ندارد و ارقام قابل توجهی نیز جابهجا میشود.
تصمیم گرفتم به دفعات و با مبالغ کم از حساب شرکت برداشت کنم. ماهها است این کار را انجام میدهم. راستش فکر نمیکردم روزی دزدی هایم لو برود اما... من به اعتماد مدیر شرکت خیانت کردم و به همین خاطر از او شرمنده هستم...»
نظر کاربران
حالا اون نگاه نمیکرد خداش که بود چه آدمایی پیدا میشه
خاک توسرت احمق اون بدبخت به تواعتمادکردتوابروی هرچی زنه بردی
پاسخ ها
امروزازبچه خودت و برادرت اعتماد نکن خاک تو سرت دختر بی چشم رونمک خوردی نمکدان شکستی واقعا چه دوره ای شده
وقتی مدیران شرکتهای دولتی میلیارها تومان میبرند واین دزدی به عرف تبدیل میشه که نباید منشی رو سرزنش کرد.
درسته منشی مقصره ولی صاحب شرکت با یه کار ساده که فعال کردن اس ام اس بانک بوده میتونسته زمینه تخلف رو از بین ببره
دمش گرم گرگهای نر لیاقتشون همینه
پاسخ ها
اونهایی که سر راهتون قرار گرفتن آدم های جالبی نبودن ، شاید در محیط آلوده ای بودید، شاید هم رفتار خودتون میتونسته کمی بهتر باشه
شرمنده نباش این شرکتها با پولهای ما راه اندازی میشه حق ماست تو هم حقتو گرفتی همیشه که نباید مردها خیانتو دزدی جنایت کنن ی دفعه هم طعم این چیزها رو بچشن بد نیست نوش جونت
خخخ
رز جان عاشقتم بخدا خوب حال این مردها رو کردی تو شیشه ی کلام میگی آتیششون میزنی خخخخخ
پاسخ ها
تف به ذات هرچی ادم نمک نشناسه وهرکی از اینها طرفداری میکنه...
جای تاسف است که بیمه تامین اجتماعی خدمات روان درمانی را پوشش نمی دهد
دیگه وقتی مرد 60 ساله به منشی 29 سالش وسط آگاهی میگه "سحر" یه مالیات بر ارزش افزوده ای از حسابش باید کم میشده
ما نام خانوادگی "سحر" نشنیدیم تا حالا
بازم این رز زرزر کرد اینهمه حالش و میگیرن بازم از رو نمیره خیره.
واقعا چی بگم این خانم سرقت از حساب کرده او وقت شما خانما از این خانم مفسدالارض دفاع میکنید واز استقلال جنسیتی میکنید ....
خاک تو سر هر زن احمقی...