نگاهی به دغدغه این روزهای هموطنان شمالی
کسی که فصل بهار در چادری وسط یک دشت سبز زندگی میکند چندان نگران زلزله نخواهد بود اما دور از ذهن ما نیست که ذهن این چادرنشینِ سرخوش، از باران و سیل بهاری دور نباشد و حداقل آیندهنگریاش این شود که چادرش را دور از مسیل برپاکند.یعنی اولویت بحران برای یک کوچ نشینِ دشت، سیل است و بعد زلزله .
اعتماد نوشت: کسی که فصل بهار در چادری وسط یک دشت سبز زندگی میکند چندان نگران زلزله نخواهد بود اما دور از ذهن ما نیست که ذهن این چادرنشینِ سرخوش، از باران و سیل بهاری دور نباشد و حداقل آیندهنگریاش این شود که چادرش را دور از مسیل برپاکند.یعنی اولویت بحران برای یک کوچ نشینِ دشت، سیل است و بعد زلزله .
اما اوضاع شهرنشينها كمي پيچيده است و اگر ليستي از بحرانهاي شهري در اختيار آنها قرار داده شود تا حسبالحال خود اولويتبندي كنند قطعا براي يك شهروند از شمال كشور اولويت مديريت براي بحرانها با شهروندي در جنوب كشور فرق خواهد كرد و اين ليست با شرايط فصلي هم تغيير ميكند. احتمالا براي يك هموطن شمالي ليست بحراني در فصل تابستان با ملاحظه غلظت بحرانها، اين باشد:
۱-زبالههاي هموطنان گردشگر كه شمال مقصد اول و آخرشان است.
۲-قيمت مرغ و زعفران براي تنها گزينه ناهار و شام گردشگران در شمال يعني جوجهكباب.
۳- سروصداي ويلاهاي مجاور بعد از قليان و....
۴- عبور و مرور بعضي از گردشگران با لباس راحتي - خيلي راحت- در سطح شهر
۵ - رطوبت بالاي هشتاد درصد هوا
۶- سيل
۷- زلزله و ..... البته اينكه زلزله و قيمت مرغ در يك ليست بحراني قرار ميگيرند كمي عجيب است ولي وضعيت موجود همين است و براي يك هموطن جنوبي، تابستان و زمستان اولويت مديريت بحران با ريزگردها و مساله آب است.
پايتختنشينها هم عموما شش ماه اول سال گاهي با توزيع برق و آب مساله دارند و شش ماه دوم سال با آلودگي هوا و آنقدر درگير زندگي روزانه هستند و خسته به خانه ميرسند كه تا سيل و زلزله نيايد از جايشان تكان نميخورند. گراني هم يك بحران چهارفصل و همگاني است كه شمال و جنوب و شرق و غرب و پايتخت نميشناسد.
در بين اين بحرانهاي رنگارنگ طبيعتساخت و انسانساخت براي دشتنشين و شهرنشين، كسي به فرورفتن در چاله فكر نميكند و چنين موضوعي به عقل جن هم نميرسد چه رسد به آدميزاد. منظورم چالههاي وسط اتوبانهاي شهري و بينشهري نيست. آنها ديگر بخشي از زندگي ما و هيجان رانندگي شدهاند.
نگارنده به فروچالهها اشاره ميكند. فروچاله همان دهان بازكردن زمين است. نه به آن شكل كه بين ما مصطلح است و گاهي براي بيان شرمِ معادل مرگ آرزو ميكنيم كه اي كاش زمين دهان باز ميكرد و ما را ميبلعيد. مساله چندان پيچيده نيست.
آبهاي زيرزميني را خالي كردهايم و زمين روي چيزي استوار نيست و يك دفعه در خود فرو ميريزد و البته اينكه يك دفعه چند هكتار زمين زير پايت تا عمق دهها متر فرو رود و چالهاي شبيه چالههاي فيلمهاي تخيلي ايجاد كند، كمي وحشتناك است.
حالا ديگر كمتر كسي جرات ميكند بگويد «كاش زمين دهان باز ميكرد» چون اين طور كه پيش ميرود احتمال دارد اين آرزو هر جايي برآورده شود و محدوده برآورده شدن اين آرزو فقط دشت كبودرآهنگ همدان نيست همين حالا هم نشست اراضي اطراف تهران زنگ خطر فروچالهها را در محدوده پايتخت به صدا در آورده است.
نظر کاربران
یعنی هلاک معضلاتتونم.. من خودم شهروند یکی از شهرهای شمالم
زباله معضل اصلیه که رهاورد تهرانی های پرادعا! و باقی شهروندان و هم استانی ها هست
و رطوبت افتضاح هوا که خواست خداست و جبر جغرافیایی:|
قیمت مرغ و زعفران! اخه اینکه برابر با همه جاست
لباس راحت؟ :))) با شهروندای خودمون اقایون امسال زیاد با شلوارک تو شهر میگشتن کسی هم کاری نداشت ما هم عادی راه خودمونو میرفتیم ما با فرهنگ تر از چیزی هستیم که تو متن اشاره شد
به سروصدای افراد و پارتی هاشون هم کاری نداریم
پاسخ ها
دمت گرم حق داری کاملا
ما هم بخدا تهرانی هستیم ولی سعی میکنیم رعایت کنیم وقتی شمال میایم....با اینهمه میدونم که همه رعایت نمیکنن و کاملا حق با شماس و همینکه اینهمه با فرهنگ و صبر بقیه چیزارو تحمل میکنی دمت گرم.
شاید خود من بودم اینقدر جنبه و ظرفیتشو نداشتم
مشکل اصلی شمال ایران و ساکنان آن که البته من هم یکی از آنها هستم
زباله و دفع آن و آلودگیهای محیط زیستی است
و این مشکل انصافا ارتباطی به تحریم و آمریکا و اسرائیل و ..... نداره .
هر چه هست از ماست که بر ماست .
چاره ی اون هم یک عزم و اراده ی ملی میخواد که الله و اعلم
من شمالیم...خواهشن مسافرا،اینجا رو با سطل زباله اشتباه نگیرن،حتما آشغالها شون رو جمع کنند..واقعا تفاوت رو ما میبینیم،قبل وبعد از اومدن مسافرا،که سرسبزی محیط زندگیمون رو به خطر میندازه..ما مهمان نوازیم..اما شما هم احترام به محیط زندگی ما بزارید..تا انقدر نگیم.