لوریس چکناواریان: کاش تا زندهام آثارم اجرا شود
چکناواریان گفت: چه خوب میشود اگر اثر هنری در زمان حیات هنرمند به سرانجام برسد.
روزنامه خراسان: یکی از نامدارترین چهرههای هنری ایران و ارمنستان است که به عنوان رهبر ارکستر توانسته است آثار مختلفی را در اقصی نقاط جهان رهبری کند. او اما از میان همه شاعران جهان، بیش از همه فردوسی و شاهنامه او را می ستاید.
«لوریس هایکازی چکناواریان»، هنرمند نامدار کشورمان آرزو دارد تا زنده است، آثاری را که با محوریت شاهنامه نگاشته اجرا کند.
چکناواریان از ارادتش به فردوسی و شاهنامه و از علاقه اش به مشهد و خطه خراسان سخن به میان آورد. او در ابتدا گفت: در حال بازنویسی اپرای «سیاوش» هستم که 18 سال پیش آن را نوشتم. اتمام کار دوسالی زمان می برد و از همین حالا مشتاق اجرای آن هستم اما قطعا تحقق این مهم نیازمند حمایت حامیان مالی است.
وی ادامه می دهد: ابعاد این کار به قدری بزرگ است که نزدیک به 200 نفر درگیر امور اجرایی ارکستر می شوند و باید به خاطر تخصصی بودن سازها، گروهی از هنرمندان خارجی دعوت شوند. به هر صورت فعلا کار در مهمترین مرحله آن که نوشتن است، قرار دارد.
این هنرمند تجربه همکاری های متعددی با چهره های نامدار آواز ایران دارد اما از میان آنها شهرام ناظری، خواننده بلندآوازه موسیقی اصیل ایرانی را یاد می کند و می گوید: با این که زمینه حرفهای من سمفونی کلاسیک اپراست ولی یک بار با استاد شهرام ناظری همکاری کردم.
پیش از شروع کار فکر می کردم، عملی نباشد زیرا معمولا خواننده های ایرانی نمی توانند همراهی دقیقی با گروه ارکستر و سازها داشته باشند. برخلاف تصورم این همکاری تجربه عجیب و جالبی برایم بود چون او توانست خودش را با نظم ارکسترال گروه هماهنگ کند و به خوبی از پس اجرای کار برآید.
این نوازنده و رهبر ارکستر تحت تاثیر فردوسی، چهار اپرا از روی داستان های شاهنامه نوشته است. اشاره ای به این کارها می کند و می گوید: نوشتن اپرای «رستم و سهراب» قریب به 25 سال به طول انجامید. «رستم و اسفندیار»، «سیاوش» و «ضحاک» دیگر کارهایم در این زمینه هستند که بیش از نیمی از عمرم را مصروف آن ها کرده ام.
از این میان، تنها اپرای «رستم و سهراب» صحنهای شده است. این اپرا، ابتدا در کشورهای ارمنستان، اتریش و انگلستان اجرا شد و 18 سال پیش گروه کُر 200 نفره ارمنستان به ایران آمد و این اثر در کشورمان هم به اجرا گذاشته شد.
این همه تعلق خاطرش به فردوسی و شاهکار ادبی اش شاهنامه، برایمان جالب است. از دلایلش که می پرسیم، در پاسخ بیان می کند: شاهنامه فردوسی مثل یک جعبه گنج است که وقتی درش را باز می کنیم، به فراخور حال خودمان از آن برمی داریم؛ هر خط آن، یک دنیا دُر و لعل و گوهر است.
معتقدم که خداوند خیلی فردوسی را دوست داشته که این قدرت الهام را به او عنایت کرده است تا بتواند با قلم و کلمات خود کاری فراتر از توان یک انسان معمولی انجام بدهد و نگهبان شایسته زبان فارسی باشد.
این هنرمند نامدار تصریح می کند: آرزو دارم، روزی اپرای «رستم و سهراب» در محل آرامگاه فردوسی اجرا شود. البته مطمئن هستم این اتفاق مبارک فرهنگی رخ خواهد داد، حالا چه در زمان حیاتم و چه بعد از آن.
وی ادامه می دهد: از آن جایی که موسیقی علم است، ماندگاری دارد و یک بار مصرف نیست؛ بالاخره زمانی که شرایط مهیا شود، قابلیت اجرا دارد و دیر و زود شدن، خدشه ای به کیفیت اثر هنری و اثرگذاری آن وارد نمی کند. ولی چه خوب می شود اگر اثر هنری در زمان حیات هنرمند به سرانجام برسد.
نظر کاربران
خیر نمیشه ! اصرار نکن ! بعد از هستی ( که نیستی) شاید .
لعنت به مطربان. این فرد علاوه بر اینکه مسلمان نیست، در مورد شاهنامه هم که اثری ناسیونالیستی و ضد اسلامی است اپرا میسازد. موسیقیدان هم هست، یعنی سه گناه را همزمان مرتکب شده. ....