رمان ممنوعی که همچنان میفروشد
«همسایهها»ی احمد محمود همچنان یکی از کتابهای ممنوع است که نسخه اُفستش در خیابان و بساط دستفروشیها به راحتی در دسترس است.
خبرگزاری ایسنا: «همسایهها»ی احمد محمود همچنان یکی از کتابهای ممنوع است که نسخه اُفستش در خیابان و بساط دستفروشیها به راحتی در دسترس است.
«همسایهها» رمان معروف احمد محمود یکی از کتابهایی است که همواره در «لیستهای پیشنهاد کتاب برای خواندن» قرار دارد، اما سالهاست مجوز چاپ ندارد و فقط نسخههای افستش در بساط دستفروشیهای کنار خیابان انقلاب پیدا میشود. حتی برخی کتابفروشها به افرادی که دنبال کتاب هستند میگویند میتوانند نسخه افستش را از دستفروشیهای کنار خیابان بخرند.
بابک اعطا، فرزند احمد محمود درباره وضعیت چاپ کتابهای این نویسنده میگوید: آن زمانی که بابا بود با انتشارات معین کار میکرد و الان هم ما با همین انتشارات کار میکنیم. به جز «همسایهها» که برای انتشارات امیرکبیر و ممنوع است بقیه کتابها چاپ میشود اما نمیدانم چاپ چندم هستند.
او درباره اینکه آیا پیگیر رفع ممنوعیت از این کتاب نبودهاند و درخواستی برای رفع ممنوعیت آن نداشتهاند، اظهار میکند: پیگیر بودهایم اما جواب خاصی به ما نمیدهند. اگر جوابی هم بدهند اینطور نیست که بتوان آن را منتقل کرد. البته این موضوع برای خیلی وقت پیش بوده و مدتهاست اقدام خاصی برای آن نکردهایم زیرا ناامید بودیم و ناامید شدهایم. نمیدانم چه بگویم.
فرزند احمد محمود در ادامه با انتقاد از چاپ غیرقانونی کتاب «همسایهها» بیان میکند: چاپ این کتاب عملا ممنوع است، اما چاپ غیرقانونی فراوان دارد. الان بروید خیابان انقلاب روبهروی دانشگاه، هرچند تا از کتاب را که بخواهید، میتوانید بخرید. چطور نمیتوانند جلو چاپهای غیرقانونی را بگیرند؟ مایه تأسف است که به این اندازه چاپ غیرقانونی میشود اما کسی نیست جلو آن را بگیرد. مایه تعجب من است. چطور نمیتوانند جایی را که کتاب چاپ میشود پیدا کنند؟ عملا کاری صورت نمیگیرد و کتاب به صورت غیرقانونی چاپ میشود و جلو دانشگاه تهران پر است.
او میافزاید: چاپ غیرقانونی کتاب به ما لطمه میزند یعنی عدهای هستند که با چاپ کتاب سود میبرند. کتاب مدام چاپ شده و فروش میرود و عدهای سود میکنند.
رمان «همسایهها» داستان جوانی به نام خالد را پیش از کودتای ۲۸ مرداد و دوران نهضت ملی شدن نفت در شهر اهواز روایت میکند. «خالد» همچنان که رمان پیش میرود از نوجوانی بیتجربه به فردی سیاسی تبدیل میشود. در این میان عشقش به دختر «سیهچشم» او را در تنگنای انتخاب میان عشق و وظیفه میگذارد و عاقبت از زندان سر درمیآورد.
نظر کاربران
یکی از زیباترین کتابهایی که دراواخر دهه 50 خواندم وهمزمان با بمباران شهرم اهواز تک تک مکانهای داستان رو لمس کردم
همه ی رمان های مرحوم محمود خواندنی و زیبا هستند مخصوصا مدار صفر درجه و همسایه ها که بینظیرند.