فیلم «دِد پول»، موجی سرسامآور از تحرک و تلاش
جاش برولین همپا با کریستین بیل از ویژهترین و موفقترین بازیگران سینمای امریکا و جهان در دو دهه اخیر بوده و فهرست قطور کارهایش طی این مدت که شامل «جایی برای پیرمردها نیست» و «سیکاریو یک و دو» هم میشود، موید این ادعا است.

آقای برولین، شما به نسل بازیگرانی تعلق دارید که هر ماه در معرض تستهای سخت قرار میگیرند. آیا ترس از ناکامی و آثار منفی تلاش در پی تلاش کام شما را تلخ نمیکند؟

روزنامه ایران: جاش برولین همپا با کریستین بیل از ویژهترین و موفقترین بازیگران سینمای امریکا و جهان در دو دهه اخیر بوده و فهرست قطور کارهایش طی این مدت که شامل «جایی برای پیرمردها نیست» و «سیکاریو یک و دو» هم میشود، موید این ادعا است. جاش برولین پسر جیمز برولین است که سالها در سریال تلویزیونی دکتر مارکوس ولبی (در ایران با نام «پزشک محله») جلب نظر کرد و در سینما هم در کارهایی مانند «کاپریکورن یک» مشاهده شد اما جاش از حد و مرزهای پدرش بسیار فراتر رفته و وسعت و تعداد کارهایش ۱۰ برابر جیمز برولین شده و این نکته خبر از استراتژی بهتر شغلی و جاهطلبی فزونتر وی نسبت به پدرش میدهد و حضور موفق وی در نقش منفی کیبل در قسمت دوم فیلم کمیک بوکی «ددپول» جدیدترین سند صحت این گمانهزنی است.برولین در این فیلم چنان خوب جا افتاده که حتی کاراکتر اصلی را که همان ددپول نام دارد و توسط رایان رینولدز بازی شده، پشت سر میگذارد. گفتوگوی مستقیم با جاش برولین در دل تابستان گرم ۲۰۱۸، این موضوع و مشخصههای آن را آشکارتر میسازد.
آقای برولین، شما به نسل بازیگرانی تعلق دارید که هر ماه در معرض تستهای سخت قرار میگیرند. آیا ترس از ناکامی و آثار منفی تلاش در پی تلاش کام شما را تلخ نمیکند؟ گمان نمیکنم این طور باشد زیرا ما همیشه در یک موج سرسامآور از تحرک و تلاش در حرفه بازیگری قرار داریم. از طرف دیگر من وقت و علاقه خواندن مطالب رسانهها و تعقیب مسائل از طریق شبکههای مجازی را ندارم و حتی اگر میداشتم و مرا بشدت نقد میکردند، بهعنوان یک بازیگر با این وجه از ماجرا کاملاً آشنایم و در نتیجه واکنشی نشان نمیدادم. من از ناکامی هراس ندارم زیرا همیشه فرصتی برای جبران هست. ولی به یاد داریم در اواسط دهه 1980 که با بازی در فیلم خیالی و قدری ترسناک «Goonies» به چشم خوردید، شرایط و میزان نفوذ رسانهها و سایتهای خبری اصلاً به این اندازه نبود. البته من در آن زمان تجربه لازم را نداشتم و در نتیجه پس از اتمام آن فیلم سری هم به اروپا زدم و مدتی در آنجا به کسب تجربه و آموختن موازین لازم هنر بازیگری پرداختم و با بینش بهتری به هالیوود بازگشتم. با این حال نیکولاس هیتنر که سناریست و رماننویس موفقی است، ادعا کرده بهترین
کارش را که «دیوانگی پادشاهی جورج» است، در ایامی نگاشته که کمترین آگاهیهای اجتماعی را داشت. از یاد نبرید که دور و بر او را در آن سالها آدمهای پختهای گرفته بودند که به وی خط فکری لازم را میدادند. عقل حکم میکند هرگز خود را آگاه بر همه چیز ندانید و همه چیز را از نو بیاموزید و هیتنر به این اصل معتقد بود. «جایی برای پیرمردها نیست» شما را بیش از پیش به ستارهای پولساز تبدیل کرد اما بهنظر میرسد شما همیشه همان کار قابل قبول را ارائه داده و تغییری از این بابت نکردهاید. از قضا من نیز سعی در تفهیم همین موضوع به سایرین داشتم ولی کسی گوش نمیکرد و من قبل از آن فیلم نیز رزومه کاریام سرشار از فیلمهای قابل اعتنا بود. گاهی مردم شما را عادی میدانند و زمانی هم منتقدان فیلم اما اگر در پی کمال باشید، از هیچ یک از این برخوردها دلسرد نمیشوید. نمیتوان منکر شد طی این سالها در برخی فیلمها شرکت داشتهاید که میلیون میلیون پول ساختهاند. آیا این مسأله هر بار نوع برخورد شما را با مدیران اجرایی فیلمها و استودیوهای تهیهکننده آنها تغییر نداده است؟ تغییر داده اما نه به حدی که تصور میکنید. زندگی ما بازیگران با حضور در فیلمها شکل میگیرد و بدون آن نمیتوانیم به کمال مطلوب برسیم و در نتیجه مجبوریم در بعضی موارد روی مسائل مالی و موفقیتهای گذشته خود کوتاه بیاییم. قدر مسلم اینکه راه اقتصادی و حتی هنری ما و سران استودیوهای سینمایی یکسان نیست. جان بدهام که کارگردان زبدهای است، کتابهایی درباره نحوههای برخورد با بازیگران در زمان تهیه فیلمها نوشته است. آیا این ماجرا همانقدر ترسناک است که او به روی کاغذ آورده است؟! نه آنقدرها هم بد نیست که بدهام میگوید. برعکس بارها اتفاق افتاده که ما بازیگران در زمان ورود به پروژههای تازه احساس ضعف و ترس کردهایم و این برای خود من در بازسازی فیلم «شهامت حقیقی» در سال ۲۰۱۰ و «زندهباد سزار» صدق میکند. تفاوت بین فیلمهای پرهزینه و کم هزینه هم بیشتر در ارتباط با بازیگرانی است که در آنها شرکت میکنند و
طبیعی است که پولدارها و نامدارترینها کمتر گذارشان به آثار کم بودجه میافتد. روزی کریس همزوورت را که با بازی در فیلمهای کمیک بوکی «تور» معروف و پولدار شده، در یک فیلم کم هزینه دیدم و بلافاصله از خودم پرسیدم این لعنتی اینجا چکار میکند. موفقیت کاراکتر کیبل در «ددپول2» به حدی است که مشخص است شما را برای قسمتهای بعدی این فیلم نیز میخواهند. با توجه به سهم زیادی که شما به امر تدارک و تمرین برای این نقشها میدهید، چطور با این مسأله برخورد خواهید کرد؟ من برای فیلمها و نقشهای کوچکتر از این نیز تدارکات مفصل میبینم و کاملاً در نقش مطروحه فرو میروم. از خودم سؤالهای مختلفی میکنم و اینکه آیا میتوانم فلان کار را انجام بدهم. هرچه هست باید قوه تخیل و بلندپروازی داشت و به اوج رسید. این خصلت کلی سینما است و تا زمانی که به تفکرات و رؤیاهای خود مجال پرواز ندهید، هیچ نقشی بدرستی در نمیآید. بارها صحبت از لزوم همکاری با کارگردانان بزرگ کردهاید و در عین حال همکاریهای اخیرتان با جودی هیل یا بازی در فیلم «ببین و گزارش کن» به مثابه همکاری با فیلمسازان تازهکار و تجربی است. این تعارض از کجا
میآید؟ اگر یک سوژه خوب باشد حضور در خود را برای هر کسی توجیه میکند و بقیه مسائل، حرفها و بهانههایی بیش نیست. وقتی با اولیور استون، ریدلی اسکات و برادران کوئن همکاری میکردم، تکلیف مشخص بود ولی جوانترها نیز برای من روشنکننده برخی موارد مبهم و مهم بودهاند. من در همکاری با دیوید لیچ که متخصص فیلمهای کمیک بوکی هم هست و جودی هیل نیز به برخی نقاط اوج رسیدهام و همه اینها تجربیاتی است که مرا به سوی کمال سوق میدهد.
ارسال نظر