آمریکا در پی تغییر مناسبات استراتژیک با جهان
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: اگر ترامپ به این استراتژی پایبند باشد به احتمال زیاد جابهجایی زیادی بین کشورهای رخ خواهد داد و چهبسا دوستهای دیروز دشمنان امروز و دشمنان دیروز دوستان امروز شوند. این یعنی تغییر مناسبات سیاسی و اقتصادی و چهبسا اعتمادبهنفس ترامپ از همینجا ناشی میشود که گفته ایران با پای خود به میز مذاکره خواهد آمد.
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: اینک بعد از سالها، با رویکارآمدن دونالد ترامپ عیان شده آمریکا در پی تغییر مناسبات استراتژیک با جهان است؛ تغییر مناسباتی همهجانبه که در تعریفهای سابق جهانیشدن نمیگنجد؛ یکی، جهانیشدن از بالا که گفتمان غالب محافظهکاران آمریکایی بود که با حمله به عراق و سرنگونی صدامحسین رقم خورد و دیگری گفتمان جهانیشدن از پایین بود که گفتمان غالب دموکراتها و رئیسجمهور سابقشان اوباما بود.
اگر جهانیشدن از بالا به تصویر جهانخوارگی آمریکا معنا میبخشید، جهانیشدن از پایین به تئوری توطئه و ابهام در روابط با دیگر کشورها دامن زد. گفتمان جهانیشدن از پایین درصدد بود با تحریکپذیری نیروهای ملی، سوژههای فراملی را در اولویت کشورها قرار بدهد؛ موضوعاتی مانند محیط زیست، حقوقبشر، دموکراسی و وحدت و همبستگی میان انسانها و فرهنگهای گوناگون برای پایاندادن به جنگ، فقر، سرکوب و خشونت. ازاینرو در دولت اوباما زمینههای لازم برای گفتمان غالب جهانیشدن از پایین شکل گرفت. دولت روحانی زاده این وضعیت جهانی است و برجام نه یک قرارداد حقوقی که یک قرارداد سیاسی و تجلی تغییر این مناسبات جهانی است.
تغییر مناسبات سیاسی زمانمند است و نباید فرصت را از دست داد و به همین دلیل اصلاحطلبان و دیگر نیروهای موافق مذاکره در همه ابعاد با آمریکا، دوره اوباما را فرصتی مغتنم برای پایانبخشیدن به خصومت ایران و آمریکا میدانستند. اگر یک سوی گفتمان غالب جهانیشدن از پایین دموکراتها، یکی از دلایل ظهور دولت روحانی باشد، روی دیگر آن فرصتی مناسب برای اتحاد و سازماندهی مخالفان جمهوری اسلامی خاصه اپوزیسیون خارج از کشور بود.
اپوزیسیون در خوف و رجا دست به اتحادی تاکتیکی و همهجانبه زد. گفتمان جهانیشدن از پایین اگر تهدید رؤیاهای اپوزیسیون بود، اما آنان تهدید را فرصت کرده و به آرایش و سازماندهی نیروهای سیاسی ناهمگون دست زدند و از طریق رسانههای جمعی، فرایندهای زندگی اجتماعی و مناسبات دولت و ملت در ایران را هدف گرفتند.
اپوزیسیون درصدد است افکار عمومیای در ایران بسازد که قابلیت تحریکپذیری از آن سوی مرزها را داشته باشد. آنچه امروز گره به کارهای دولت روحانی انداخته، بذرهایش در دولت اوباما کاشته شده است. این به معنای رد و انکار برجام نیست، بلکه تأکید بر این نکته است که در دوره جهانیسازی از پایین، انعقاد قرارداد برجام اجتنابناپذیر بوده است.
اینک دولت روحانی ناگزیر است با تعریف تازهای از جهانیشدن روبهرو شود؛ تعریفی که در قالبهای گذشته نمیگنجد.
ترامپ نه در پی جهانیسازی از بالا و نه پایین است. او تلاش میكند استراتژی نویی را تعریف كند. به گفته مارك پمپئو: «رئیسجمهور سعی میكند نظم جهان لیبرال را از نو تنظیم كند، نه اینكه آن را برهم بزند. ترامپ میخواهد متحدان را وادار به اصلاحاتی كند كه دربردارنده منافع آمریكاست». از سوی دیگر دستیار وزیر خارجه آمریكا، وس میشل، بر این باور است كه میتوان شیوه ترامپ را «نوآوری استراتژیك» خواند. او با حل اختلافات با متحدان مثل تجارت رودررو میخواهد موجب رقابت استراتژیك با چین و روسیه شود.
ترامپ بهخوبی میداند زمان برداشت از اتوریته آمریكا فرار رسیده است. اگر از اتوریتهای نتوان برداشت كرد كه دیگر اتوریته نیست؛ سگ پوشالی است. او میخواهد كاشت و داشت رؤسای جمهوری سابق را برداشت كند. ترامپ با این استراتژی نو، اتوریته واقعی یا پوشالیبودن آمریكا را برملا خواهد كرد.
شواهد نشان میدهد او بر این اتوریته باور دارد، ازاینرو رویكردش به دنیا فئودالی است و طبیعی است در این نوع نگاه، منافع حداكثری آمریكا را دنبال كند. همین نگاه است كه دنیا را تنشآلود كرده و وضعیت ایران نیز از این قاعده مستنثا نیست. از این منظر، وضعیت امور در ایران بحرانی نیست، وضعیت ایران مانند دیگر متحدان و دشمنان آمریكا تنشآلود است.
دو ویژگی بارز بحران كه درهم تنیده شده، لاینحل و غیرمنتظرهبودن است. مشكلات دولت روحانی نه لاینحل و نه غیرمنتظره است. در ایران اغلب مناسبات دولت و ملت دچار تنش شده است. تنش نشانگر تضاد در منافع مشترك است. «استراتژی نو» ترامپ این تنشها را افزایش داده است. رئیسجمهور آمریكا علنی به كشورهایی كه مناسباتی نزدیك، دوستانه و خصمانه با او دارند، اعلام جنگ تجاری داده است.
جنگ تجاری با رویكردی فئودالی با تكیه بر اتوریتهای كه اگر وجود دارد همین حالا باید به كار بیاید. این اتوریته برخی كشورهای ضعیف را به تمكین واداشته و كشورهای قوی مانند چین را به مقابلهبهمثل برانگیخته است. دولت روحانی بهسرعت باید جایگاه خود را در جهان نه با استعارههای قبلی كه با ایدههای تازه تبیین كند. از این منظر، نزدیكی سیاسی و نه اقتصادی ایران به اروپا قابل فهم است.
معلوم نیست در این رویكرد فئودالی، اروپا تا چه میزان به حیثیت سیاسی خود پایبند و وفادار خواهد ماند. تجلی كنونی حفظ این حیثیت، حمایت از برجام است؛ اما وضعیت کنونی جهان چندان هم به ضرر ایران نیست. این اعلام جنگ تجاری با دنیا خاصه اروپا این فرصت را به کشورها میدهد که دنبال متحدان تازه بگردند.
اگر ترامپ به این استراتژی پایبند باشد به احتمال زیاد جابهجایی زیادی بین کشورهای رخ خواهد داد و چهبسا دوستهای دیروز دشمنان امروز و دشمنان دیروز دوستان امروز شوند. این یعنی تغییر مناسبات سیاسی و اقتصادی و چهبسا اعتمادبهنفس ترامپ از همینجا ناشی میشود که گفته ایران با پای خود به میز مذاکره خواهد آمد.
اینها سویههای نهچندان تاریک روابط بینالملل است و سویه تاریک، آن است که این تغییر مناسبات اقتصادی، مناسبات سیاسی را تحریکپذیر کند و جنگ تجاری به نظریه وضع طبیعی هابز منجر شود؛ جنگ تجاری همه علیه همه.
دولت روحانی ناگریز است صحنه این جنگ تجاری را با جدیت دنبال کند و تصویری واقعی از آن به مردم ارائه دهد، گیرم برخی نیروهای داخلی ایران چندان اعتنایی به آن نکنند. تصویرهای واقعی از وضعیت امور، ما را به استراتژیهای قابل قبول هدایت خواهد کرد. بزرگترین خطر در تصمیمگیری این دوران، تغییر وضعیتهای استراتژیک به ایدئولوژیک است.
ارسال نظر