جنایت، پایان عشق ممنوعه زن و مرد متأهل
عشق ممنوعه زن و مرد متأهل باعث درگیری شد که در جریان آن مرد، زن جوان را کشت و جسدش را به بیابان منتقل کرد.
روزنامه شرق: عشق ممنوعه زن و مرد متأهل باعث درگیری شد که در جریان آن مرد، زن جوان را کشت و جسدش را به بیابان منتقل کرد.
سال ۹۵ خانواده زنی جوان به نام شیما به پلیس گزارش دادند این زن گم شده است. آنها گفتند شیما شب سال تحویل از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است. مدتی بعد مأموران جسد زنی را با مشخصاتی که خانواده شیما داده بودند، پیدا کردند. بعد از اینکه اولیایدم تأیید کردند جسد متعلق به شیما است، تحقیقات برای مشخصکردن راز جنایت آغاز شد. تحقیقات بعدی نشان داد شیما هرچند متأهل بوده، اما با مردی به نام سامان رابطه داشته و روز آخر قبل از ناپدیدشدن با او تماس گرفته بود.
به این ترتیب، سامان بازداشت و بازجویی شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و شیما مدتی بود با هم رابطه داشتیم روز حادثه او به دیدن من آمد و گفت میخواهد با من رابطه داشته باشد. ما سر این موضوع با هم بحث کردیم و بعد هم من دستم را روی سینهاش گذاشتم و هل دادم که باعث مرگش شد.
متهم گفت: جسد را برادرم به بیابان برد من در جریان نبودم.
پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. روز گذشته جلسه محاکمه متهمان در شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من اتهام را قبول ندارم چون واقعا عمدی برای کشتن در کار نبود. او که بهشدت گریه میکرد، گفت: دو سال قبل از این حادثه من با شیما آشنا شدم. واسطه این کار خانمی به نام رعنا بود که آشنای هردوی ما بود. رعنا به من گفت دوستش شیما مبل میخواهد و از آنجایی که من هم کارگاه مبلسازی داشتم، یک روز شیما به کارگاه من آمد و مدلها را دید. قرار شد تصمیم بگیرد و به من خبر دهد. شماره تلفنم را گرفت و از آن به بعد بود که ما با هم ارتباط داشتیم. این ارتباط دو ماه طول کشید من و شیما بهشدت به هم وابسته شدیم. او زنی برازنده، تحصیلکرده و خانم بود.
از آنجایی که رعنا به من گفته بود بیوه است از اینکه به او نزدیک شوم ترسی نداشتم. تا اینکه بعد از دو ماه متوجه شدم متأهل است. یک روز به او گفتم رعنا همه واقعیت را به من گفته. شیما گریه کرد و گفت: من با شوهرم رابطه خوبی ندارم.
او من را اذیت میکند و اختلافات شدیدی با هم داریم میخواستم از همان ابتدا به تو بگویم که همسر دارم، اما رعنا گفت که تو آدمی مذهبی هستی و اگر این موضوع را مطرح کنم رابطهات را با من قطع میکنی به همین دلیل هم پنهان کردم.
متهم ادامه داد: بعد از فاششدن این موضوع من با او قطع رابطه کردم و گفتم دیگر نمیخواهم او را ببینم. او مدام به من زنگ میزد وقتی جواب نمیدادم از شماره غریبه به من زنگ میزد تا اینکه دو سال گذشت. روز حادثه او با من تماس گرفت و از من خواست که برای آخرین بار همدیگر را ببینیم.
او گفت یکی از نزدیکانش فوت کرده و از آنجایی که وابستگی زیادی بین آنها بوده، خیلی ناراحت است. به من گفت فقط تو میتوانی من را آرام کنی. وقتی شیما به کارگاه آمد کارگاه تعطیل بود و من تنها بودم خیلی گریه کرد من از گریههایش ناراحت شدم.
میگفت فشار زندگی روی او زیاد است. بعد خواست با هم رابطه داشته باشیم. من امتناع کردم، نزدیکتر آمد بازهم من امتناع کردم و خودم را دور کردم یکدفعه عصبانی شد و سرش را به دیوار کوبید دستم را روی سینهاش گذاشتم و هلش دادم تا شاید آرام شود اما از حال رفت. فکر کردم بیهوش شده با خودم گفتم از مغازه خارج شوم حتما بههوش میآید و میرود. وقتی به مغازه برگشتم، دیدم بههوش نیامده و فوت کرده است. خیلی ترسیده بودم، باورم نمیشد چنین اتفاقی افتاده است. به خانه مادرم رفتم و گفتم میخواهم یکی، دو ساعتی بخوابم.
خیلی گریه کرده بودم خوابم برد با خودم گفتم بیدار شوم حتما فکری میکنم و خودم را به مأموران معرفی میکنم. برادرم بیدارم کرد گفت کلید کارگاه را میخواهد تا مبلهای خواهرمان را به خانهاش ببرد. مجبور شدم به برادرم بگویم چه شده است. او دو قرص آرامبخش به من داد و من خیلی عمیق خوابیدم وقتی بیدار شدم شب بود به برادرم گفتم چه کردی، گفت جسد را به بیابانهای اطراف تهران برده و رها کرده است.
متهم گفت: خیلی ناراحت شدم به برادرم گفتم اصلا چرا خودت را دخالت دادی؟ گفت که میخواسته به من کمک کند. بعد از ۴۵ روز هم دستگیر شدم.
متهم در پاسخ به این سؤال که آیا متأهل است یا مجرد، گفت: من متأهل بودم و زنم را هم دوست داشتم و مشکلی با هم نداشتیم.
وی همچنین در پاسخ به این سؤال که چرا به همسرش وفادار نمانده است، گفت: زن من زن خوبی است، اما شیما خیلی خوب، فهیم، باشخصیت و بااحساس بود ضمن اینکه من فکر میکردم مثل شیما که نیاز به محبت دارد نیاز به محبت دارم و به همین خاطر هم بههم نزدیک شدیم.
بعد از گفتههای متهم، وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد و دفاعیاتش را مطرح کرد. در پایان هیئت قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
نظر کاربران
تازگی ها مجرمان جسمی آشکارا از کرامات طرف مقابل و ناچاری در ادامه رابطه می گویند. مثل آن زن که گفته بود حتی فلانی چنان برایم غیرتی شده بود که از من می خواست جلوی شوهرم لباس زیر نپوشم! فقط مانده درخواست انجمن حمایت از حقوق زناکاران را داشته باشند...
یاد داستان زلیخا و یوسف افتادم
خسته نباشه هم اون اموات و هم شما آقا
خوب شد فهمیدیم معنی مذهبی بودن انسانها را که اگر خانمی شوهر نداشته باشد به این راحتی رابطه داشته باشد
بعضی موقع کمبودمحبت آدمو بیچاره میکنه.
زنی ک ب دست خودش ب سزای اعمالش رسید و مردی ک جواب خیانت رو گرفت
نه بابا کمبود محبت چیه؟ای زنه خودش مقصر بوده که با وجود متاهل بودن افتاده دنبال کثافتکاری. خدا لعنت کنه تا زن خودش میخواد هیچ مردی نمیتونه بهش نزدیک بشه مردن حقش بود
پاسخ ها
تا مردان کثیف هم نخوان هیچکس نمیتونه وادار به کاریشون بکنن
زنه یک کلام گفته بوده که از زندگیش راضی نیست ولی این مردک عوضی که از زنش راضی بوده داره میگه زنم خوبه و دوستش داشتم
چطور متاهل بودن زن رو میبینین و متاهل بودن مرد مهم نیست شماها همه تون سرو ته یک کرباس هستن پست و کثیف
چقدر تعریف وتمجید و.....اونجا که شیما به علت فوت بستگانش میره پیش این و بعداز گریه درخواست رابطه جنسی میکنه!!!!! رعنا کلید معما ست! اما چرا باید رابطه جسمی را با اختلاف سلیقه همسر بصورت پنهانی شکل بگیره ؟؟ بگید طلاق را اسان کنید ....، هرچند خیلی از موارد اصلا اسم طلاق واختلاف را شوه
واقعابرای جامعمون وافکاریه سری آدمای سست ایمان متأسفم که باعث میشه زن وشوهر متأهل خیلی راحت به هم خیانت کنن......مهرومحبت وقتی بین خانوادهانباشه همین میشه خیانت وطلاق زیادمیشه..
امان از دست اینزن ها که هیچ وقت درس عبرت نمیگیرن.
پاسخ ها
امان از دست این مردها که کثیفترین موجودات دنیا هستن حتی غیرت ندارن کاری رو که کردن گردن بگیرن ....
روزنامه بخصوص چند پایگاه خبری رسمی با انواع تیترها فقط برای هدف جلب رضایت سلیقه های مختلف با تعییر در ماهیت با جابجایی چند کلام از واقعیت دور شده اند..!!! بی تقوایی و عدم پایبندی یک نفر به خانواده خودش رو که موضوع اصلی هست نمیخوان بیان کنند!!! این خانم هم قربانی عدم رعایت از پایبند بودن به رعایت حریم خود شده و مردان هوس باز ...مشخصه دنبال چی هستند! فرض بگیرید پدر این خانم فوت میکنه شب عید به عنوان رفتن به بشت زهرا از خونه خارج میشه و شوهرش هم هیچ مشکلی نداشته فقط اواخر به محتویات کیف خانمش مشکوک میشه ولی نه دعوا و نه طلاق ...نبوده،باور کنید این راهش نیست و فقط با باز کردن حقیقت خیلی ها متوجه اشتباه خودشون میشوند ! بخدا دیدم کسانی رو که حتی در عدم آگاهی وظایف زن و شوهر وپایبندی هم از نظر دین و هم اخلاق و انسانی اصلا اشنا نبوده و در حد حرف زدن را مشروع میدونستن تا گرفتار والوده شدن در هم جسمی ...کار به اینجا میرسه، خیلی ها هنوز درحال ادامه دادن هستند و فقط جنایتش رو نمیکنند!!! برترین تشکر که تیتر همه پسند نمیزنید اما ای کاش واقعیت بیان میشد که بهترین راه برای اصلاح جامعه هست.. همین خبر بسیار اموزنده هست اگر واقعیت بیان شور!! برخی واقعیت رو در تشریح جنس و ....که بیمار هستند ومنظور واقعیت کل خبر بجز افشای نام واقعی کوکب بقیه چیزا هست!! اگه میخواهید کمک کنید برید سراغ اول چشمه که گل آلود شده !! این خانم بنظرم دوستش در مسائل فرا زناشویی هوایی ش کرده .....زیاد هستند از اون رعناها که.....اغفال اولیه که تشویق به ارتباط نامتعارف کرده...وتعریف از هوس .....بیشتر نمیشه گفت دراینجا.! من انچه دیدم عدم تعهد به خانواده بوده در ایران ! ..نامه شد ببخشید
پاسخ ها
معلومه خیلی بیکاری
حقش بود زن که در حق همنوع خودش چنین ظلمی رو انجام داد چطور احساسات یک زن دیگه رو نادیده گرفت چطور تونست قلب یک نفر دیگه رو بشکنه خدا همه زنا کاران و خیانت کاران رو لعنت کنه هوسبازای بی آبرو
پاسخ ها
یعنی مرده به همنوع خودش خیانت نکرده مردا حق دارن سراغ زن همنوع خودشون برن؟
خدایا شفا بده
باور کردیم....
جنایت پایان عشق ممنوعه رو برای زن ومرد متاهل ! تیتر خوبی هست
من نمیدونم قاتل خودش اعتراف کرده , جسدشو سر به نیست کردن و ولی دم هم قصاص خواسته ولی جناب قاتل با وثیقه ده میلیاردی آزاده ?
عه عه
فقط اسم مخاطبا را عوض کردید
چرا دروغ مینویسید
خداوند هر فردی رو که به همسرش خیانت میکنه رسوا کنه به بدترین شکل ممکن مجازاتشون کنه.چه اتفاقهای وحشتناکی که به خاطر این هرزگیها نیفتاده.چه قلبها که نشکسته.چه زندگیها که ویران نشده
بابا یوزارسیف