دلیل شادی شبانه مردم بعد از فوتبال چیست؟
روزنامه اطلاعات نوشت: وقتی معلمی مشق یک دانشآموز را به نشانه اعتراض، دو خط قرمز ضربدر میزند و این رویّه را ادامه میدهد، ناگزیر دانشآموز برای نمایاندن خود، به حاشیههای مشق میپردازد. خطکشی میکند، گل و بوته میکشد، بلبل و کفتر و گاو و پلنگ را در صفحه مشقش جایگزین میکند.
روزنامه اطلاعات نوشت: وقتی معلمی مشق یک دانشآموز را به نشانه اعتراض، دو خط قرمز ضربدر میزند و این رویّه را ادامه میدهد، ناگزیر دانشآموز برای نمایاندن خود، به حاشیههای مشق میپردازد. خطکشی میکند، گل و بوته میکشد، بلبل و کفتر و گاو و پلنگ را در صفحه مشقش جایگزین میکند.
چرا که، میخواهد مشق کند، اما آقا معلم نمیبیند و یا به دماغ مبارک نمیگیرد. آقا معلم! مشق را، هرچند غلط غلوط دارد ببین، به اصل مشق احترام بگذار(بگزار)، آنگاه آرام و با زبان خوش به تصحیحش بپرداز! این کار سختیست؛ اما برای یک معلم نه. مگر آن که از بد حادثه و با بی حوصلگی به معلمی روی آورده باشد.
اتفاقِ «به خیابانریزی» بعد از فوتبال ایران و مراکش، همان گل و بوتهای بود که به سبب خطخوردن ضربدری مشقها شادی حادث شد. تصور میکنید چند درصد از آنجمعیت که خیابانها را قفل کردند، سینهچاک فوتبال بودند؟ و یا قربةالیالله(!) به سبب بُرد شانسآلود تیم ایران تا صبح خیابانها را در قُرُق خود داشتند؟ خیلی بودند؛ اما «مشقضربدرخوردهها» نیز کم نبودند.
مگر مرکّب برجام خشک نشده، همین اتفاق نیفتاد؟ مگر با اعلام ریاست جمهوری دوازدهم همینگونه نشد؟ مگر در وقایعی از این دست، خیابانها مملو از جمعیت نگشت؟
مطمئن باشید، اگر فردا اعلام کنند مخازن سدّها پر شده، یا ریزگردها به طلسم اجنّهجات گرفتار و محو شدند، یا دریاچه ارومیه به بارش غیبیِ شب تا صبحی نجات یافت و یا این که ترامپ مرد!، باز هم بهانههای کافی برای این اتفاق «بهخیابانریزی» فراهم شدهاست؛ مسأله میدانید چیست؟ یک متن، ضربدری خط قرمز خورده، ناچار هر روز یک حاشیه، جایگزین نیاز مشقنویسی شدهاست؛ متن مشق نشد، باسمالله! اینهمه حاشیه و رنگ و برق و ابتکار، علیبرکةالله!
وگرنه اولین بازی در گروهی که از اول، درست یا نادرست، گروه مرگش نامیدند، و تازه طبق معمول، دست غیبی(!) سر عزیزی را به سمت دروازه چرخاند و ما برنده شدیم، آری شادی داشت؛ اما نه با اینهمه حاشیه و ابتکار!
اکنون اگر به شاگردانِ همیشه «مشق پارهشده» تحکم کنیم که این همه گل و بوته و نقش و نگار کنار مشقِ جرواجر شده دیگر چه صیغهایست؟ پاسخ این است که: مدتی مشقها و متنها را تحمل و صبوری فرما ای آقا معلم! خواهی دید که از حاشیهها فاصله خواهیمگرفت.
عیش و شادی معقول ومتعارفِ مردمان را یکسره به تحکم و اشتلم گرفتن و به ریز و درشت شادیها با فتاوا و حکمهای ایالتی، بهخصوص در مناطق خودخوانده خودمختار تاختن، همین تبعات را خواهد داشت.
مخاطبان این تذکر و اشاره دلسوزانه، اگر امروز نشنوند، فردا شنونده خواهند شد.
عقل متوسط، وقتی در این اتفاقات نظاره میکند، آن زیر پوست را درمییابد و میفهمد؛ در عجبم از عقول کل(!)، که چرا اینهمه تغافل میکنند از علل زیرپوستی وقایعی از این دست؟
آقامعلم جانها! این شاگردان شما، یعنی ما، مثل همه دیگر آدمیزادگان چهارگوشه این عالم، نیازمند شادی و دستافشانی و پایکوبیاند و اگر این قدر گیر ندهید، والله آسمان ملک ما به زمین نمیآید، یعنی هیچجای دنیا چنین نشدهاست والله؛ گیر ندهید، گیرها را خود همین مردم فهیم ـ که در مواقع حساسِ مورد نیاز شما فهیمتر هم میشوند ـ خودشان حلّ و فصل میکنند بالله!
آن وقت خواهید دید، شادی وپایکوبی برای یک بُرد خداداد و منحیث لایحتسب، یک شب تا صبح همه تهران را و بعضی دیگر ایالات(!) را مسدود نمیکند بر آمبولانس و آتشنشانی و پلیس
نظر کاربران
شادی حرام است در ایران و برای ایرانی، والسلام. ما برای فقر ، بیکاری ، فساد، اختلاس، گرسنگی، گرانی، بدبختی، بی خانمانی و .... آفریده شده ایم
خودمونیم ها چشم دیدن خوشی مردم رو ندارین چشم تون کور شه الهی
چه مزخرفات زیبایی
این جماعت با گیر ندادن به خنده های ابلهانه و بالا پایین پریدن های زنانه هم ادم نخواهند شد و انقریب به هر جهت برای جلوگیری از عبور و مرور امبولانس و اتش نشانی و پلیس به جهت کینه و عداوت به بهانه های واهی به خیابان خواهند ریخت.با ادبیات خودت جواب تو دادم باشد که رستگار شویم.
اگرمیدانستیکه شادی درکشورمابصورت کوپنی ومحدوداست ومردم دنبال بهانه ای میگردندتابنرخ إزادشادی کنند، اینونه قلم فرسایی نمی نمودی...
روزنامه اطلاعات و نویسنده این متن دقیقا الان تیتر مقاله ات چه ربطی به معلم داشت که می کوبونیش؟ دیواری کوتاه تر از دیوار معلم ندیدید؟پس زمانی که دانش آموز مشکل داره و معلم حال دلش رو خوب می کنه چرا نمی گی؟پس کمکایی که معلم به دانش آموز می کنه چه از لحاظ مادی وچه معنوی چرا نمی گید ؟برای مقاله هاتون و مثالاتون دنبال یه سوژه دیگه باشید که به متن بیاد و هم خوانی داشته باشه لطفا از معلم مایه نذارید تو خودت الان هر کی هستی و به هر جا رسیدی از صدقه سری معلمه
جانا سخن از زبان ما میگویی
کو گوش شنوا .
این انشایی ك این بزرگوار نوشته رو ی بنده خدایی ترجمه كنه
گل گفتی.............
چون تنها چیز جز فوتبال براشادی وجود نداره البته اگه ببریم
مخاطبان من میگم که شنونده هستیم دیگه یه بار گوش میدیم بینبم طرف چی میگه ولی یه بارهمین تحریم ونمیدونم چه محوشدن ریزگرد یعنی میگن مردم میان شادی شمااینطورفکرکن شنونده خودش میدونه چی کارکنه انقیدر درمسایل اقتصادی نمک پاشیدن که گاهی اوقات مردم میخوان تخلیه کنن خودشان
من قربون فهمت درکت قلمت استعاره هات خلاصه گل گفتی اگر تمام گوشها کر نشده باشند اما نویسنده جان این من کوچک معلم بودم درسالهائی بعلت گرفتاری شبانه میرفتم و همکلاسی های عزیزم دختران وبانوان گرفتارتر از خودم بودند ومن وقتی احساس میکردم خسته اند میگفتم من مطلبی باید بنویسم سرم پایین است شما در همان صندلی یا نیمکتی که نشسته اید چون خسته اید بلند شید ونرمشی بکنید ۵ دقیقه جایتان خالی این عزیزان من که گاهی زیر چشمی میدیدم چه رقص قشنگ همراه با نرمش بدون اهنگ وزیبایی میکردند ومن با ۵ دقیقه تاخیر سرم بزیر میپرسیدم خانومها خستگی رفع شد؟ نرمش تمام؟ می فرمودند بله ومن بازنشسته۵ سال زودتر سال ۷۴ حالا چقدر ازیاد اوری سالهایی که دبیر خواهر ودخترانم بودم خوشحالم من بانوی هفتاد ساله بشما قول میدهم که هرگز کسی اگر به نیاز هایش احترام بگذارید از فرصتها سو استفاده نمیکند
چی میگه این؟! من که چیزی نفهمیدم :/
بدون دلیل شادی کردن نشانه سلامتی است.غمگین بودن دلیل میخواد نه شادی عزیز......
عین واقعیته محدودیتهای بی مورد کار رو به اینجا رسونده که ساعت 10 دقیقه بامداد بریزند داخل خیابانها وبه نوعی شادی خودشون رو تخلیه کنند چون وقت دیگری برای این کار دراختیار ندارن
قشنگ معلومه نگارنده شخصی عقده ای بوده که کلا براس همه چیز حرام است. لعنت به تندروهای بیمغزی که ایران و ایرانی رو گرفتار کردند.