گزارشی از حادثه تعرض به دانش آموزان تهرانی
گزارش میدانی روزنامه «قانون» از مدرسه «معين» و دانش آموزاني که موردآزار جنسی قرار گرفتند را می خوانید.
گزارش میدانی روزنامه «قانون» از مدرسه «معين» و دانش آموزاني که موردآزار جنسی قرار گرفتند را می خوانید.
اینجا همان مدرسه غرب تهران است که مدتی تیتر اول خبرهای رسانههاست. مدرسه ای که معاون آموزشی اول متوسطه آن به جرم تعرض به ۱۷ دانشآموز در زندان به سر میبرد. ماجرا با انتشار یک گزارش رسانهای شد و به دنبال آن فیلمهایی از بازخواست شدن مسئولان مدرسه درباره ماجرای تعرض به فرزندانشان به همراه فیلمهايی از متهم ۲۷ساله که به وسیله والدین بچهها بازخواست میشود. او متهم است که در نمازخانه و اتاق کارش که در طبقه دوم مدرسه است، بچه ها را وادار به تعرض به يكدیگر کرده است.
بچهها در خیابان فرعی منتهی به کوچه مدرسه در گروه های چند نفره دور هم ایستاده و صحبت میکنند. کسی از امتحان و نمره نمیگوید و حرف از اتفاقی است که سرزبان ها افتاده، عده ای روی پله خانه ای نشستهاند وعکس ها و خبرهای مربوط به ماجرای مدرسهشان را در اینستاگرام با صدای بلند میخوانند.
یکی از پسرها که موهای دور سرش را تیغ زده، می گوید:« اینجا رو نگاه كن! نوشته به ۷۰نفر تجاوز شده». بچه ها از اینکه اسم مدرسهشان بد درآمده ، ناراحت هستند. همه منتظرند تا هر چه زودتر امتحان هایشان تمام شود و از این مدرسه بروند. یکی یکی آدرس پیج های خبر در اینستاگرام را به هم می دهند و عکسهایی راکه از مدرسه شان منتشر شده، تماشا می کنند. میانش می خندند و با هم شوخی هم میکنند. یکی از پسرها که موهای یک طرف سرش را تراشیده و پوست تیره و قدبلندی دارد، می گوید:« آقای «ح» به بهانه های مختلف بچه هایی که با آنها کار داشت را از وسط کلاس درس صدا می زد و به اتاق خودش میبرد. به آنها سیگار و مشروب تعارف می کرد. بعضی وقتها هم در مدرسه به بچه ها سیگار می فروخت».
ناگهان میان جمع یکی از پسرها می گوید:« چند بار من را هم از کلاس بیرون کشیده بود تا تنبیهم کند». دوستش این جمله را می شنود و خیره تماشایش می کند. ناگهان یکی از میان جمعیت می گوید:« اولش به بچه ها پیام می داد تا اعتمادشان را جلب کند و بعد کم کم برایشان فیلم های ناجور میفرستاد». یکی دیگر از دانش آموزان از شایعه هایی که در شبکه های اجتماعی منتشر می شود، شکایت می کند و می گوید:« مردم هر چیزی را هر جایی می خوانند، نباید باور کنند. باید خودشان را جای ما بگذارند و ببینند که چه دردی می کشیم».
یکی دیگر از بچه ها درباره دوربین های مداربسته داخل ساختمان مدرسه می گوید:« تمام این ماجراها در نمازخانه و اتاق معاون آموزشی اتفاق افتاد. نمازخانه ما دوربین دارد اما خراب است. البته دفتر معاون آموزشی هم دوربین داشت اما آن را هم خراب کردند و انداختند پایین». یکی دیگر از دانشآموزان همانطور که کتاب درسی اش را در دستش مچاله می کند و خودش را به تنه درخت داخل باغچه کنار پیاده رو تکیه داده، میگوید:« ما پارسال تابستان هم یک میلیون تومان برای کلاس های تقویتی شهریه دادیم، حالا امسال که مدرسه مان را میبندند». یکی از مسئولان مدرسه از راه می رسد تا بچه ها را متفرق کند.
در این روزها بچه ها نباید دور هم جمع شوند. مسئول میانسال است و بچه ها تا به حال او را ندیده اند. روبه بچهها می گوید که هر چه زودتر به خانههایشان بروند. بچهها در جواب می گویند که منتظر دوستشان هستند. مسئول اسم دوستشان را می پرسد و با معاونهای داخل مدرسه تماس می گیرد تا بپرسد دوستشان آنجاست یا نه. پیگیری ها به نتیجه نمی رسد و مسئول می گوید که بچهها باید بروند. اما بچهها باز هم نمیروند ومیگویند که می خواهند همانجا روی پله بنشینند.
آقای مسئول ناگهان موبایلش را روشن می کند و میگوید که بچهها یکی یکی اسمهایشان را بگویند. ناگهان یکی از دانشآموزان از با یک حرکت از روی پله پایین می پرد و می گوید:« اوه اوه! باشه آقا میریم». بقیه هم از روی پله بلند می شوند و در حالی که بلند بلند آواز می خوانند، دور می شوند و میروند. مسئولان کم کم تمام تجمعهای چندنفره دانش آموزان را یکی یکی پراکنده می کنند و آنها را راهی می کنند تا به خانه بروند. کوچه خلوت شده است. جوانی که خودش را مشاور معرفی می کند، دسته ای از آگهی های تبلیغاتی مدرسه ای غیرانتفاعی در نزدیکی این مدرسه را میان والدین بچهها پخش میکند و از آنها میخواهد که سال آینده بچه هایشان را به مدرسه آنها بفرستند.
تعداد بازاریاب های مدارس کم کم بیشتر می شود. مادر و پدرها آگهی های تبلیغاتی مدارس را می گیرند و آن را به گوشه ای پرتاب می کنند. یکی از پدرها عصبانی و با صدای بلند رو به مسئولانی که مانند کوه برای جلوگیری از درز کردن اطلاعات دانشآموزان در مقابل والدین ایستاده اند، میگوید:«این مدرسه باید از بیخ و بن کنده شه».
نظر کاربران
با یه انتشاراتی صحبت کن این همه استعداد به هدر نره ... واس خودت رمان داری خلق میکنی ، حواست هست ؟؟
مشروب میداد .
او هم فن بوده .
چه کسانی متولیان فرهنگ ما هستند .
...
پاسخ ها
من خودم خانمی هستم که دوتا دختر دارم وبرای پیسسر دار شدن خیلی تلاش میکنم اگه خدا بهم داد میخام از بچگی اون مرردانه بار بیارم طوری که موهاشو وظاهرشو مث پسرهای امروزی درس نکنه که باعث تحریک بیمار دلان بشه باید یه فرقی بین دختر پسر باش بعصی پسرا انگار پشیمونن پسر شدن بیچاره مامانا که خودشونو برز پسرر دار شدن می کشن
حتما فیلمم گرفته باید موبایل و کامپیوتر و خونه شو بازرسی کنن، نه یکی نه دوتا 17 نفر بلکه هم بیشتر
اخه یه جوون ۲۷ ساله میتونه معاون اموزشی باشه . خاک بر سر مسواین مملکت اینم نتیجه پارتی بازی
این کا.ر درست مدرسه نبود که که جون ۲۷ ساله رو معاون مدرسه کنه
اخه یکی باید به این حون راهنمایی کنه
مادر های خیلشان راحت بود که مدرسه جای امن هست ولی الان مادران ان مدرسه باز هم چشم ترس شده اند