نسخه رمال، زندگی تازه عروس را به نابودی کشید
داماد جوان که دو سال برای آغاز زندگی مشترک روزشماری کرده بود وقتی یک هفته قبل از جشن عروسی با دلسردی همسرش مواجه شد به راز عجیبی پی برد.
روزنامه ایران نوشت: داماد جوان که دو سال برای آغاز زندگی مشترک روزشماری کرده بود وقتی یک هفته قبل از جشن عروسی با دلسردی همسرش مواجه شد به راز عجیبی پی برد.
ساعات پایانی کار دادگاه خانواده بود که زن و شوهری جوان وارد شعبه ۲۷۶ شدند و مقابل قاضی روی صندلی نشستند. پروندهای که روی میز قاضی «غلامرضا احمدی» قرار داشت، مربوط به دادخواست طلاق «مرضیه» بود. تازه عروسی که گرچه هنوز به ۳۰ سالگی نرسیده بود، اما چهرهای گرفته و بیحوصله داشت.
همسرش «روزبه» کنارش نشسته بود لباسی ساده پوشیده بود و عینک ذره بینی بر چشم داشت. ظاهرش بیشتر به کارمندان اداره میخورد. قاضی در همان چند لحظه به پرونده نگاهی انداخت و رو به زن گفت:«خانم، چه شده که هنوز زندگی مشترکتان را شروع نکرده، درخواست طلاق دادهاید؟»
مرضیه جواب داد:«۵ سال است که در عقد این آقا هستم، اما حتی هزار تومان هم خرجم نکرده. از روز خواستگاری که برای مهریه چانه میزد تا سه سال پیش که تصمیم به جدایی گرفتم برای هر چیزی بهانهای آورده و از زیر بار خریدنش شانه خالی کرده. روزهای اول خیال میکردم که رفتارش به خاطر آینده نگری و خوشبختی خودمان است. اما کم کم احساس بدبختی کردم و پیشنهاد دادم از هم جدا شویم ولی قبول نکرد و حالا دو سالی هست که سر این ماجرا با هم درگیر هستیم.»
قاضی نگاهی به مرد کرد و تا خواست چیزی بگوید، روزبه شروع کرد به حرف زدن. انگار که دل پر دردی داشت و بهدنبال کسی بود تا درد دل کند.
بلند شد و گفت:«من یک کارمند بیشتر نیستم. وقتی با مرضیه آشنا شدم شرایطم را توضیح دادم و او هم قبول کرد. بعد از آن تا جایی که میتوانستم صرفهجویی کردم تا زندگی وخانه مناسبی تهیه کنم. از ولخرجی هم بدم میآید و ترجیح میدهم با داشتههایم خوش باشم. اما مشکل ما فقط این نیست. راستش بعد از مراسم عقد محضری با کلی وام و دوندگی و اضافه کاری یک خانه تهیه کردم اما همسرم حاضر نشد به آنجا بیاید. هر بار بهانهای میگرفت و مراسم را عقب میانداخت تا اینکه پرس و جو کردم و از باجناقم شنیدم که این خانم و مادرش پیش یک رمال رفتهاند و او هم گفته نباید زندگیمان را در این خانه شروع کنیم.
بعد از آن به مادرزنم اعتراض کردم و از او شنیدم که رمال کلاهبردار گفته اگر در این خانه زندگیمان را شروع کنیم بچه آینده ما به یک بیماری مبتلا میشود و بدنش عفونت پیدا میکند و جسمش کرم میگذارد و دست آخر هم میمیرد. بعد از آن بر سر این ماجرا با همسرم بحث کردم اما به هیچ وجه حاضر به رد کردن این خرافات نبود. بعد هم قهر کرد و جواب تماسهایم را نداد. به این ترتیب با لجبازی او اختلافهایمان روز به روز بیشتر شد.»
قاضی که نمیتوانست جلوی خندهاش را بگیرد به زن جوان گفت:«واقعاً حیف نیست زندگی مشترک و آیندهتان را با چنین مسائلی تلخ میکنید؟» مرضیه جواب داد:«خساست این آقا کم بود، حالا لجبازی هم به بداخلاقیهایش اضافه شده.» روزبه دوباره جمله همسرش را قطع کرد و گفت:«آقای قاضی حتی حاضر شدم یک خانه دیگر تهیه کنم، اما زیر بار نرفت. متأسفانه فکر میکنم مادرش خیلی نفوذ دارد و تا وقتی در خانه خودشان است به من اهمیتی نمیدهد. جالب است وقتی با هم بیرون میرویم مشکلی با هم نداریم.»
زن در جواب گفت:«از دستت خسته شدهام و دیگر حاضر نیستم با تو زندگی کنم. حالا به این نتیجه رسیدهام که همه چیزم را ببخشم و از دستت خلاص شوم.»
روزبه هم گفت:«پس آن ۱۵ میلیون تومانی که خرج مراسم عقدمان کردم چه میشود؟ آن ۱۲ سکهای که در شکایت قبلیات از من بابت مهریه گرفتی چه میشود؟»
قاضی احمدی چند دقیقهای به حرفهای آنها گوش داد و تلاش کرد آنها را از طلاق گرفتن منصرف کند. از طرف دیگر آنها دو پرونده هم در دادگاههای دیگر علیه هم طرح کرده بودند، پس احساس کرد هیچ کدام حاضر نیستند گذشت کنند. بنابراین از آنها خواست خوب فکر کنند، پروندههای موجود را مختومه کنند و در عوض دادخواست طلاق توافقی ارائه کنند تا بیشتر از این ماجرای اختلافهایشان ادامه پیدا نکند.
داماد جوان و تازه عروس با پایان جلسه دادگاه برگهها را امضا کردند و دوباره راهی خانه پدرهایشان شدند. با این حال چهرههای هر دو نشان میداد همچنان خسته و بیحوصلهاند.
نظر کاربران
واقعا که
مادرزن برای چی دخالت می کنه
خدا مرگ بده اینجور مادر زنایی رو
آخه بگو بدبخت حیف از دامادت نمیاد حیف از دخترت بیاد که یک عمر بدبختش میکنی.
مگه دخترت زندگی نمیخواد؟
خاک بر سر افکار پوسیده ی اینجور مادری که دخترش رو با تفکرات یک رمال بدبخت میکنه و فکر میکنه روغنفکره.
پاسخ ها
روشن فکردوست عزیزنه روغنفکر
خانم اگه قرار از اول دنبال خرافات باشه و سر هر موضوعی دنبال رمال ونظر این کلاهبرداران باشه بهتره که اصلا وارد زندگی مشترک نشه ویک نفر دیگه را هم دربهدر نکنه وصددرصد زن خوبی برای زندگی نمیتونه باشه پسره شانس آورده که بدون دردسر و اینکه پای بچه بی گناهی در میان باشه خانم کنار کشیده باید خدا را شکر کنه
خدا ایشالاه شفا شون بده . مردم کم دارنا . این جور طلاق دیگه ندیده بودم ...
پاسخ ها
خدا ایشالاه شفات بده ...
گندم جان ااگر تابحال اینجوری طلاق گرفتن ندیدی چون بچه ای هنوز برو به درس و مشقت برس عمو جون برو
برترین ها ممنون که بلاخره اون اراجیف رو پاک کردین
خدا شانس بده یارو با بدبختی و زحمت یه اندک پولی را درمیاره، بعد آنهایی که اهل خرافات و رمال ها هستن دو دستی پول و.....اینجا برنده فقط رمال است پول قلمبه ای گرفته،.....خدا یه عقلی به این مردمی بده،
عجب خبری. ...حیف از نون
خاک بر سر روزبه که اسرار به ادامه زندگی با
این دختر روانی و خرافاتی را دارد.
زندگی که با دخالت دیگران همراه باشد، هیچگاه
روی آرامش نخواهد داشت، این جدایی را به فال
نیک گرفته و فکر آینده بهتری باشد.
چقد مسخره ...بخاطر یک رمال کلاهبردار...اونم تواین اوضاع بی شوهری
ای خدا ازدستت مادرزنها چکارکنیم
پاسخ ها
برید یه دختر یتیم بگیرید
این همه مشکلات اینو دیگه از کجا پیدا کردی بنازمت روزبه
برو بمیر
سلام
پاسخ ها
وعلیکم
بخاطر یه خرافات؟؟؟بابا خدا بالاسرتونه
خداهست
چرا بچه بازی اخه
متاسفم....
پاسخ ها
بروطلاقش بدی وراحت شی اون فکری توسرش هست زن زندگی نیست
خدا بالاسرتونه
این مزخرفات چيه اخه
واقعا خنده داره
حالاا همه چي به کنار
15میلیووووون واسه یه عقد؟؟؟چخبرههههههههه
من نمیفهمید این خسیسه یا ول خرجه؟
اگه خسیسه 15میلیون چيه؟
اگه ولخرجه زنه چي میگه؟
حالا همه چي به کنار
15میلیوووووون واسه یه عقد؟چخبرهههههههه
من نمفهمیدم داماد خسیسه یا ولخرجع
اگه خسیسه این15میلیون یعنی چي؟
اگه ولخرجه خب زنه دردش چيه؟؟
والا منم 15میلیون واسه عقد خرج کنم از بی پولی گچ دیوارو گاز میزنم
خخخخ
خدا رمالها را لعنت کنه که باعث جدای میشوند واز آدمهای بی سواد وخرافاتی سوء استفاده میکنند باید ان رمال کثیف وارازل را اعدام کرد
پاسخ ها
همه راجع به عروس وداماد صحبت کردید اما اقای قاضی فرصت بیشتری به این دو میداد ومیفرستادشون پیش مشاوره شاید چیزی یاد میگرفتند طلاق راه اخره
نگارنده بیشترحال و هوای دادسرا وتیپ وعینک و.......توصیف کرده وخنده .....! بااین متوجه مطالب خبرنشدم ولی از کامنت به گندم ۱۵ یه چیزایی متوجه شدم وکامنت ( به گندم ۱۵ ساله) موافقم .متاسفانه ازاین نوع تفکر این چندسال باب شده .
وااا زن گرفتی خواسته هاشو براورده کن نداشتی چرا ازدواج کردی چشمت کور چند جا کار کن نوکری کن خواسته تاج سرتو براورده کن بدو
پاسخ ها
اینطوریم نیس که
خب مرد ئه هم یه توانی داره دیگه
و اينگونه بود كه خانم قضه ما ،رز عزيز در سن 40 سالگي منتظر آقاي شوهر هستند
دلش ميخواد زن يه نوكر بشه
بچها يه نوكر خوب و سرخال سراغ نداريد
یک زن احمق به این خانوم میگن اخه مگه میشه به هرحرف یک رمال گوش بدیم عمررراااا
ازهرچی رمال وادم احمق متنفرم
من جای شوهراین زن باشم یک روزهم تحملش نمیکردم
چه صبری داشته اون مرد
ای زن احمق و بی احساس .لا بد فکر ازدواج با بچه پولداره.
خاک توسر اون کسایی که توزندگی دیگران دخالت میکنن هر کی باشه باشه
خرافات هم عالمی داره