وضعیت انتقاد و انتقادپذیری در سپهر سیاست ایران
بحث انتقاد پذیری در هر کشوری از گستره بسیار بسیار وسیعی برخوردار است اما در کشور ما به دلیل تاثیر سیاست بر همه چیز، سیاستزدگی می تواند علت العلل همه چیز باشد. بنابراین اگر بخواهیم از فرهنگ انتقاد کنیم، درنهایت به سیاست می رسیم. اگر منتقد اجتماع باشیم در آخر به ریشه سیاست می رسیم.
روزنامه قانون نوشت: بحث انتقاد پذیری در هر کشوری از گستره بسیار بسیار وسیعی برخوردار است اما در کشور ما به دلیل تاثیر سیاست بر همه چیز، سیاستزدگی می تواند علت العلل همه چیز باشد. بنابراین اگر بخواهیم از فرهنگ انتقاد کنیم، درنهایت به سیاست می رسیم. اگر منتقد اجتماع باشیم در آخر به ریشه سیاست می رسیم.
در واقع همه افرادی که در حوزههای فوق الذکر فعالیت مثبت و منفی می کنند و در معرض نقد قرار می گیرند، به نوعی منصوب سیاسیون هستند و با تغییر آنها، این افراد نیز دستخوش تغییر می شوند. با تغییر یک دولت تا مسئولان ادارات ارشاد شهرستانهای دور نیز عزل و نصب می شوند؛ رویه ای که از آن به عنوان سیاست اتوبوسی یاد می شود.
نقد سیاست در ایران اصلا کار راحتی نیست. پس از انقلاب و با ایجاد حکومت جمهوری اسلامی و تصویب قانون اساسی، حق انتقاد و انتقادپذیری به شکل ویژه ای مورد تایید انقلابیون قرار گرفت اما به مرور و با دست به دست شدن دولت بین جناح های سیاسی شکل قدرت نیز دچار تغییرات زیرپوستی شد. در واقع سیاسیون با توجه به قدرتی که بهدست آورده اند حاشیه امنی برای خود تعریف کردند و با بهره گیری از رسانه هایی که تحت کنترل خود گرفتند، میزان انتقاد از خود را به حداقل رساندند. با عبور از سالهای جنگ و سازندگی و رسیدن به اصلاحات و دولتهای بعدی، دوجناح اصلی کشور هر جایی که در قدرت بودند، گوش شنوای انتقاد پذیری نداشتند و هرجا که دور از قدرت بودند به نقد آن پرداختند.
به مرور و با رخدادهای سیاسی گاه پیچیده ای که در کشور اتفاق افتاد، با یک هرم در قدرت مواجه هستیم. مسئولان عالی کشور در بالای هرم و مسئولان رده پایین و کارمندان پایین رده دولت در انتهای این هرم قرار دارند. انتقاد کردن هر چه از رأس هرم به پایین حرکت کنیم آسان تر و در جهت عکس آن دشوار تر می شود. بین انتقاد کردن از قوای سه گانه که در یک رده در هرم قرار دارند هم تفاوت هایی وجود دارد؛ به عنوان مثال به آسانی می توان از یک وزیر، نماینده مجلس یا حتی ريیس دولت انتقاد کرداما انتقاد به قوه قضاییه و زیرمجموعه های قضایی آن، معمولا کار دشواری است. رأس این هرم که در اختیار جایگاه رهبری است، شرایط متفاوتی دارد. شخص رهبری همواره در سخنرانی ها و بیانات خود به ضرورت انتقاد و انتقاد پذیری تاکید کرده و حتی در مواجهه با انتقادات دانشجویی و طلبگی خویشتنداری کرده اند.
رفتاری که در هیچیک از شیوخ و سران کشورهای منطقه دیده نشده است اما بخشی از ساختار قدرت که خود را وامدار رهبری معرفی می کند با هدف حمایت از رهبری معمولا در تلاش برای بالا رفتن هزینه انتقاد از رهبری است تا از این طریق بتواند وفاداری خود را به نظام و رهبری اثبات کند. غافل از اینکه این منش مورد حمایت و تایید رهبر جمهوری اسلامی نبوده است.
درواقع تفکر انتقادی و آنچه باید در سیاست به عنوان انتقاد پذیرفت در کشور ما با پیچیدگی های بسیار زیادی مواجه است. مهمترین دلیل آن نیز نبود زیرساخت لازم برای انتقاد است. زیرساخت انتقاد هم عبارت است از ساختار سیاسی صحیح که در آن کلیه رخدادهای کشور در کلیه زمینهها دارای یک مرجع پاسخگو باشداما در نمونه های بسیاری که در حال حاضر هم وجود دارد، افراد پس از مسئولیت با فرار از پاسخگویی به افکار عمومی در خصوص تصمیمات و اقدامات انجام گرفته، با فرافکنی سعی در عدم پاسخگویی یا توجیه رفتار خود هستند. هرچند باید ریشههای این رفتار را در خانواده ها و جوامع کوچک بررسی کرد اما آنچه می توان به طور دقیق تر بیان کرد، آن است که سیاسیون و حتی مردم ما هنوز در خصوص انتقاد و انتقادپذیری سیاسی در کشور به بلوغ لازم نرسیده اند.
آنچه در کشورمان شاهد آن هستیم نه تنها با آنچه در کشورهای توسعه یافته می بینیم، متفاوت است بلکه با چيزي که در صدر اسلام و اعتقادات ما وجود داشته نیز فرق می کند. به عنوان نمونه مولای متقیان امیر مومنان به مالک اشتر توصیه میکنند در جایی که احساس میکنی مردم باید حرف خود را بزنند از حضور نیروهای حکومتی و نگهبانان در آن منطقه بپرهیز، چرا که حضور آنان ممکن است مردم را دچار ترس کرده و از بیان مطالبشان منصرف کند. در حالیکه امروز شاهد آن هستیم که در کشورمان انتقاد کردن و بیان برخی نقدها به عبور از خط قرمزها و تعقیبات قضایی می انجامد.
اما در طول سالهای اخیر ظهور شبکه های اجتماعی و عدم امکان کنترل کامل آن به ایجاد بستر امنی برای بیان بسیاری از انتقادات از سیاست های کشور منجر شده است. افراد گاهي بدون استفاده از اطلاعات اصلی خود در شبکه های اجتماعی تندترین انتقادات را بیان کرده و در واقع چارچوب های نقد را در کشور تغییر دادهاند. اگر چه فضای مجازی توسط نهادهای رسمی نظارت شده و فعالیت در آن تا حدودی قابل پیگیری است اما نکته مهم آن است که بیان این انتقادات در فضای مجازی نشانگر وجودنداشتن فضای نقد در جهان حقیقی است. اگر احزاب در کشور با تفکرات گوناگون و با هدف رشد و تعالی کشور فعالیت کرده و انتقادات مشفقانه ای که درنهایت گرهی از گره های زندگی مردم باز کند، به حاکمیت کنند، نیازی به فعالیت های مخفیانه اینترنتی نیست.
نقد و انتقاد در ایران هنوز به ابزاری برای رشد تبدیل نشده است. نه کسی که نقد می کند انگیزه رشد نقدشونده را دارد و نه آنکه نقد می شود به انگیزه های منتقدان اعتماد می کند. اساسا نقد شونده ها و منتقدان، خود سیاسیون و رسانه هایشان هستند. رسانه هایی که اگر جناح متبوعشان در قدرت باشد، اقدامات نابخردانه او را توجیه کرده یا حداکثر با عدم پوشش دهی خبری از کنار آن می گذرند اما اگر قدرت در اختیار جناح مقابل باشد از کوچکترین خطای طرف مقابل هم نمی گذرند و در مقابل اقدامات مثبت او را پوشش خبری نمی دهند.
نظر کاربران
دو کلمه حرف حساب
خرشدیم