تحلیل خروج سخت آمریکا از برجام در سه سـطح
روزنامه شرق نوشت: تحليل متدولوژيک رفتار ترامپ در خروج سخت (Hard Exit) از برجام بيانگر آن است که ترامپ برخلاف اینکه گفته ميشود غيرقابل پيشبيني است، ميتواند قابل پيشبيني هم باشد.
روزنامه شرق نوشت: تحليل متدولوژيک رفتار ترامپ در خروج سخت (Hard Exit) از برجام بيانگر آن است که ترامپ برخلاف اینکه گفته ميشود غيرقابل پيشبيني است، ميتواند قابل پيشبيني هم باشد.
قابلپيشبينيبودن رفتار واگرايانه ترامپ درباره برجام، متأثر از سه سطح از دلايل است. واکاوي اين سه سطح از دلايل ميتواند ما را از رفتار برجامي ترامپ با عمق بيشتري آگاه كند. تبادل و تعامل متغيرهاي اين سه سطح از دلايل، به ما ميگويد خروج سخت آمريکا از برجام، نقطه عزيمت يک فرايند چندوجهي براي ايران خواهد بود.
تحقيقا خروج آمريکا از برجام، در چارچوب سه سطح تحليل دلايل شخصي، ساختاري و منطقهاي امکان پيشبيني داشت؛ اما موضوع مهم اين است که در چارچوب اين سه سطح تحليل از دلايل، چه متغيرهايي با چه مختصاتي وجود دارند که توانستهاند نيروي پيشران و محرک ديناميک رفتاري ترامپ و آمريکا در تقابل عريان با ايران و چنين خصمانه باشند.
به سطح تحليل اول از دلايل؛ يعني دلايل شخصي که بيانگر انگيزههاي شخصي و سرچشمههاي دروني و فردي ترامپ در خروج از برجام است، بايد با دقت بالايي توجه کرد؛ چراکه متغيرهاي اين سطح را ميتوان مهمترين عامل در رفتار سخت برجامي ترامپ دانست. استراتژي فردي رئيسجمهور آمريکا تا پايان دوره رياستجمهوري دو مؤلفه اصلي خواهد داشت؛ اول تطويل و تأخير موضوع ارتباط با روسيه و بهسرانجامنرسيدن آن تا انتخابات سال ۲۰۲۰ به شکلي که حضور او در انتخابات بعدي به چالش کشيده نشود و دوم، تحقق همه وعدههاي انتخاباتي ازجمله خروج از برجام، براي حضور کامل و بدون چالش ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۰.
اگر ما وارد فضاي ادراکي و روانشناختي ترامپ شويم و شخصيت لجوج و سرکش او را با تهديداتي که متوجه شخص اوست کنار هم بگذاريم، بايد انتظار رفتارهاي «اولترا راديکال» را از ترامپ داشته باشيم؛ به شکلي که تهديدات معطوف به شخص او، تحت تأثير موضوعات ديگر داخلي و خارجي قرار گيرد. در اين راستا، «برچسب همکاري با روسيه»، آنهم در مهمترين موضوع سياست داخلي آمريکا که انتخابات رياستجمهوري است، آنقدر مشمئزکننده براي مردم آمريکا و آنقدر تهديدکننده براي شخص ترامپ است که او براي خلاصي از اين برچسب، تحقيقا به هر کاري در هر سطحي دست خواهد زد.
بنابراين او براي آنکه موضوع اثبات ارتباط احتمالي خود يا تيمش با روسها پيش نرود، از هر اقدامي که اين فرايند تهديدساز را متوقف يا کُند کند، استقبال خواهد کرد. بنابراين اولين عامل سطح تحليل دلايل رفتار شخصي ترامپ در خروج از برجام، تخفيف، تلطيف يا تأخير مشکل ارتباط با روسيه است.
دومين دليل شخصي ترامپ در خروج سخت از برجام، قولهاي انتخاباتي اوست. يکي از دلايل کاميابي غيرمنتظره ترامپ در انتخابات رياستجمهوري سال ۲۰۱۶، قولهاي جذاب و گلدرشت او به ملت آمريکا بود. او به ملت این کشور قول داد آمريکا شکوه و عظمت خود را باز خواهد يافت. او در مدت زمان رياستجمهوري خود بيشتر قولهاي انتخاباتي خود را عملي کرده است. در اين چارچوب، او از پيمان همکاري ترانسپاسفيک (TTP) و از پيمان تغييرات آبوهوايي پاريس خارج شده، نرخ مالياتها را کاهش داده، بيمه درماني «اوباماکر» را لغو کرده، ورود غيرقانوني مهاجران به آمريکا را محدود کرده، بيتالمقدس را بهعنوان پايتخت اسرائيل به رسميت شناخته، از پيمان نفتا (NAFTA) خارج شده، بودجه ارتش آمريکا را افزايش داده، شاخص سهام داو جونز را بالا برده و نرخ بيکاري را به زير پنج درصد کاهش داده است، همچنین طرحهاي احيای استخراج زغالسنگ را عملياتي کرده، بودجه سازمان ملل را کاهش داده، آمريکا را از سازمان يونسکو خارج کرده و ساخت ديوار سههزارکيلومتري مرزهاي مکزيک با وضع عوارض بر کالاهاي مکزيکي را کليد زده است تا پول آن را از مکزيک بگيرد.
در اين ميان، آنچه او قول داده و عمل نکرده بود، خروج از برجام بهعنوان بدترين معاهده تاريخ آمريکا به گمان وي بود که از آن هم خارج شد. داماد ترامپ لحظاتي پس از اعلام خروج آمريکا از برجام گفت ما به يکي ديگر از قولهاي انتخاباتي خود عمل کرديم. ترامپ که پرحاشيهترين رئيسجمهور در ميان ۴۴ رئيسجمهور تاريخ آمريکاست، بايد چهره مغشوش خود را با تحقق قولهاي انتخاباتياش بزک کند تا مردم آمريکا در انتخابات سال ۲۰۲۰ يک بار ديگر به او رأي دهند. خروج از برجام با زمينهچيني رسانهاي بسيار گسترده، تأييد تحقق يک تعهد انتخاباتي ديگر ترامپ بود.
درسطح تحليل دوم از دلايل خروج آمريکا از برجام؛ يعني سطح تحليل ساختاري که مرتبط با ساختار نظام تصميمگيري سياست خارجي آمريکاست، بايد گفت همهچيز از شکلگيري يک مجموعه ضدايراني راديکال، هم در تيم رياستجمهوري ترامپ و هم در کنگره آمريکا، حکايت دارد. ضمن آنکه لابي يهود با تکيه بر ارتباطات بالاي خود و لابي آلسعود با تکيه بر قدرت مالي خود، آتشبيارمعرکه تندروهاي آمريکا شدهاند.
از ترکيب چهرههاي ضدايراني جان بولتن و مارک پمپئو، به همراه ترامپ در قوه مجريه و کنگره ضدايراني آمريکا و لابي يهود و لابي آل سعود، در سادهترين حالت «لغو برجام» خارج ميشود و بايد انتظار رفتارهاي خصومتآميز بيشتر را داشت.
اگر بخواهيم به ميزان و شدت و حدّت تعارض کنگره آمريکا درباره ايران اشاره کنيم، بايد به رأي کنگره آمريکا درباره تحريمهاي جديد عليه ايران به دليل نقض حقوق بشر؛ با ۴۱۰ رأي موافق و فقط دو رأي مخالف در مجلس نمايندگان آمريکا اشاره کنيم.
بنابراين در سطح ساختار نظام تصميمگيري آمريکا شامل رياستجمهوري، کنگره و لابيهاي ضدايراني همه چيز براي تقابل با ايران آماده شده است و کمترين خروجي چنين ساختار تهديدکنندهاي، خروج سخت از برجام بوده است و بايد درباره سطوح و حدود ديگر اين تعارض هوشيار بود و برای سومين سطح از دلايل خروج سخت ترامپ از برجام بايد به سطح تحليل دلايل منطقهاي يعني منطقه خاورميانه اشاره کرد. ظهور ترامپ راديکال با حضور گروه بسيار ضدايراني و تندرو نتانياهو در اسرائيل که در دوران اوباما تضعيف شده بود، همراه شد. دولت افراطي نتانياهو، ترامپ را فرصتي تکرارنشدنی براي اهداف خود ميبيند و آن را از دست نخواهد داد.
در کنار ترامپ و نتانياهو، ضدايرانيترين هيئت حاکمه، در عربستان بر سر کار آمده که خسته و زخمي از شکستهاي پيدرپي در منطقه به رهبري وليعهد جاهطلب عربستان به صورت فعالانه با انجام اقدامات ضدايراني در سطح منطقه و جهان با آمريکا و اسرائيل همکاري پنهان و پيدا برقرار کردهاند.
تنها ثانيههايي پس از پايان سخنراني خروج از برجام ترامپ، نتانياهو بر صفحه تلويزيون ظاهر شد و خوشحالي خود را بيان کرد و تنها ساعتي پس از سخنراني ترامپ، وزارت خارجه عربستان نيز از اقدام ترامپ استقبال کرد و امارات و بحرين نيز آن را ستودند.
بنابراين دلايل منطقهاي مقتضي براي ترامپ در منطقه وجود دارد تا خروج از برجام براي او اميدوارکننده باشد.
اما به هر اندازه که هريک از دلايل بالا را در خروج سخت آمريکا از برجام مؤثر بدانيم، بايد پسازاین به فضاي جديد حاصل از اين اقدام آمريکا نگاه هوشمندانهتري داشته باشيم. رفتار يک رئيسجمهور خودرأي و مشکلدار به همراه ساختار تصميمگيري سياست خارجي آمريکا که با لابيهاي ضدايراني، بيشتر تحريک شده و همراهي افراطيان ضدايراني در اسرائيل و عربستان، الزام کنش بهينه و هوشمندانه براي کشورمان در سطح ملي، منطقهاي و جهاني را حتمي ميکند. چگونگي اين «کنش» و «دامنه» آن ميتواند موضوعي براي تفکر بيشتر ما باشد.
ارسال نظر