محسن رنانی: با پیکر رضاشاه چه کنیم؟
محسن رنانی، استاد دانشگاه، در یادداشتی در کانال تلگرامیاش نوشت: «من با آن که مطمئن هستم برای انتشار این نوشته ناسزاهای بسیاری خواهم شنید اما بنابر وظیفه روشنفکری و برای مصالح جمهوری اسلامی و آینده این سرزمین، این نوشته را منتشر میکنم. امید که آنان که با محتوای آن موافقند یک بار دیگر در آن به دیده نقد بنگرند و آنان که با آن مخالفند، یک بار دیگر منصفانه آن را بخوانند. والعاقبه للمتقین.»
محسن رنانی، استاد دانشگاه، در یادداشتی در کانال تلگرامیاش نوشت: «من با آن که مطمئن هستم برای انتشار این نوشته ناسزاهای بسیاری خواهم شنید اما بنابر وظیفه روشنفکری و برای مصالح جمهوری اسلامی و آینده این سرزمین، این نوشته را منتشر میکنم. امید که آنان که با محتوای آن موافقند یک بار دیگر در آن به دیده نقد بنگرند و آنان که با آن مخالفند، یک بار دیگر منصفانه آن را بخوانند. والعاقبه للمتقین.»
مقدمه:
عکسها نشان میدهد که پیکر مومیایی شدهای که این روزها در جوار حرم حضرت عبدالعظیم کشف شده است، همان کالبد رضاشاه است که پس از تخریب مقبره رضاشاه توسط آقای خلخالی و سایر انقلابیان، در زیر آوار مدفون و اکنون با خاکبرداری هویدا شده است.
من اگر مسئول میراث فرهنگی بودم، حتی اگر مشکوک بودم، فرض را بر این میگذاشتم که این پیکر رضاشاه است و وظیفه قانونی خود را در قبال حفظ میراث تاریخی کشور انجام میدادم تا آنگاه که بررسیهای بعدی واقعیت را آشکار سازد. و اگر از مقامات سیاسی بودم دستور میدادم این پیکر به موزه سپرده شود و به دقت از آن مراقبت شود؛ چرا که پیکر رضاشاه متعلق به ما نیست، متعلق به تاریخ ایران است و این تاریخ باید حفظ شود.
این نوشته دو بخش دارد: بخش اول آن سیاسی و هیجانی است و به این میپردازد که چرا به نفع و صلاح جمهوری اسلامی است که پیکر رضاشاه را با احترام به موزه بسپارد. این بخش کوتاه است و آن را برای خوانندگان بیحوصله در آغاز آوردهام و البته جدی است اما احتمالا آنان که باید، آن را جدی نمیگیرند.
اما بخش دوم، که آن را برای خواننده جدی و پرحوصله و عمیق نوشتهام، یک تحلیل اقتصادی و اجتماعی است که در آن از نقش نمادین پیکر رضاشاه برای اقتصاد آینده کشور صحبت میشود و به این بهانه وارد بیان کارکرد سرمایههای نمادین به عنوان سرمایههای توسعهآفرین میشویم؛ با این هدف که نشان دهیم یک فرصت منحصربهفرد برای نجات آینده توسعه کشور، تمرکز بر تولید، جذب، حفاظت و انباشت سرمایههای نمادین است.
من با آن که مطمئن هستم برای انتشار این نوشته ناسزاهای بسیاری خواهم شنید اما بنابر وظیفه روشنفکری و برای مصالح جمهوری اسلامی و آینده این سرزمین، این نوشته را منتشر میکنم. امید که آنان که با محتوای آن موافقند یک بار دیگر در آن به دیده نقد بنگرند و آنان که با آن مخالفند، یک بار دیگر منصفانه آن را بخوانند. والعاقبه للمتقین.
بخش اول: کشف پیکر رضاشاه به مثابه یک فرصت سیاسی
این بخش را بیمقدمه در پنج نکته خلاصه میکنم:
یک: این که جمهوری اسلامی به این عزم و جسارت برسد که پیکر رضاشاه را به یک موزه ملی منتقل کند، نشانه اقتدار و احساس قدرت در جمهوری اسلامی است. این اقدام به این معنی است که جمهوری اسلامی ایران از نمادهای پهلوی نمیترسد و آنها را به عنوان بخشی از تاریخ ایران حفظ میکند. چنین اقدامی به معنی خلع سلاح کردن کل سلطنتطلبهاست. یعنی اگر جمهوری اسلامی از پیکر رضاشاه نترسد از نوه او و از دیگر نمادهای رژیم پیشین نیز نمیترسد.
دو: این اقدام به منزله نوعی التیام بخشیدن به روند تندرویهای گذشته در قبال تاریخ ایران و رژیم پهلوی است. بنابراین سرمایه اجتماعی نظام و امید به تدبیر آن را افزایش میدهد. جمهوری اسلامی به این ترتیب خودش را از تندرویهای امثال مرحوم خلخالی جدا میکند و ناگفته میگوید که من آن جمهوری اسلامی تندروی خلخالی نیستم. به گمان من این برای نظام، اعتبار بیشتر و سرمایه اجتماعی بالاتر به همراه میآورد. در واقع اگر چنین عزمی در نظام ایجاد شود در گام اول به منزله نوعی تابو شکنی است اما در واقع آغاز فرایند حساسیتزدایی و نرمالیزاسیون خواهد بود.
سه: با این اقدام فضا و زمینه و موضوعی برای گفتوگو درباره تاریخ پهلوی باز میشود. نگه داشتن این پیکر و انتقال آن به موزه، در اصل، مجوز دادن به جامعه فکری برای باز کردن غده چرکینی است که دردناک باقی مانده است و از آن گفتوگو نمیشود. جامعه روشنفکری و مردم عادی به بهانه این پیکر، گفتوگو خواهند کرد و پرونده توسعه در ایران بار دیگر ورق خواهد خورد. ما برای ورود به سال صفر توسعه، باید روی مسائل مهمی گفتوگوی ملی راه بیندازیم. از جمله روی سیاستهای توسعهای خودمان و رژیم قبل.
این که نظام سیاسی یک طرفه همه اقدامات رژیم قبل را تخطئه کند، در واقع مجوز اخلاقی داده است که در طرف دیگر هم بخشهایی از جامعه به ویژه نسل جوان همه اقدامات رژیم گذشته را توجیه کنند و مطلوب بدانند. ما چارهای نداریم که به گفتوگوی عقلانی و اخلاقی درباره گذشته خویش روی بیاوریم تا آیندهمان تکرار گذشته نباشد. این فرصتی است تا گفتوگوی منطقی درباره گذشته را شروع کنیم. من گاهی در برخی مجامع دانشجویی جرأت نمیکنم از خطاهای بسیار فراوان رژیم گذشته سخن بگویم چون پیشفرض بخشی از نسل جدید این است که در آن دوران همه چیز گل و بلبل بوده است.
فراموش نکنیم که هیچگاه روشنفکران ملی ما درباره مرحوم دکتر مصدق و روشنفکران دینی ما درباره آیهالله منتظری به خود اجازه ندادند، نقدی جدی داشته باشند، چرا؟ چون حمله مخالفان و رسانههای رسمی آن دو بزرگ چنان بی محابا و بیاخلاق بوده است که باعث شده است یاران و علاقهمندان آنها نقد دوستان به آنان را ستم و بیوفایی و بیتدبیری بدانند.
درباره رژیم گذشته نیز چنین کردهایم. دستگاه رسانهای رسمی چنان بی محابا همه چیز را با چوب تخریب رانده است که باعث شده است نسل جوان امروز از آن سوی بام بیفتد و همه چیز آن رژیم را مطلوب ارزیابی کند. همین هفته گذشته در یکی از گروههای تلگرامی خانوادگی شاهد پرخاشگری جوانان خاندان به یکی از انقلابیون سابق که اکنون سالهاست گوشه عزلت گزیده است، بودم که او را بازخواست میکردند که اولا چرا در براندازی رژیم قبل مشارکت داشته است و ثانیا اگر اکنون معتقد است که این نظام آن چیزی نیست که قرار بود باشد، چرا در براندازی آن اهتمام نمیکند. این فضا، حاصل بستن همه راههای گفتوگوی ملی درباره مسائل مهم است و چنین میشود که ناگهان در دیماه ۱۳۹۶ این عقدههای فروخورده بیرون میریزد.
چهار: بیگمان ماههای اول تعداد زیادی از مردم برای دیدن پیکر رضاشاه راهی موزه میشوند. اشکالی ندارد این خودش نوعی تخلیه انرژی اجتماعی و سیاسی است و بعد از مدتی مسأله کاملاً طبیعی میشود. مگر کسی الان برای زیارت مزار مصدق صف میکشد؟ یا این که مزار آیتالله منتظری در دسترس مردم است، خطری برای نظام سیاسی است؟ به هیچ وجه. اما جامعه با همین چیزهای ظاهراً کوچک نفس میکشد و احساس آزادی و پویایی میکند.
پنجم: بازتاب خارجی این اقدام نیز البته خوب خواهد بود. در نگاه جهانی نوعی ظرفیت و قدرت و اعتماد به نفس جمهوری اسلامی را بازتاب میدهد.
نتیجه: بنابراین به گمان من لازم است مقامات ارشد کشور در این مورد با روشنبینی برخورد کنند و از موضع بزرگواری و شجاعت، دستور بدهند که پیکر به موزه منتقل شود؛ دستوری که در تاریخ ایران ماندگار خواهد شد. همین دیروز، عکسهای چهار رئیس جمهور گذشته آمریکا و بانوانشان همراه با بانوی اول آمریکا منتشر شد که در مراسم درگذشت همسر بوش پدر در کنار هم شادمانه عکس میگرفتند. مردم ما برای احساس امید به آینده نیازمند این صحنههای تاریخی هستند. اکنون وقت آن است که جمهوری اسلامی در کنار تاریخ بایستد و با آن عکس بگیرد و البته نقدش کند اما نابودش نکند.
آن موقع که آقای خلخالی با مقبره رضاشاه چنان کرد، شاید غلبه هیجان انقلابی بر عقلانیت قابل توجیه بود. اما امروز اگر همچنان عقلانیت اجتماعی ما زیر لگدهای هیجان و سیاست زمینگیر شود، نشانه آن خواهد بود که با نظام تدبیر کنونی دیگر امیدی به شکل گیری عقلانی فرآیند توسعه نخواهد بود. امیدوارم این نشانه بر نشانههای دیگر پیشین افزوده نشود.
بخش دوم: پیکر رضاشاه به مثابه سرمایه نمادین
الف) مقدمه
سالها پیش در مقاله «توسعه یعنی شهری با تندیس شاطر رمضان» نوشتم، ای کاش مقبره رضاشاه را به «موزه عبرت» تبدیل کرده بودیم. اکنون هم میگویم پیکر رضاشاه را باید، مانند جنازه استالین که به عنوان دیکتاتور روسیه به موزه سپرده شده است، به موزه بسپاریم. همانگونه که کاخ مرمر رضاشاه حفظ کردیم و اکنون بخشی از میراث فرهنگی ماست پیکر او نیز ارزش تاریخی دارد.
همانگونه که اگر کاخ مرمر بسوزد، سوخته آن هم جاذبه تاریخی خواهد بود، پیکر رضاشاه نیز حتی اگر استخوانی بیش از آن نمانده باشد اثر تاریخی و جاذبه فرهنگی خواهد بود. خیلی از آثار تاریخی وقتی سوختند بیشتر مشهور شدند و جاذبه شدند. پس پیکر رضاشاه نیز صرف نظر از این که او خوب بود یا بد، دوستش داریم یا نه، یک اثر تاریخی است و حق نابودی آن را نداریم. همانگونه که امروز مقبره کوروش کبیر یک اثر تاریخی است و کسی حق تخریب آن را ندارد.
فرقی نمیکند، این که پیکر رضا شاه را گموگور کنیم مثل این است که دستور بدهیم تمام حوادث تاریخی که اسم رضاشاه در آنها آمده است از همه کتابهای کشور حذف شود. گموگور کردن پیکر رضاشاه با پاک کردن تاریخ رضاشاه یکی است و پاک کردن تاریخ رضاشاه یعنی پاک کردن بخشی از تاریخ ایران. و البته این خیال خام است که کسی گمان کند میتواند تاریخ را حذف کند. ما در تلاش برای حذف تاریخ نه تنها ناکام میمانیم بلکه همان تلاشهای ما برای حذف تاریخ نیز در تاریخ میماند.
تلاشهای برای حذف تاریخ تلاشی است که پیشاپیش شکست خورده است. همانگونه که اگر حکومت دستور بدهد که تمامی کلمات زشت از فرهنگ لغتهای زبان فارسی حذف شود، آن کلمات زشت همچنان در زبان فارسی باقی میماند و میان مردم چرخش میکند، تلاش برای حذف هر بخشی از تاریخ که از نظر حکومت نامطلوب است نیز شکست میخورد. همانگونه زبان زنده و پویا است و وابسته به لغاتی که در کتاب لغت است نیست، تاریخ نیز زنده و پویا است و بستگی به خوشایند یا ناخوشایندی ما ندارد و منتظر این که ما بخشهایی از آن را کتمان کنیم یا نه، نمیماند. بنابراین ما به جای تلاش برای حذف تاریخ، بهتر آن است که کمک کنیم به تبیین بهتر و دقیقتر و صادقانهتر تاریخ.
نکته دیگر این که توسعه خودش یک فرآیند تاریخی است و حاصل انباشت تجارب تاریخی است، حذف عمدی بخشهایی از تاریخ، نوعی ممانعت از انباشت تجارب بشری است و در واقع ایجاد مانع در برابر توسعه طبیعی و تاریخی جامعه است و تنها نتیجه اش پرهزینه کردن این بلوغ تاریخی جامعه خواهد بود.
بنابراین حکومت ها به جای آن که بخواهند با حذف یا کتمان بخشهایی از تاریخ، خودشان را منزه بنمایانند، دقیقا خودشان را در برابر تاریخ آینده در مظان اتهام قرار میدهند و نسلهای آینده آنها را متهم خواهند که مانع بلوغ طبیعی جامعه شدهاند. در حالی که تلاش حکومت باید بر این استوار باشد که تجربههای تاریخی دائما به بصیرت و دانش ضمنی و عبرت تبدیل بشود و به تکامل اجتماعی ما کمک کند. پوشاندن تجارت تاریخی، موجب کند شدن و پرهزینه شدن فرآیند تکامل تاریخی جامعه میشود.
ب) مفهوم سرمایه نمادین
سرمایه نمادین از کشفهای جامعه شناسان در اواخر قرن بیستم به ویژه پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی است. اگر چه پیش از آن در اواخر قرن نوزدهم، تورستین وبلن، اقتصاددان و جامعهشناس نروژی-آمریکایی نیز از مصرف نمادین سخن گفته بود اما ایده او برای یک قرن مکتوم ماند.
خیلی خلاصه: هر کشوری نتواند سرمایه نمادین تولید کند توانایی تولید، جذب، نگهداری و انباشت سایر سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را نیز در بلندمدت نخواهد داشت. یعنی رشد یک کشور زمانی امکانپذیر است که آن کشور بتواند سرمایههای نمادین جذب، تولید و انباشت کند.
سرمایه نمادین چیست؟ هر دارایی متعلق به جامعه که شهرت، توجه، احترام و افتخار برای بخشی از جامعه یا برای کل جامعه فراهم آورد. ممکن است یک سرمایه نمادین حتی مورد نفرت بخشی از جامعه باشد؛ این خودش نشانه آن است که برای بخش دیگری از جامعه سرمایه نمادین است و همان قدرت نمادین آن سرمایه است که موجب نفرت بخش دیگری، که آن را دوست ندارند، شده است.
سرمایه نمادین میتواند یک ساختمان باشد (مثل تخت جمشید، میدان نقش جهان، سیوسه پل و ...)، میتواند یک شخصیت تاریخی باشد (مثل پیامبر اکرم، کوروش یا مولوی و...) میتواند یک اثر فرهنگی باشد (مثل شاهنامه یا موسیقی سنتی ایرانی یا تابلوهای نقاشی کمالالملک و...) میتواند یک پدیده اجتماعی باشد (مثل عاشورا، نوروز و...) میتواند یک شخصیت زنده سیاسی، مذهبی یا نظامی باشد (مثل مقام رهبری، مراجع تقلید، مهندس موسوی، آقای خاتمی، سردار سلیمانی و...) میتواند یک شخصیت علمی یا فرهنگی یا هنری زنده باشد (مثل پروفسور سمیعی، استاد فرشچیان، استاد شجریان، استاد عزتالله انتظامی و...)
پ) شکلگیری سرمایههای نمادین
در واقع هر سرمایه نمادین قبلا یکی از سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... بوده است که به یک علتی، به شهرت رسیده است و توجه عمومی را به خود جلب کرده و کمکم مورد احترام قرار گرفته و سپس به مرز افتخار رسیده است. مثلا استاد فرشچیان، به عنوان یک هنرمند برجسته، نخست سرمایه انسانی بوده است که اکنون به علت آن که شهرت جهانی پیدا کرده است به یک سرمایه نمادین ملی در عرصه هنر برای ما تبدیل شده است. او نه تنها برای ما مورد احترام است بلکه در سطح جهانی برای ما افتخار میآورد.
مولوی به عنوان یک شخصیت فرهنگی تاریخی و مثنوی به عنوان یک اثر ادبی تاریخی نیز اول سرمایههای فرهنگی بودهاند که ترکهای ترکیه آنها را به یک سرمایه نمادین جهانی برای خود تبدیل کردند و سالیانه میلیاردها دلار از توریستهایی که برای دیدن قونیه و مراسم سماع و مثنوی خوانی به ترکیه میروند درآمد کسب میکنند. اکنون نیز تاجیکها دارند روی فردوسی و شاهنامه کار میکنند تا او را برای خود به یک سرمایه نمادین جهانی تبدیل کنند.
برای نمادین شدن یک فرد اصلا نیازی نیست که او انسان خوبی بوده باشد، افراد بد هم میتوانند نمادین باشند (مثل هیتلر برای آلمانها و چنگیز برای مغولها و استالین برای روسها) یا نیازی نیست ساختمان مطلوبی بوده باشد (مثل اردوگاه آدم سوزی آشوویتس در لهستان که میراث نازیهای اشغالگر است) یا حتی نیازی نیست خودش چیز ارزشمندی باشد (مثل کلاه کهنه نمدی رئیسعلی دلواری یا آدامس جویده شده فرگوسن، مربی منچستریونایتد که در موزه ورزش انگلستان نگهداری میشود و در حراجی حدود نیم میلیون پوند قیمتگذاری شده است.)
ت) منافع سرمایه نمادین
این سرمایههای نمادین به چه درد میخورد؟ این سرمایههای نمادین عامل همبسته شدن، تجمع و انباشته شدن سایر سرمایهها میشوند. مثلاً یک مرجع تقلید مانند آیتالله خمینی به عنوان یک سرمایه نمادین، موجب شد تا بخش بزرگی از سرمایههای انسانی، علمی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی کشور در جریان انقلاب اسلامی در کنار هم مجتمع شوند و برای پیروزی انقلاب با هم همکاری کنند.
یا وقتی استاد شجریان به عنوان یک سرمایه نمادین هنری تصمیم میگیرد در بم، باغ هنر بسازد؛ عدهای زمین میدهند (سرمایه اقتصادی)؛ بهترین طراحها جمع میشوند و به رایگان کار طراحی و نقشهکشی آن را انجام میدهند (سرمایه انسانی)؛ عدهای مصالح آن را تأمین میکنند و الی آخر. همه اینها به علت وجود سرمایه نمادین استاد شجریان بوده است.
یا وقتی فلان استاد و پزشک برجسته تصمیم میگیرد یک مرکز فوقتخصصی پزشکی بسازد؛ یک نفر زمین میدهد، وزارت بهداشت حمایت میکند سرمایهداران بزرگ اعلام آمادگی برای تأمین سرمایه میکنند، پزشکان بزرگ اعلام آمادگی برای همکاری و مشارکت میکنند و... . آنگاه یک مرکز تخصصی پزشکلی شکل میگیرد.
پس هر انباشت و تجمیع سرمایهای از هر جنس که در کشور صورت بگیرد اگر نخواهیم که با منابع مالی دولتی و با زور پولهای نفتی و با فشار قانون انجام شود، بهتر است یک سرمایه نمادین محور آن قرار گیرد. البته الزامی نیست که برای تجمیع سرمایههای دیگر، حتما یک سرمایه نمادین انسانی زنده بیاید وسط. مثلا ممکن است ساختمان یک سقاخانه در یک محله، سرمایه نمادین محله باشد که افراد محله عصرها در آنجا جمع میشوند و گپ میزنند.
همین گپها باعث ارتباط و اعتماد و همکاری آنها در محله میشود (تولید سرمایه اجتماعی). بعد هم چند نفر از آنها در این گپوگفتها تصمیم میگیرند با هم شراکتی راه بیندازند (انباشت سرمایه اقتصادی) یا تصمیم میگیرند برای محله یک کتابخانه خوب بسازند (تولید سرمایه فرهنگی) و ... . پس سرمایه نمادین از هر جنس که باشد میتواند مولد و جاذب و تجمیع کننده انواع سرمایههای دیگر باشد. در واقع سرمایه نمادین به عنوان نخ تسبیح سایر سرمایهها عمل میکند.
ث) سطوح سرمایه نمادین
سرمایه نمادین انواع سطوح دارد مثلا میتواند خانوادگی باشد (مثل وجود یک متخصص در یک خاندان که بقیه متخصص نیستند یا وجود یک مادر بزرگ که همه خانواده گرد او متحد هستند)، میتواند محلی باشد (مثل یک هنرمند یا یک روحانی زاهد یا یک مقبره در یک محله)، میتواند گروهی باشد (مثل یک پیشکسوت برای ورزشکاران یا صنعتگران) میتواند منطقهای باشد (مثل یک شخصیت منطقهای) میتواند ملی باشد (مثل شخصیتهای فرهنگی و هنری و مذهبی و سیاسی ملی یا آثار تاریخی ملی و ...). ممکن است یک سرمایه نمادین ملی باشد ولی الزاما مورد قبول یا احترام همه اعضای یک ملت نباشد اما مهم این است که تعلق ملی دارد.
مثلا مولوی عبدالحمید در عین حال که یک سرمایه نمادین منطقهای برای استان سیستان و بلوچستان هست، در سطح ملی هم برای اهل تسنن سرمایه نمادین ملی است. یا آقای خاتمی برای بخشهای اصلاحطلب جامعه سرمایه نمادین است. من حتی معتقدم آقای احمدینژاد هم برای بخشهایی از جامعه سرمایه نمادین بود اما خودش و رقبایش به سرعت او را تخریب کردند.
در مورد آقای روحانی میدانم که ایشان یک سرمایه سیاسی است که در انتخابات ۹۶ تا مرز نمادین شدن هم رفت اما رویکرد ایشان در بعد از انتخابات، دوباره ایشان را به سمت یک سرمایه سیاسی عقب برد. در واقع آقای روحانی در زمان انقلاب اسلامی یک «کنشگر سیاسی» بود؛ در بعد از انقلاب به یک «شخصیت سیاسی» تبدیل شد؛ وقتی رئیسجمهور شد «سرمایه سیاسی» شد ولی هنوز «سرمایه نمادین» نشده است.
چرا؟ چون در مردم «باور» ایجاد نکرده است. یک سرمایه سیاسی وقتی به یک «سرمایه نمادین» تبدیل میشود که در مردم «باور» ایجاد کند. آقای خاتمی در میان بخش بزرگی از جامعه این کار را کرده است، آقای احمدینژاد هم تا حدودی چنین کرد و البته لازم به تاکید نیست که پیش از همه اینها، آیهالله خمینی و آیهالله خامنهای، توانایی بینظیری در ایجاد «باور» در جامعه از خود نشان دادهاند. باور یعنی چه؟ یعنی این که جامعه باور کند که این سرمایه نمادین توان ایجاد جنبش، تغییر، تحول و حرکت یا حتی ایجاد ثبات در وضع موجود را دارد.
میتواند سرمایهها را فرا بخواند، مردم را بسیج کند، قولهایی که میدهد را محقق کند و هرگاه بخواهد میتواند در سطوح ملی یا منطقهای یا قومی یا در سطوح بخشی و حرفهای اقدامات جدی و تغییرات چشمگیر ایجاد کند. وقتی «باور» ایجاد شده در مورد کسی است که دوستش داریم یا با او همفکریم، این «باور» به دنبال خودش «افتخار» هم میآورد. بنابراین مرز نمادین بودن و نبودن، ایجاد باور و قدرت افتخارآفرینی است. یعنی هر چه شخصیتی از شهرت به سمت برانگیختن احترام برود ظرفیت نمادین شدنش بالاتر میرود. وقتی وارد ساحت «افتخار» شد یعنی حضورش برای دیگران افتخار آفرین شد، نمادین شده است.
ج) تفاوت با کاریزما
و البته فرق سرمایه نمادین با اسطورهها یا شخصیتهای دارای کاریزما، در مقدس بودن است. سرمایههای نمادین مقدس نیستند. گر چه بسیار احترام برانگیز و افتخار آفرین باشند. اما شخصیتهای کاریزما، مقدسند، یعنی نقد ناپذیرند و اگر نقد شوند، ممکن است نقد کننده با اهانت و خشونت روبهرو شود. مثلا وقتی میگوییم علی دایی سرمایه نمادین ورزش ماست، به این معنی نیست که مقدس است. یعنی ما ضمن احترام و احساس افتخار نسبت به علی دایی، البته او را نقد هم میکنیم و هیچگاه دستش را به نشانه تقدس نمیبوسیم.
فرق جامعه مدرن با سنتی در همینجاست. در جامعه سنتی سرمایه نمادین انسانی، به سرعت به کاریزما و تقدس گرفتار میشود. در حالی که در جامعه مدرن ممکن است انبوه سرمایههای نمادین تولید شود بدون آن که مقدس باشند. متأسفانه وقتی سرمایههای نمادین به شخصیتهای کاریزما و مقدس تبدیل میشوند ممکن است در آنها ظرفیت تخریبی ایجاد شود.
مثلا صدام حسین یک سرمایه نمادین برای عراقیها بود که به علت مقدس شدن، دیگر قابل نقد نبود و علی رغم تلاشهای گستردهای که برای شکل دهی یک عراق مدرن و قدرتمند کرد اما از مرحلهای به بعد آسیبهای جبران ناپذیری به کشور و ملت خویش زد.
چ) سرمایه نمادین، ضرورت آینده توسعه در ایران
ایران کشوری است که دیگر نمیتواند به نفت تکیه کند. منابع طبیعیِ دیگرِ ما نیز رو به انتهاست. نزدیک به ۱۰ میلیون بیکار آشکار و پنهان داریم و سالیانه نیز یک میلیون نفر به تعداد متقاضیان کار ما افزوده میشود. در حالی که پیشبینی میشود در بهترین حالت بتوانیم سالی ۷۰۰ هزار اشتغال جدید ایجاد کنیم. بنابراین اگر کار جدیای نکنیم، به سرعت فقیر میشویم.
ما چارهای نداریم که برای توسعه آینده خودمان بر صنعت توریسم تکیه کنیم. ما جزء ۱۰ کشور اول در زمینه دارا بودن آثار باستانی و تاریخی و جاذبههای گردشگری هستیم. البته صنایع دانشمحور نیز جزء لاینفک توسعه آینده خواهد بود اما گردشگری، دست کم در کوتاه و میانمدت، میتواند سهم موثرتری داشته باشد.
به گمان من نه تنها آینده جامعه ایران حتی آینده نظام سیاسی به توانایی ما برای گسترش صنعت توریسم گره میخورد. البته فرصتهای دیگری نیز هست. مثلاً ما میتوانیم یکی از مراکز عمده تولید انرژی خورشیدی در دنیا بشویم اما هر کار دیگری برای جهش اقتصادی ما نیازمند چند دهه سرمایه گذاریهای سنگین است، که فعلا دست کم تا بیست سال آینده برای ما مقدور نیست. بعد از آن نیز دیگر احتمالاً نفت ارزش اقتصادی زیادی نخواهد داشت.
بنابراین از این پس نباید اجازه دهیم که هیچ سرمایه نمادین بالقوهای از دست ما برود... باید برای تبدیل تمام امامزادههای کشور به جاذبههای گردشگری فکر کنیم. باید مقبره هارونالرشید در مشهد را احیا کنیم و آن را به جاذبهای توریستی برای یک میلیارد مسلمان اهل سنت تبدیل کنیم. باید مقبره خواجه نظامالملک و ملکشاه سلجوقی را در اصفهان به سرمایه نمادین تبدیل کنیم.
میتوانیم امکان بازدید توریستهای خارجی از حرم امام رضا (ع) و مقبره امام خمینی و سایر بقاع مذهبی را فراهم کنیم. باید در کویرهایمان کمپهای توریستی ایجاد کنیم و هزاران علاقهمند به شبهای کویر را از دور دنیا جذب کنیم؛ باید سقاخانههای محلات را احیا کنیم؛ باید برجهای کبوتری را به عنوان یکی از منحصربهفردترین صنایع تاریخی ایران به شهرت جهانی برسانیم. باید لباسهای محلی و مراسم سنتی فرهنگهای مختلف ایرانی بهویژه موسیقی آنان را احیا کنیم و خیلی کارهای دیگر.
امارات متحده یکی از کشورهایی است که در تولید سرمایه نمادین بسیار موفق عمل کرده است. جزیره نخل یا برجالعربیه دو سرمایه نمادین امارات هستند که به شدت سرمایههای اقتصادی و انسانی را به سوی امارات جذب کردهاند. این کشور حتی بسیاری از نمادهایی که به سرمایه تبدیل کرده است را به نوعی کپیبرداری یا اقتباس کرده است.
مثلاً با ساختن منطقهای با معماری بادگیرهای یزد و تبلیغ وسیع جهانی در مورد آنها، نماد بادگیرها را به عنوان نمادی بومی معرفی کرده است و اکنون در دور دنیا، هر کس که با معماری ایران آشنا نباشد، وقتی پوستر بادگیرهای یزد را میبیند میگوید اینجا دوبی است.
ح) لزوم صیانت از سرمایههای نمادین
متاسفانه هم حکومتهای ایران سرمایههای نمادین را تخریب میکردهاند و هم مردم ما بیش از آن که اهل ساخت باشند اهل تخریب این سرمایهها بودهاند. مثلا بخش بزرگی از آثار معماری دوره صفوی به دستور حاکمان محلی قاجاران نابود شده است؛ یا این که مردم ما فقط بر روی آثار باستان یادگاری نمینویسند بلکه با تولید جوک و شایعه بر علیه شخصیتهایی که میتوانند سرمایه نمادین باشند، آنها را نابود میکنند. ما در جامعه جهانی بلند نخواهیم شد مگر آن که بتوانیم دست از تخریب سرمایههای نمادین خود برداریم. حتی افرادی که دوستشان نداریم ولی به طور بالقوه میتوانند نقش نمادین بازی کنند را نباید تخریب کنیم.
من به عنوان کسی که از همان آغاز منتقد سیاستهای آقای احمدینژاد بودهام و آنها را برای آینده ایران خطرناک میدانستهام، همیشه مراقب بودم که ایشان را تخریب نکنم؛ چرا که سرمایههای نمادین از نظر ارزشهای اخلاقی خنثی هستند یعنی خواه تالار بزم پادشاهان صفوی در کاخ چهلستون اصفهان باشد یا عبادتگاه شاه نعمتالله ولی در ماهان، یا زندان اسکندر در یزد، سرمایه نمادین هستند و باید حفاظت شوند.
از نگاه توسعه، نه خاتمی باید تخریب شود و نه احمدینژاد؛ چرا که هر کدام از اینها در لحظهای از تاریخ آینده ما میتوانند نقشهای مهمی بازی کنند. از حوادث دی ماه گذشته درس بگیریم و یادمان نرود که جامعه فاقد سیاستمداران نمادین یا جامعهای که شخصیتهای نمادینش منفعل یا دست بسته باشند، جامعهای ژلهای خواهد بود که در یک لحظه تاریخی ممکن است یک دلقک بتواند از آن سوی آبها آن را دستخوش بیثباتی کند.
خ) کارکرد سرمایههای نمادین در بحران
شخصیتهایی که سرمایههای نمادین هستند در دوران ثبات، نه تنها موجب انباشت بقیه سرمایهها میشوند، بلکه منشاء تحولات آرام و اصلاحگرانه نیز میباشند. اما نقش مهم این سرمایهها در دوران بیثباتی و تنش است که میتوانند وسط بیایند و مانع گسیختگی اجتماعی و سیاسی شوند. به گمان من اگر سوریه فروریخت به علت ناتوانی جامعه سوریه در تولید سرمایههای نمادین ملی بوده است. اگر تعدادی چهره نمادین ملی در درون جامعه سوریه وجود داشت آنها میتوانستند به عنوان نماینده جامعه با حکومت مذاکره کنند و نگذارند سوریه وارد جنگی ویرانگر شود و وقتی هم وارد جنگ شد با مذاکره، مانع طولانی شدن آن شوند. اکنون اما بیش از هفت سال است که سوریه در آتش جنگ میسوزد و هنوز گروههای معارض دولت سوریه نتوانستهاند بر سر انتخاب یک رهبر به تفاهم برسند. یعنی بشار اسد به علت موقعیت سیاسی خود به طور طبیعی در آن بخش از جامعه که طرفدار حکومت بود سرمایه نمادین محسوب میشد اما متاسفانه در بخش دیگر جامعه که مخالف حکومت بود کسی نبود که در موقعیت سرمایه نمادین ملی، با حکومت مذاکره کند و برای توقف درگیریها تفاهم کند و جامعه نیز به تفاهم آنها احترام بگذارد.
د) جمعبندی
در واقع سرمایههای نمادین مانند عمود خیمه، بخشهای مختلف جامعه را منسجم و عقلانی نگاه میدارند. بنابراین سرمایههای نمادین بالقوه و بالفعل را نباید تخریب کنیم، حتی اگر رقیب ما باشند، چون فرصتهای زیست مسالمتآمیز جامعه محدود میکنیم. پیامبر اکرم وقتی مکه را فتح کردند، نگذاشتند ابوسفیان به عنوان سرمایه نمادین قریش تخریب شود و خانه او را محل امن قرار دادند که هر کس به آنجا برود در امان است. فدایش شوم که ضمن آن که مهربان بود و خُلق عظیم داشت، بیآنکه مکتب دیده و خط نوشته باشد، به گونهای رفتار میکرد که گویی خیلی از نظریههای علمی امروز سیاست و جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی را میدانست.
و البته همه اینها را گفتم که بگویم اکنون پیکر رضاشاه نه تنها بخشی از تاریخ ایران است، بلکه میتواند به عنوان یک سرمایه نمادین تاریخی، در آینده یک جاذبه جهانی توریستی برای ما ایجاد کند؛ همان کاری که مقبره استالین در روسیه میکند. امروز سر به نیست کردن پیکر رضاشاه هیچ تفاوتی با تخریب شبانه تخت جمشید ندارد و اگر چنین کنیم تاریخ درباره ما همان قضاوتی را خواهد کرد که درباره ظلالسلطان (پسر ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان) کرد که از روی حقارت و کینهتوزی دستور داد بسیاری از آثار معماری صفویه به ویژه کاخ آیینهخانه، که به فرمان شاه عباس دوم بر ساحل زنده رود ساخته شده بود، تخریب شود.»
نظر کاربران
درود بر شما بسیار مبسوط و کامل همه جوانب سنجیده شده بود امیدواریم آنچنان که شایسته است اتفاق افتد.
پاسخ ها
آخه من نمی دونم تو این وضعیت بلبشو که ما از فردای خودمون خبر ندرایم این همه بحث سر یک جنازه گور به گوری چیه ؟ اصلا چرا همه اش دارید سر چیزهای بی اهمیت بحث می کنید؟ الان مساله اینه که مدام سر تلگرام و لچک و مومیایی بحث کنید؟ مملکت معلوم نیست داره میره به سمت جنگ به سمت قحطی به سمت فروپاشی اقتصادی ...بعد ملت خوابیدند دارند خواب می بینند ... نفرت
بیخود نیست ملت از این ترامپ ایکبیری اینقدر خوششون اومده! کلا ملت ایران قلدر پرستند لذا وقتی یه قلدر هم در امریکا سر کار میاد که تمام اقداماتش در جهت نابودی و فروپاشی ایرانه باز بهش میگن درود . واقعا اکثریت مردم به درد لای جرز می خورند فقط
احسنت و دگر هیچ
باید در موزه ی ملی نگهداری شود
پاسخ ها
جسد کدوم مسلمانی رو تو موزه میذارن
این بنده ی خدا هرکس که هست باید دفن بشه.
فراعنه باستانی رو تو موزه نگه میدارند .البته مومیایی لنین هم بود که چند وقت پیش بحث کرده بودند که بهتره جنازه اش رو دفن کنند.نفهمیدم کردند یا نکردند
باید دست نخورده به موزه تحویل داده بشه این مومیای بخشی از تاریخ ماست ....به علاوه حتی ما میتونیم کلی با این مومیایی کسب درآمد
آقای محترم خودتون رو خسته نکنید. کاری که میکنن احتمالا یا تکذیبه یا در خوشبینانه ترین حالت برگرداندن سر جای قبلی. اگر مسئولین خرد داشتن که با این همه تاریخ و سرمایه وضعیت به این شکل نبود. مطمئنا یک واکنش جوگیرانه و بی فکر نشون میدن
باید به همون شکل قبلی دفن بشود
ای کاش مسئولان کشور یک درصد سواد و بینش شما را داشتند تا امروز ایران نجات پیدا می کرد
رضاشا یک خیانتکار بود
پاسخ ها
به تو خیانت کرد؟
ای کاش تو هم یه ذره منطقی فکر میکردی
تو میدونی رضاشاه کی بود و چه خدماتی را برای کشور ایران انجام داده که میگی رضاشاه خیانتکار بود در تاریخ ایران سه نفر اثر گذار بودن اول کوروش کبیر دوم امیر کبیر و سوم رضاشاه کبیر
رضاقلدر قاتل میرزا کوچیک خان بود که سرش رو برید و مدتها در انظار گذاشت .باید بدن اش رو همینطوری بگذارید در ملا عام
بهترین کار این است که فعلا در گنجینه موزه ملی حفظ شود تا زمانی که نمایش آن میسر باشد. شاید در آینده ای دور.
خیلی عالی جامع و کامل بود...واقعا ما نباید در صدد باشیم جزئی از تاریخ و حقیقت جامعه و تاریخ رو پنهان یانابود کنیم ...التماس تفکر
پاسخ ها
مثل یه مرد و مثل یکی از فرزندان ایران زمین با تشریفاتی خاص که در شآن رضاشاه کبیر باشه در یهترین نقطه ای از خاک ایران دفن بشه چون تنها شاهی بود که وعده نداد ولی عمل کرد
باسلام ودرود به استادارجمند
واقعا مطالب علمی جنابعالی تدریس فشرده ای بود دروس تاریخ،اخلاق،سیاست،دیانت، صنعت توریسم وقص علیهذا راشامل بود امیداست مطالب ارزشمند تان را مسئولین درک نموده جرات اجرای این کاررا وشهامت لازم راداشته باشند.....آنموقع احساسات بر عقلانیت چیره داشت .مسئولین به نظرات این قبیل استادان والا مقام ارج نهاده عمل بکنند .بامید آنروز.
....شایدهم نوه ارشدش رضاپهلوی انتقال
جنازه بابابزرگشوخواستارشد ویاشایداین مومیایی روازایران خرید......!
پاسخ ها
جک خوبی بود!
او از همه بدی دید و متعلق به همین خاک و وطن است ..
هیچ جا نمیرود و شاید دوباره امده تا چیزی بگویید
روحت شاد رضا شاه کبیر...
پاسخ ها
لعنت به روحش .جایگاهش آتش ابدی
مرحبا ،درود بررضا شاه کبیر ... خدمات رضا شاه رو ببینید الان هم نمایانه یکیش دانشگله تهران ووو
متنتون عالی وروشنفکرانه بود.فقط اونجایی که نوشتین آقای خلخالی این رو نشون میده که جسارت نباشه شاید شما آقا ندیده اید یاکه خواسته اید جفای بزرگ وکبیری درحق کلمه آقا کرده باشید.پیکر رضا شاه باید با احترام دریک مقبره ی درخور شاه ایران خاک سپاری شوند
منطق جناب ۱۴:۴۱ مثل نوشتن انشای صمد در فیلم صمد به مدرسه میرود است ..موضوع انشا این بود ..چه میوه ای را دوست دارید ؟ انار فقط همین ..حالا عزیز من در برابر این همه استدلال و منطق عالی جناب نویسنده جواب شما این است ؟
درودها
ایشون باید با احترام دفن بشن و براشون مقبره مطابق با شان یک وطن پرست و ایرانی اصیل ساخته بشه
در کنار قبر کورش کبیر باید محترمانه دفن بشه
رضا شاه یک مرد شریف بود بزرگ. در دوره زمان داری ایشان کسی جرأت دزدی رو نداشت یا کشوری مثل عربستان نمی تونست به ایرانی با عزت توهین کنه اون کسی بود که اتا ترک پشت سرش راه می رفت مثل شیر از رضا خان میترسید ....
پاسخ ها
مثل شیر....!!!!
احسنت .اگه رفراندوم بزارن همه ایران موافق بیانات شما هستن
به عنوان یک دبیر تاریخ ولیسانس تاریخ کاملا با نظر نویسنده موافقم امید که این کار عملی بشه
درود بر ادمای روشنفکر .
آقای نویسنده عزیز خداوند حفظتون کنه که هیچ چیزی را از قلم نیانداختید .امید وارم همیشه سلامت باشید.بله تاریخ را نمیشه از بین برد چه خوب وچه بد .تاریخ مملکتمون هست .
باید بااحترام دفن بشه براش مقبره بسیار شیک درست بشه ...
پاسخ ها
چرا سانسور کردید مطالب من را
بسیار شیک :) بسیار شیک هم فرستاده بشه به جهنم :) مرسی:)) ملت ماتریالست!
اگرامیر کبیررا نمیکشت شایدکمی مردم رحمت می فرستا دن براش
پاسخ ها
روحش شاد ستون استوار ایران بود کنار قبر کورش دفن شود.
اگر سوادندارین کامنت نزارین امیرکبیرراناصرالدین شاه قاجارکشت
معلومه شما هیچی از تاریخ معاصر نمیدونید.
امیر کبیر توسط رضا خان کشته شد؟!! وقتی چیزی رو بلد نیستیم به نظرم سکوت عاقلانه تر باشه.
اوه امیر کبیر رو رضاشاه کشت!؟ خدایی نمیدونستم خخخخ
یعنی تاریخ رو نابود کردی رفت
رضاشاه روحت شاد
امیر کبیر را ناصرالدین شاه کشت
امیرکبیر این وسط کجا بود
باید درست نگهداری بشود بخشی از تاریخ ایران است
امیر کبیر و که رضاشاه بزرگ نکشت در زمان ناصر الدین شاه و به دستور ایشون کشته شد لطفا تاریخ رو ورق بزنید بعد نظر بدهید
پاسخ ها
میرزا کوچیک رو رضا قلدر خان کشت و با بزرگ گفتن بهش هم بزرگ نمیشه .بزرگ واقعی میرزا بود .این دوران عقل از دست داده ها هم میگذره وتاریخ قضاوت خواهد کرد
من سلطنت طلب نیستم ولی میخوام بگم که رضا شاه وپسرش همش خیانت کردند آیا تواین مدت حکومتشان هیچ کارخوب ومفیدی برای این مملکت نکردند بیاید برای یک بار هم که شده واقعیت راقبول کنیم وبه پاس خدمتی که کردند هرچند ازنظر ماناچیز احترام پیکر اورانگه داریم
پاسخ ها
بنظر من درگوشه ای ار قبرستان تهران در قبری عادی دفن شود تا بزرگواری ملت ایران را دنیا پس از انقلاب ببیند که پس از سرنگونی حکومت پهلوی با مو سس ان چگونه رفتار کردیم
میراث مشروطه رو نابود کردند و با زور و قلدری خواستند تغییرات ایجاد کنند که نتیجه اش رو همگی دیدیم .طرفداران قلدرخان و پسرش الان هم برای ترامپ نژادپرست پلشت هورا می کشند.مردم منحط
رضا شاه , واقعیت است , هویت است , تاریخ است , مسلمان است , ........ ما در تاریخ فقط یک رضا شاه داریم. .
پاسخ ها
اتفاقا در تاریخ قلدر زیاد داریم .آزادیخواه کمه
برایش یک موزه عظیم درست کنند و ....مقام رضا شاه کبیر خیلی بزرگ بود....باعث افتخار ایران و ایرانی است..درود شاه جهان
دورود برشما
الهی نور به قبرش بباره
پاسخ ها
فعلا که گور به گور شده
با احترام دفنش کنید
پاسخ ها
دفن شده بود که! فقط نمی دونم چه رازیه که مدام از این گور به اون گور میشه .انگار آرامش نداره قلدر خان!
باسلام. مطلب جامع و کاملی بود. ضمن احترام به کلیت محتوای ان به برخی از قسمتهایش نقد دارم. نویسنده محترم هدف را وسیله توجیه ابزار و وسایل می داند. مثلا درامد زایی از مدفن هارون الرشید که دستانش اغشته به خون امام موسی کاظم است. در اصل ایشان ناخواسته در تله تعارض سرمایه های نمادین افتاده و از این نکته غفلت کرده که گاهی یک نماد در تعارض با یک نماد قویتر از شرایط نمادین شدن خارج می شود.
ضمنامن نه رضاشاه رو میشناسم و نه تقاضای رحمت ولی اونیکه میگه اگه امیرکبیر رو نمیکشت .......خدایی معلومات عمومی و تاریخش بیست بدین بهش !! خدمت این کاربر بگم عده ایی رفتند اونجاکه خاکبرداری شده و سوت وکف و روحت شاد سردادن!!! احتمالا خبر نداشتن رضاپهلوی قاتل امیرکبیره!!! خو مجبوری یه چی بگی .
هنوز هم اگر بدون تعصبات جناحی وتفکرات التقاطی که( همه چیز ملت رو باهم قاطی میکنه)،اجازه مباحثه داده بشه خیلی ازمشکلات حل میشه.
رضاشاه و پسرش محمدرضا هردو مسلمان و شيعه علي بودند.بي احترامي به جنازه 1 فرد مسلمان فعلي حرام است.....
پاسخ ها
دقیقا جنازه یه مرد بزرگ نه برای تماشاست ونه کسب در آمد
باید با احترامی در خور شان به خاک سپرده بشن و مرقدی براش ساخته بشه
در اخلاق انسانی،بی احترامی به جنازه هر انسانی با هر دینی کاری ناشایسته
اینها تا زنده هستند ضد دین عمل می کنند وقتی بمیرند مسلمان میشن!! دین بعضیها اینطوریه! فقط برای گور و کفن و دفن بکار میاد:)
کاربری که نوشتی نور به قبرش بباره!آخه کدوم قبر؟ اون بیچاره که گوربه گور شده قبری نداره خخخخ!!!!عجب آدمایی پیدا میشن.
پاسخ ها
قبر ادماي مفيد در دل ملته نه اون نقته خاكي
به نظر من بهتره همون جایی که درش آوردن همونجا هم خاکش کنن بره.ملت جوگیر فکر میکنن چه شخصیت بزرگ تاریخی پیدا شده!
درود به شما ای کاش توجه بشه ب نظر صاحب نظران بدون جبهه گرفتن
اونایی که اومدن رضا پالانی رو بزرگمرد تاریخ و معمار ایران نوین و...خطاب میکنن دقیقا فازشون چیه؟بابا این بیچاره اصطبل دار هلندیها بود آوردنش کردن شاه ایران و دست آخرشم خودشون تبعیدش کردن .چرا الکی جو میدین؟
پاسخ ها
بهتره ادما رو به عملكرشون ببيني نه به چي بودن اون هر چي كه بود اين كارها رو انجام داد
ساخت راهآهن سراسری ایران (از دریای خزر تا خلیج فارس)[۵۸]
بنیانگذاری دانشگاه تهران[۵۹]
ساخت جاده مخصوص پهلوی (خیابان ولیعصر کنونی در تهران)[۶۰]
متحدالشکل کردن لباس مردان، دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و فینه و اجباری کردن کت و شلوار و کفش مردانه به جای لباسهای سنتی در سال ۱۳۰۳ خورشیدی (در پست نخستوزیری)[۶۱]
کشف حجاب اجباری (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و بازکردن صورت)[۶۲]
تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران[۶۳]
بنیانگذاری ثبت اسناد[۶۴]
بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه[۶۵][۶۶]
لغو کاپیتولاسیون (مربوط به معاهده ترکمانچای)[۶۷]
راهسازی سراسری در کل کشور
متحدکردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران و تصویب قانون نظام وظیفه عمومی[۶۸]
بنیانگذاری بانک سپه[۶۹]
بنیانگذاری بانک ملی ایران[۷۰]
بنیانگذاری بانک فلاحتی (بانک کشاورزی کنونی)[۷۱]
بنیانگذاری بیمه ایران[۷۲]
بنیانگذاری رادیو ایران[۷۳]
بنیانگذاری خبرگزاری پارس[۷۴] (خبرگزاری ایرنا کنونی)
بنیانگذاری فرهنگستان ایران[۷۵]
تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی (تغییر ماههای برجی مانند عقرب و سرطان به ماههای اوستایی مانند فروردین و اردیبهشت)
تغییر نام رسمی کشور در زبانهای خارجی و مجامع بینالمللی از «پرشیا» به «ایران» در سال ۱۳۱۴.[۷۶]
دستور به حفظ، بازسازی و مرمت آثار تاریخی ایران[۷۷]
تأسیس نخستین موزه ایران با نام موزه ایران باستان
حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران با سرکوب وابستگان به قدرتهای خارجی یا مخالفین داخلی و افراد متجاسر همچون شیخ خزعل،[۷۸] اسماعیل سیمیتقو،[۷۹] میرزاکوچک خان، دوست محمد خان و…
بازسازی مکانهای تاریخی ایران از جمله آرامگاه فردوسی و آرامگاه خیام و موافقت با باستان شناسان خارجی برای بررسی و کشف آثار باستانی در ایران.[۸۰]
ایجاد رادیو ایران
تأسیس موزه ملی ایران
ساخت (فرودگاه مهرآباد)
.... اگه رضاشاه نبود تو الان داشتی مثل قبایل بدوی آفریقایی زندگی میکردی
رضا قلدر خان فقط خواست با تقلید کردن از غربیها مملکت رو عوض کنه و تبعید خودش به موریس و خلع پسرش از قدرت نشون داد با قلدری نمیشه تغییرات ایجاد کرد.....
واقعا این مومیایی جسد رضا پالانیه؟
پاسخ ها
بی تربیت
گوربه گور شدن به روایت تصویر که میگن اینه.آخر و عاقبت ظلم و ستم و کشف حجاب زن مسلمان و هزاران قتل و کشتار
پاسخ ها
من كامنت گور به گور شدن شما رو پاي هر خبري كه مربوط به رضاخان بوده، ديدم. اجازه بده اول اين رو بهت بگم كه زمين خيلي گرده. ادمهايي رو ديدي كه تا يكي سرطان ميگره، ميگند ادم خوبي نبوده ولي به محض اينكه نزديكانشون، مريض ميشه، ميگند تقدير الهي؟!
مورد بعدي، بدون نام عزيز، رضاخان خيلي هم عزيز بودهنخ كه جنازه اش رو خلخالي پيدا نكرد. خلخالي، خيلي گشت ولي موفق نشد
اینی که نوشته گور به گور من نیستم که در قسمت قبلی نوشته بودم گور به گور:) الان اومدم و نوشتم اون بالا :))) مساله اینه اینها دارند از این قلدرخان بت می سازند و حتی براش کرامات هم در نظر گرفتند که در روز تاج گذاریش سر از گور بر آورد من هم اینجوری جوابشون رو دادم .این هم که خلخالی پیداش نکرد چون جای دیگه و درعمق بیشتر جنازه اش رو دفن کرده بودند .بهرحال رضا خان خون عده زیادی رو ریخته از میرزا کوچیک تا میرزاده عشقی و بسیاری آزادیخواهان و اقوام و ... عوام هم هر روز یکی رو پیدا می کنند تا تبدیل به قهرمانش کنند.جدی نگیر شما!
با احترام و نگاه اسلامی دفن شده وسنگ قبر گذارده شده آرامگاهش مشخص باشد
پاسخ ها
چشم.
پیشنهاد میکنم این جنازه را به سلطنت طلبها بفروشید این کار دو تا فایده دارد یکی اینکه پول خوبی از لوس آنجلس و جاهای دیگه گیر آقازاده ها میاد دوم اینکه اونا قبر خوبی برایش تدارک میبینند !!؟؟
رضا شاه در دوران حكومتش آنقدر براي ايران و مردم دوندگي كرد و حرص و جوش خورد كه در سنت67 سالگي كه مرد بنظره يك مرد 80 ساله ميومد
اين هم اقدامات اين مرد
ساخت راهآهن سراسری ایران (از دریای خزر تا خلیج فارس)[۵۸]
بنیانگذاری دانشگاه تهران[۵۹]
ساخت جاده مخصوص پهلوی (خیابان ولیعصر کنونی در تهران)[۶۰]
متحدالشکل کردن لباس مردان، دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و فینه و اجباری کردن کت و شلوار و کفش مردانه به جای لباسهای سنتی در سال ۱۳۰۳ خورشیدی (در پست نخستوزیری)[۶۱]
کشف حجاب اجباری (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و بازکردن صورت)[۶۲]
تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران[۶۳]
بنیانگذاری ثبت اسناد[۶۴]
بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه[۶۵][۶۶]
لغو کاپیتولاسیون (مربوط به معاهده ترکمانچای)[۶۷]
راهسازی سراسری در کل کشور
متحدکردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران و تصویب قانون نظام وظیفه عمومی[۶۸]
بنیانگذاری بانک سپه[۶۹]
بنیانگذاری بانک ملی ایران[۷۰]
بنیانگذاری بانک فلاحتی (بانک کشاورزی کنونی)[۷۱]
بنیانگذاری بیمه ایران[۷۲]
بنیانگذاری رادیو ایران[۷۳]
بنیانگذاری خبرگزاری پارس[۷۴] (خبرگزاری ایرنا کنونی)
بنیانگذاری فرهنگستان ایران[۷۵]
تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی (تغییر ماههای برجی مانند عقرب و سرطان به ماههای اوستایی مانند فروردین و اردیبهشت)
تغییر نام رسمی کشور در زبانهای خارجی و مجامع بینالمللی از «پرشیا» به «ایران» در سال ۱۳۱۴.[۷۶]
دستور به حفظ، بازسازی و مرمت آثار تاریخی ایران[۷۷]
تأسیس نخستین موزه ایران با نام موزه ایران باستان
حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران با سرکوب وابستگان به قدرتهای خارجی یا مخالفین داخلی و افراد متجاسر همچون شیخ خزعل،[۷۸] اسماعیل سیمیتقو،[۷۹] میرزاکوچک خان، دوست محمد خان و…
بازسازی مکانهای تاریخی ایران از جمله آرامگاه فردوسی و آرامگاه خیام و موافقت با باستان شناسان خارجی برای بررسی و کشف آثار باستانی در ایران.[۸۰]
ایجاد رادیو ایران
تأسیس موزه ملی ایران
ساخت (فرودگاه مهرآباد)
رضا شاه چه بد چه خوب بايد مثل يك انسان دفن شود و جزي از تاريخ ايران زمين است
قضاوت خوب و بدش بذاريم براي تاريخ و ملتها اينده
به تبع اگر خوب باشد كه مردم برايش فاتحي ميفرستند
و اگر هم بد بوده باشد درس عبرتي براي ايندگان خواهد بود
چيزي كه از خود رضا شاه مهم تره عمل ما باي اين اتفاق است كه قطعا در اذهان و تاريخ ثبت ميشود
روحش شاد . خدماتش ماندگار است در این مورد زمان بزرگترین قاضی شده ونیاز به مقایسه نیست آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است
روحش شاد و یادش گرامی باد
رضا شا به. فکر ملت بود و عدالت داشت روهش شاد و یادش گرامی
بايد مقبره اى مجلل براش ساخت كه نگين ايران باشد
با پیکرش یا نامش
دوس
دوست عزیزی که به توهین کردین. مردم قلدر پسند نیستن بلکه از اشخاصی که حرف وعملشون یکیه و تاثیرگذارندو در یه کلام باعرضه هستن خوششون میاد.
من قدرت دستم بود زیارتگاهش می کردم مردم دلشون خوش بشه!! رضا شاه روحت شاد!!
پیکررضاخان رابه مزایده بذارید
حیفه به شمامیگن استاد دانشگاه جنازه است آدم مسلمان حالا ظالم بود یاخوب بود اکرام میت دفنش هست