نگاهی به «کوروش»، به کارگردانی پری صابری
تا صد سال پیش، «کوروش» برای ایرانیها ناشناخته بود، ولی از آن پس داستانها و افسانههای فراوانی در مورد او با نوعی شکل تبلیغاتی در دستگاه حکومت پهلوی مورد بهره سیاسی بسیار قرار گرفت.
روزنامه شرق- محمدرضا ساختمانگر: تا صد سال پیش، «کوروش» برای ایرانیها ناشناخته بود، ولي از آن پس داستانها و افسانههای فراواني در مورد او با نوعي شكل تبليغاتي در دستگاه حكومت پهلوي مورد بهره سياسي بسيار قرار گرفت. ادعای ذوالقرنینبودن کوروش (كه بعدها مورد تأييد علامه طباطبایی قرار گرفت) نيز به او رنگوبوي شرعي و مذهبي ميداد تا در دل مردم خسته از استبداد پادشاهي، الگويي بيافريند و بر اساس آن حكومتي به تقليد از آن (لااقل با شعار بازگشت به دوران اوج) دستاويز سلطنت تازهتأسيس پهلوي شود.
کورشنامه (سیروپدی) نوشته گزنفون از موثقترين اسناد و منابع موجود درخصوص اين پادشاه هخامنشي است كه البته در آن به بازگویی بخشهای دلپسند آن اکتفا شده است. كوروش اما همواره در حد الگو باقي ماند و كسي نتوانست كوروشي ديگر خلق كند و همين دستنيافتنيشدن او و حكومتش، چه حسرتها كه برنينگيخت و با تبديلشدن آن به يأس و نااميدي از دولتمردان، بازتوليد دوران شكوه ايران باستان دوره هخامنشي در دل مردم ايران به رؤيا تبديل شد.
اين نمايش در فروردين و ارديبهشت 1397 در سالن اصلي تالار رودكي اجرا ميشود؛ نمايشي دوساعته كه در طول آن ميكوشد تا زندگي مؤسس سلسله هخامنشي را بازنمايي كند؛ بررسي شخصيتي مملو از اغراقهاي فراوان كه شايد در طول دوساعت نمايش نتوان بهطور دقيقي به آن پرداخت. اينكه نام كوروش بهعنوان يك «برند» جواب پس داده است و همچنان كاركرد و جذابيت خود را نزد ما ايرانيان دارد بحثي جداست، اما پرداختن به زندگي او؛ از لحظه تولد كه «آستياك» پدربزرگ او و پادشاه مادها خوابي ميبيند و سپس دستور ميدهد تا نوه دخترياش - ماندانا - را بكشند تا تشكيل حكومت هخامنشي و شكست مادها و بابليها و آشوريها تا لشكركشي به خاور دور و حمله به ماساچوها و سپس مرگ كوروش، جداي از آنكه اطلاعات تاريخي نسبتا مفيدي ارائه ميدهد، اما بهنوعي اضمحلال اين «برند» را در پايان بههمراه دارد. سرعت نمايش از همان ابتداي شروع كار واضح است؛ جوري كه بيننده اصلا درون نمايش پرتاب نميشود. تماشاچي سعي ميكند استمرار و ترتيب نمايش را تنها تعقيب كند، بهطوريكه گويي نوعي پردهخواني را شاهد است. مانند بينندهاي ايستا كه در حال تماشاي قطاري است كه با سرعت از جلوي چشمش ميگذرد.
نمايش از چندين قسمت تشكيل شده است كه هركدام بخشي از زندگي كوروش را بهتنهايي روايت ميكنند. دو راوي هم پس و پيش قسمتها اطلاعاتي را بهصورت رگبار در اختيار بيننده قرار ميدهند، اما راوي زن نميتواند از لحاظ بيان و اداي حركات، يك داستان جذاب و دلنشين را در دل بيننده جا كند. البته شايد ريتم سريع داستان نيز مزيد بر اين علت شده است، اما قطعا انتخاب راوي نياز فراوان به بازبيني دارد. همچنين در كنار دو راوي كه خود براي نمايش دوساعته شايد زياد باشد، بخشي از روايت داستان نيز توسط يك خواننده ادا ميشود. صداي خوب خواننده با اشعاري از حافظ و مولانا و فردوسي دلنشين است كه شايد لزومش خيلي به چشم نيايد و حتي گاهي روح نمايش را تحتتأثير قرار ميدهد؛ بهطورمثال لحظه ديدار «كوروش» با مادرش، ماندانا كه 19 سال از هم جدا بودهاند و كوروش نزد مهرداد چوپان پرورش يافته و حال با مادر واقعي خود كه شاهدخت مادهاست روبهرو ميشود، شايد با شعر «يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور» بهنوعي بر آن بوده تا ضعف دو بازيگر را در بازي اين لحظه احساسي جبران كند.
وجود برخی صحنهها شايد بر همين اساس استوار است. گو آنكه بههيچعنوان وجود اين صحنهها براي اين نمايش لازم نبوده، بلكه بهنوعي به آن آسيب زده است. نگاه دقيق تماشاچي انتظار عنايت بيشتري به كوروش را دارد، ولي دكور بسيار ضعيف، شكوه و جلال هخامنشيان را بسيار كمجلوه به نمايش گذاشته است. ضمنا بازي آرش آصفي در نقش كوروش نتوانست انتظاري را كه محمد حاتمي در نقش شمس در شاهكار پري صابري؛ يعني «شمس پرنده» در اذهان بهجا گذاشته بود برآورده کند. هرچند اين ضعف در بيشتر بازيگران به چشم ميخورد كه ريتم تند نمايش به بازيگر مجالي براي درخشش در صحنه نميداد.
شايد اگر استاد پري صابري تنها به بريدهاي از زندگي كوروش، اين اسطوره ايرانيان، ميپرداخت و در كنار آن سعي بر روشنکردن بخشي از واقعيت او ميکرد، وضع فرق ميكرد. در اين صورت بازيگر مجبور ميشد بازي كند و بيننده هم ترغيب ميشد تا براي پيبردن به شخصيت آن به مطالعه در كتابخانهها بپردازد و مجبور نباشد اينهمه اطلاعات از زندگي كوروش را دريافت كند. گويا سرنوشت كوروش بر اين است كه همواره در ابهام بماند. سوژه كوروش بسيار جذاب است كه تنها ميتوانست به دست پري صابري، اسطورهگري خود را رنگوبويي تازه ببخشد.
نظر کاربران
زنده باد کوروش کبیر