هاشمی طبا: مرحمت فرموده ما را مس کنید!
سيدمصطفي هاشميطبا در روزنامه شرق نوشت: پيام نوروزي مقام معظم رهبري به مسئله توليد و حمايت از توليد داخلي اختصاص داشت و طبعا پرداختن به اين مسئله مهم که ميتواند براي کشور چارهساز باشد، از اهم ضروريات کشور است.
سيدمصطفي هاشميطبا در روزنامه شرق نوشت: پيام نوروزي مقام معظم رهبري به مسئله توليد و حمايت از توليد داخلي اختصاص داشت و طبعا پرداختن به اين مسئله مهم که ميتواند براي کشور چارهساز باشد، از اهم ضروريات کشور است.
مانند گذشته اگر اين پيام صرفا در زبانها، پارچهنوشتهها و شعارها خلاصه شود، در پايان سال- خوشبينانه- مانند آغاز سال خواهيم بود و اين پيام و شعار صرفا در اوراق تاريخ ماندگار خواهد شد بدون آنکه ايران و ايرانيان از آن بهرهاي ببرند. وقتي سخن از توليد داخلي است برخلاف آنچه به ظاهر مينمايد فقط توليد صنعتي مدنظر نميتواند باشد، توليد يعني توليد صنعتي، توليد کشاورزي، توليد معدني، توليد صنايع دستي و سنتي و سرانجام توليد خدمات. از سويي شرکاي سهگانه توليد داخلي عبارتاند از توليدکننده، مشتري (داخلي و حتما خارجي) و سرانجام دولت و هيئت حاکمه.
متأسفانه رسانهها بهویژه صداوسيما حمايت از توليد داخلي را به چند مصاحبه با افراد معمولي خلاصه کرده و فکر ميکنند اگر جماعت ايراني در مقابل دوربين از خريد کالاي داخلي حرف بزنند رسالتشان را به انجام رساندهاند، درحاليکه حمايت از توليد داخلي ابعاد بسيار وسيعتري دارد. سالهاست بهبود فضاي کسبوکار در مقام حرف باقی میماند و البته اگر هم اين حرف با حسن نيت گفته شده باشد، ابعاد فضاي کسبوکار شناخته نشده و بيجهت و بدون آگاهي از آن، شعار و وعده داده شده است، ازهمينرو مشاهده ميشود که اصولا اتفاق خاصي در کشور نميافتد و کار توليد همچنان گرههاي متعددی دارد. قبل از همه اقدامات براي حمايت از کالاي داخلي، بايد ديد چه حمايت و پشتيبانيای از آن ميشود و وظيفه آحاد ملت براي حمايت از آن کالا چيست؟ اين کالا «سرزمين ايران» است که پايه و اساس زندگي مردم و همه ديگر توليدات داخلي است و اگر از آن حمايت نشود، هيچ کالاي ديگري قابليت توليد ندارد و امکان حمايت از توليدي که قابليت توليد نداشته باشد، طبعا غيرممکن خواهد بود.
مردم ايران در ٤٠ سال گذشته (و البته قبل از آن هم) اين مادر را مکيدهاند و اينک همچنان به اين امر بهصورت نادرست ادامه ميدهند. استخراج و مصرف نفت، گاز، آبهاي زيرزميني، آلودهکردن رودخانهها، فرونشست دشتها و نابودي جنگلها، نتيجه بهرهبرداري بيرويه از منابع- مکيدن مادر- بدون اقدامات و عمليات جبراني است و بدون حمايت از اين کالا «سرزمين ايران» از هيچ کالاي ايرانيای نميتوان حمايت کرد. وقتي سرزمين ايران به احتضار بیفتد، طبعا مردم آن نميتوانند از سرزمينشان بهرهبرداري کنند و در نتيجه تضعيف ميشوند و بهجاي بهرهبرداري از سرزمين، به ياد بهرهبرداري از همنوعان افتاده يا دست تکدي بهسوي بيگانگان دراز ميکنند و اين همان حکايت «آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميکرد» خواهد شد. فاجعه حمايتنکردن از کالايي به نام «سرزمين ايران» آنقدر عميق است که عمق آن را نمیتوان درک کرد. به مثلث توليد داخلي ميپردازم.
نخست توليدکننده؛ پرواضح است که توليد نبايد بهمثابه آنچه سعدي گفته است باشد که «شبه در بازار جوهريان جوي نيرزد» و «چراغ پيش آفتاب پرتوي ندارد». يعني توليدکننده بايد توليدي داشته باشد که در برابر آفتاب توليدات برجسته بينالمللي قابل درخشش باشد و بنابراين بايد از فناوري پيشرفته، کارشناسان مجرب و متعهد و ساير ضوابط استفاده کند تا کالايی قابل رقابت با توليدات بينالمللي فراهم آورد. بديهي است چنين توليدي در کشور ما دچار اماواگرهاي بسيار است، ولی چارهاي جز رويآوري به اين حرکت در واقعيت وجود ندارد. ضلع ديگر مثلث، خريداران هستند که در دنياي امروز بايد هم از خريداران خارجي و هم از خريداران داخلي نام برد.
تکليف خريداران خارجي معلوم است، زيرا در دنياي امروز که کالاهاي باکيفيت مختلف از جمله با بهترين کيفيت وارد بازارهاي دنيا با قيمتهاي بسيار رقابتي ميشوند، لزوما بايد کالايي با کيفيت مناسب و قيمت قابل عرضه و با فناوري روز عرضه کرد؛ برای مثال يک قوطي نوشابه نميتواند از حيث ظاهر شبيه قوطيهاي دهههاي گذشته باشد و فناوري روز طلب ميکند، اما در داخل گو اينکه سلايق بسيار متفاوت است و قدرت خريد افراد هم بسيار مختلف و به سبب آزادبودن واردات از طريق دروازههاي گمرک و نيز قاچاق با حجم بالا بدون پرداخت حقوق گمرکي، انواع کالا با قيمتهاي بهتر از کالاي مشابه داخلي وجود دارد. در اينجا ذهن و پيشداوري خريدار که امري البته فرهنگي است بسيار تعيينکننده است. همانطور که خريدار داخلي فرش دستباف ايراني، برنج ايراني، زعفران ايراني، چلوکباب ايراني و پسته ايراني را ترجيح ميدهد، اتومبيل خارجي، يخچالفريزر خارجي، لباس خارجي و ديگر محصولات صنعتي و حتي خدماتي مثل هتلهاي خارجي، ديدنيهاي خارجي و پول خارجي را در اولويت قرار ميدهد. براي برخي، شرفداشتن کالاي با مارک خارجي معروف ارجح از ديگر ارزشهاست.
بههرحال اندکي عرق وطن داشتن ميتواند در شرايط مساوي انسان را به کالاي داخلي هدايت کند، اما ضلع سوم که دولت و حکومت است در اين رابطه نقش بسيار حساس و البته فراموششدهاي دارد. نميخواهم در اينجا اين بحث را مطرح کنم که آيا موانع تعرفهاي درست است يا ممنوعيت مقرراتي منع ورود کالاها يا اصولا خودکفايي اجباري بايد باشد يا حسب انتخاب اصلح توسط خريداران، زيرا خود جاي بحث بسيار دارد.اما مجلس و دولت جمهوري اسلامي ايران خود را موظف به تشويق واردات، مسافرتهاي خارجي مردم و ساير اموري که خروج ارز را در بر دارد، ميدانند.حسب قانون بودجه سالانه ازجمله بودجه سال ٩٧ دولت براي تأمين بودجه خود از محل فروش ارز بايد بيش از نيمي از درآمد خود را تأمين کند. دولت عيالوار که خيلي هم پرهزينه و پرعيال و اولاد است، بايد بودجه ريالي خود را فراهم کند؛ بنابراين دولت بايد ارز بفروشد تا ريال لازم را به دست آورد که اين هم قانوني است و هم به دليل تأييد شوراي نگهبان خلاف شرع نيست. حال چه کساني خريداران ارز هستند؟
خريدار عمده ارز واردکنندگان هستند، اعم از واردکنندگان مواد اوليه، قطعات صنعتي، مواد خوراکي، کالاهاي لوکس و همه چيز ديگر ازجمله سنگ قبر و غذاي گربه و سگ. دولت احتياج به فروش ارز دارد و چون سرمايهگذاري کم است، واردکننده کالای سرمايهاي هم کم است؛ بنابراین دولت به هر واردکنندهاي (براساس سقف جواز فروش ارز) ارز ميفروشد و ريال اکتساب ميکند. دومين خريداران گردشگراني هستند که به کشورهاي مختلف ازجمله اندونزي، برزيل، تايلند و بهتازگی گرجستان و ارمنستان و صربستان ميروند که بخشي از آنان طلب پناهندگي و مهاجرت ميکنند. سومين خريدار بازار آزاد است، بانک مرکزي با کمال خوشحالي ارز به بازار تزريق ميکند تا صادرکنندگان سرمايه و پساندازکنندگان ارزي ناکام نمانند و با توانايي مالي که دارند (توجه شود نقدينگي بالغ بر هزارو ٦٠٠ هزار ميليارد تومان شده است) هرچه ميخواهند ارز کشور را بخرند و به خارج بفرستند؛ يعني فرار مغزها کم نيست، فرار سرمايه هم به آن افزوده شده است و طبق اطلاعات منتشرشده در سهماهه آخر سال ميگويند ٣٠ ميليارد دلار سرمايه خارج شده است.پس دولت نميتواند حامي توليد داخل باشد؛ زيرا طبق قانون بايد ارز بفروشد، کالا وارد کند، مسافر به خارج بفرستد تا ريال تهيه و شکم کارکنان دولت را سير کند! بازار آزاد داخلي، مراودات آزاد با خارجيها، نبود نظارت و کنترل و بازگذاشتن دست مفسدان اقتصادي نميتواند همسو با يک کشور استکبارستيز باشد. ميتوان به مردم گفت نميتوانند در کمال مصرفزدگي و رفاه ظاهري زندگي کنند و شعار عدالت بدهند. واقعيت همگوني سياست خارجي با سياستهاي داخلي را بايد بپذيريم.آناني هم که از دولت توقع دارند، با واردات مبارزه کند، دائما شعار افزايش هزينههاي دولت را ميدهند و توقع دارند دولت معيشت مردم را بهبود بخشد.ميبينيم که سه ضلع مثلث در حمايتنکردن از توليد داخلي بسيار هماهنگ است!!
توليدکننده به دلايل مختلف توان توليد بينالمللي و صادراتي با کيفيت مطلوب را ندارد، مردم نوستالژي و حسرت کالاي خارجي و برند معتبر را دارند و دولت هم بايد ارز را به هر طريقي ازجمله به واردکنندگان بفروشد تا بودجهاش تأمين شود.واقعيت آن است که اين روند همچنان ادامه خواهد يافت و سرانجام به نقطه شکننده خواهد رسيد. به مردم گفته شده براي شما رفاه ايجاد ميشود؛ اما اين فراهمآوردن از طريق نابودي منابع کشور انجام ميشود. بايد بهرهبرداري از کالاي «سرزمين ايران» رها شده و از تبديل «سرزمين ايران» به «سرزمين سوخته» پرهيز شود.ممکن است برخي تصور کنند تشريح و توضيح مسئله منجر به نااميدي مردم ميشود؛ درحاليکه واقعا چنين نيست. ايران داراي امکانات فوقالعاده براي جبران و پيشرفت است؛ اما سياستهاي غلط موجب نحيفشدن «سرزمين ايران» شده است. تنشهاي منطقهاي در موضوعات مختلف و ازجمله آب شروع شده است.امروز حمايت از «کالاي ايراني» و اصلاح سه ضلع مثلث کاري واجب است؛ اما آنچه از اوجب واجبات است، حفظ و بهسازي «سرزمين ايران» است؛ زيرا افسوس براي سرزمين ازدسترفته خاصيتي ندارد و واجبتر از حفظ هر سرزمين ديگر و چانهزني بر سر آن در هر نقطه ديگر از عالم. از طلا گشتن پشيمان گشتهايم/ مرحمت فرموده ما را مس کنيد.
نظر کاربران
چقد چاپلوسی کرد واسه روحاتی چقد شخصیت بدی داشت تومناظرات. ..... ابروریزیه من فامیلش بودم فامیلیمو عوض میکردن از خجالت
دیگه ناامیدی که شاخ ودم نداره انهمه دبدبه کبکبه که طرف وسیله میگره فقط میخواد ظاهرش خوب حلوه بده ولی دردرونش داره خودش میخوره اگر قارکالایرانی باشه چرا دلار ازبین بردین دارین درمورد یورو حرف میزنید خلاصه کلام اینکه وضع خرابه
عجب