جایگاه سلبریتیها در گفتمان سیاسی ایران
مازیار وکیلی در رویداد ۲۴ نوشت: بعد از جهش ناگهانی قیمت دلار و نگرانیهای ناشی از این اتفاق، سلبریتیها که اکثراً از حامیان دکتر روحانی در ایام انتخابات بودند شروع به اعتراض کردند و از شخص رئیس جمهور درباره این اتفاق توضیح خواستند. رسانهها هم با دامن زدن به این مجادلات سعی کردند از این مسئله یک موضوع ژورنالیستی داغ بیرون بکشند.
مازیار وکیلی در رویداد ۲۴ نوشت:: بعد از جهش ناگهانی قیمت دلار و نگرانیهای ناشی از این اتفاق، سلبریتیها که اکثراً از حامیان دکتر روحانی در ایام انتخابات بودند شروع به اعتراض کردند و از شخص رئیس جمهور درباره این اتفاق توضیح خواستند. رسانهها هم با دامن زدن به این مجادلات سعی کردند از این مسئله یک موضوع ژورنالیستی داغ بیرون بکشند.
اما ماجرا به این بحثهای ژورنالیستی ختم نمیشود و لازم است با تعمق بیشتری به این مجادلات نگاه کرد. باید اول سلبریتی را تعریف کنیم و بعد برمبنای آن تعریف به تحلیل این موضوع بپردازیم که آیا سلبریتیها حق دارند در امور سیاسی دخالت کنند یا نه. از طرف دیگر باید دید چقدر میتوان به نظر سلبریتیها تکیه کرد و با تکیه بر نظرات آنها برای آینده سیاسی کشور تصمیم گرفت.
قبل از هر بحث و تحلیلی لازم است تعریف مشخصی از واژه سلبریتی داشته باشیم و از خودمان بپرسیم سلبریتی کیست؟ ستاره یا سلبریتی به شخصی اطلاق میشود که معمولاً در زمینههای موسیقی، ورزش، رسانه، سیاست، ادبیات، مذهبی و نظایر آن در یک جامعه یا فرهنگ عامه دارای سرشناسی و محبوبیت باشد. چنین شخصی به راحتی از طریق مردم به ویژه قشر جوان قابل شناسایی است و به رسمیت شناخته میشود.
ستارهها اغلب از طریق رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون، سینما، نشریات و شبکه های اجتماعی به سرشناسیشان افزوده میشود و علت آن پرداختن زیاد به موضوعات ستارهها در رسانهها در جهت تغذیه مطالب نشریات و پایگاههای خبری است، که منجر به درآمدزایی برای آنها می شود. این تعریف سایت ویکی پدیا را میتوان تعریفی نسبتاً کامل از واژه سلبریتی دانست. سلبریتیها به این خاطر بزرگ میشوند و نظراتشان اهمیت پیدا میکند.
مردم سلبریتیها را دوست دارند، این واقعیتی غیرقابل انکار است. دلیل این دوست داشتن به سختی قابل تحلیل است، اما هرچه هست مردم به دلایل مختلف به برخی افراد اقبال نشان میدهند و آنها را بدل به سلبریتی میکنند. تا اینجای ماجرا مشکلی وجود ندارد. سلبریتیها یکی از ابزارهای لازم دنیای سرگرمی و رسانه هستند و در همه جای دنیا چنین افرادی وجود دارد.
اما مسئله و مشکل جایی به وجود میآید که سلبریتیها درباره اموری که تخصص چندانی در آن ندارند اظهار نظر میکنند. سیاست یکی از این عرصهها است. عرصهای که چون با سرنوشت آحاد جامعه ارتباط دارد اظهار نظر در آن بیشتر از سایر عرصهها به چشم میآید. مجادلات اخیر برای مخالفان حضور سلبریتیها در عرصه سیاست دستآویز مناسبی بود تا به این مسئله بپردازند و به این چهرههای مطرح طعنه بزنند که مگر اکثر شما به روحانی رای ندادید، پس چرا در حال حاضر انقدر طلبکار هستید؟ از یک منظر این حرف سخن درستی است.
سلبریتیها تخصص چندانی در سیاست ندارند و به ظرائف و لطایف این دانش پیچیده مسلط نیستند. اما سوالی که باید از مخالفان حضور سلبریتیها در سیاست پرسید این است که مگر سایر اقشار جامعه به لطایف و ظرائف سیاست مسلط هستند؟ هر قشر، طبقه و گروهی براساس منافع خود در انتخابات شرکت میکند تا با رای دادن به کاندیدایی که مناسب میداند به منافع خود دست پیدا کند. ممکن است خوانندگان از خود بپرسند پس چرا سطح نارضایتیها انقدر بالاست؟ شاید خوانندگان این مقاله عملکرد دولت را ضعیف قلمداد کنند و از شرایط موجود کشور ناراضی باشند. ایرادی ندارد، این حق همه (از جمله سلبریتیها است) که انتقادات خود را به صریحترین شکل ممکن بیان کنند و بگویند از وضع موجود ناراضی هستند. این افراد به دلیل پایگاه اجتماعی وسیعی که دارند میتوانند صدای مردم باشند و مسئولین را از نامطلوب بودن وضع موجود آگاه کنند.
هیچ سلبریتی مدعی دانش سیاسی نیست و اگر کسی چنین ادعایی داشته باشد به بیراهه رفته است. اما آنها هم مثل تمامی افراد جامعه حق اعتراض دارند و میتوانند اعتراض کنند. دادن رای به معنای تایید مطلق عملکرد دولت نیست. اتفاقاً آنهایی که در انتخابات به حسن روحانی رای دادهاند باید بیش از اصولگرایان و تحریمیها معترض باشند. چرا که حسن روحانی با رای این افراد به ریاست جمهوری رسیده است و باید منافعشان را تامین کند. یادمان نرود سلبریتیها (اعم از ورزشی، سیاسی و فرهنگی) بر مبنای منافع خود به حمایت از یک کاندیدای ریاست جمهوری میپردازند. همانطور که یک کشاورز، تاجر، معلم و نظامی با توجه به منافع خود و طبقهاش درباره کاندیداهای ریاست جمهوری تصمیم میگیرد، یک سلبریتی هم حق دارد منافع خودش را در نظر داشته باشد و با توجه به این منافع برای مشارکت سیاسی تصمیم بگیرد.
مقصر وضع موجود سلبریتیها نیستند. اگر تقصیری وجود دارد متوجه دولت است که نتوانسته منافع رایدهندگان را تامین کند. نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که در نهایت سلبریتیها متخصص علم سیاست نیستند. نباید سرنوشت سیاسی کشور را به اظهار نظرهای آنها گره بزنیم. در بهترین حالت آنها هم یکی از اقشار جامعه هستند و تفاوتی با یک کشاورز، معلم و نظامی ندارند. شاید تنها تفاوت آنها در این باشد که شهرت بیشتری دارند. اما حمله به این افراد به خاطر موضعگیری سیاسی نقض آشکار آزادی بیان است. آزادی بیان حق اظهارنظر را برای همه یکسان میداند. نمیتوان کسی را بابت اظهاراتش توبیخ کرد. همانطور که حق سایر مردم است که از سلبریتیها بابت برخی رفتارهایشان توضیح بخواهند.
درباره اینکه چرا در جامعه ایران اظهارنظرهای ساده و این چنینی بدل به مناقشه میشود نظرات مختلفی وجود دارد. اما مشکل اصلی نبود فرهنگ نقدپذیری در جامعه ایران است. از دولتمردان تا هنرمندان هیچکس نقد را نمیپذیرد و نقد را با اظهارنظری تند پاسخ میدهد. تا زمانی که نقد در جامعه ایرانی یک کالای لوکس و تشریفاتی است مشکلات پابرجا است و مجادلات به جای حل شدن بدل به بحران میشوند. در حالی که اگر فرهنگ نه به عنوان یک کالای لوکس بلکه به عنوان یک اصل اساسی مورد توجه همه آحاد جامعه قرار میگرفت، مجادلات این چنینی به جای تبدیل شدن به یک بحران یا دعوای بیاساس بدل به فرصتی برای شناخت ضعفهای جامعه میشدند.
مشکل جامعه ایران این است که ارتباطش با جهان اطراف و محیط پیرامون خود مونولوگ است. مردم ایران بیشتر در حال تک گویی هستند. در حالی که رشد و تعالی و شناخت ضعفها در گرو داشتن دیالوگ بین اقشار جامعه است. ما با نقد و حق اعتراض بیگانه هستیم چون فرهنگ دیالوگ نداریم، حتی مسئولان ما در جایگاه یک واعظ بیشتر موفق هستند تا در جایگاه یک مسئول. تا زمانی که گفتمان فرهنگی-سیاسی جامعه بدل به دیالوگ نشود مصائب جامعه ایران همچنان پابرجاست و مشکلات به جای حل شدن روی هم انباشته میشوند.
ارسال نظر