معمای سکوت این روزهایِ موسوی خوئینیها
دهه ۶۰ دهه پر راز و رمزی است؛ دههای که بزرگان زیادی آن را بهخاطر دارند؛ بزرگانی که تعداد زیادی از آنها ترجیح میدهند درباره آن دهه سرنوشتساز سکوت کنند. دههای با تعدادی علامت سوال و بیش از آن دههای با لبهای بسته نقش آفرینان آن! هرگاه از دهه ۶۰ یاد میشود یک نام بیش از همه به ذهن متبادر میشود که «آیتا... سیدمحمد موسوی خوئینیها» است.
روزنامه آرمان- مطهره شفیعی: دهه ۶۰ دهه پر راز و رمزی است؛ دههای که بزرگان زیادی آن را بهخاطر دارند؛ بزرگانی که تعداد زیادی از آنها ترجیح میدهند درباره آن دهه سرنوشتساز سکوت کنند. دههای با تعدادی علامت سوال و بیش از آن دههای با لبهای بسته نقش آفرینان آن! هرگاه از دهه ۶۰ یاد میشود یک نام بیش از همه به ذهن متبادر میشود که «آیتا... سیدمحمد موسوی خوئینیها» است.
شخصیتی که در آن برهه دادستان کل کشور بود و به سبب نزدیکیاش با امام نمیتوان تصمیمات او را به نحوی مورد ارزیابی قرار داد که بدون اطلاع و موافقت بنیانگذار انقلاب اسلامی بوده باشد. موسوی خوئینیها از همان ابتدا در جناح چپ تعریف میشد. آنطور که ایرنا گزارش داده است: «جریان چپ سنتی اسلامی گفتمان غالب در دهه ۶۰ بود و بیشتر ارکان حکومت را در انحصار خود گرفت. در واقع چپ سنتی در میانه دهه ۶۰ با فتح کرسیهای بیشتری در دوران جنگ عراق علیه ایران کلیت حاکمیت را در دست گرفت. نخست وزیر و رئیس مجلس در دهه ۶۰ از جریان چپ سنتی بودند و افرادی مانند «سیدمحمد موسوی خوئینیها»، « مهدی کروبی»، «رئیس دولت اصلاحات» و «بهزاد نبوی» از افراد معروف آن به حساب میآمدند.
همچنین گروههایی مانند مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت و حلقههایی مانند طیف اصفهان و جناح چپ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مهمترین سازمانهای سیاسی حامی جناح و گفتمان چپ سنتی یا همان چپ اسلامی بودند.» همانطور که اشاره شد دهه ۶۰ رازهای زیادی با خود دارد که نام موسوی خوئینیها در آن پررنگ است مانند یک انفجار؛ انفجاری که البته او نقش مجری در آن نداشت اما دادستانی بود که به همین دلیل حضورش در پرونده قابل نفی نیست. ۸ شهریور ۱۳۶۰ دفتر نخست وزیر منفجر شد، کشمیری که از آن به عنوان عامل اصلی نام برده میشود فرار کرد و بهزاد نبوی و خسرو تهرانی بازداشت شدند.
۶۱ تن از وزرا، نمایندگان و مسئولان طوماری به دفاع از متهمان امضا و برای امام ارسال میکنند و همزمان ۶۲ نماینده مجلس نیز به قوه قضائیه تذکر داده و خواستار پیگیری جدی پرونده نخستوزیری میشوند. متعاقب ارسال طومار، امام آیتا... موسوی اردبیلی، رئیس وقت شورای عالی قضایی، موسوی خوئینیها دادستان کل وقت و رئیسی دادستان وقت انقلاب تهران را فرا میخوانند. گفته میشود موسوی خوئینیها در این جلسه به امام میگوید که «به پرونده رسیدگی نمودیم و مساله خاصی در پروندهها وجود ندارد» و امام دستور بسته شدن پرونده را میدهد که همین تصمیم امام راز فاش نشده دهه ۶۰ است.
چرا سکوت؟
موسویخوئینیها با تغییر مدیریت در قوه قضائیه از این دستگاه جدا شد. سازمان اسناد انقلاب اسلامی اتهاماتی را متوجه موسویخوئینیها دانسته است. اگرچه پرونده انفجار با دستور امام مختومه شد اما سازمان اسناد مدعی شده که موسویخوئینیها بارها مانع از به سرانجام رسیدن تحقیقات درباره بهزاد شده است. خوئینیها در پاسخ به احمد قدیریان که نماینده خودش در دادستانی و یکی از نویسندگان نامه بود، نوشت: «جناب آقای قدیریان گویا شما و دوستانتان از گشودن پروندهای که امام دستور مختومه شدن آن را دادهاند، شرعا و قانونا پروایی ندارید. اکنون که چنین است؛ پس معطل چه چیزی هستید؟ نترسید، اقدام کنید؛ ولی هشدار میدهم که از یک چیز بترسید و آن افشاشدن آن دستهایی است که امام فرمودند: من از اول میدانستم دستهایی در کار است که میخواهند افرادِ بهدردبخور را از ما بگیرند و خود جای آنها را بگیرند».
انتقاد زیباکلام
صادق زیباکلام اخیرا بیان کرده که «من به هیچ وجه آقای موسوی خوئینیها را اصلاحطلب نمیدانم؟ همانطور که تا آقای موسوی خوئینیها نگوید با دهه ۶۰ چه کار میخواهد کند، نمیتواند بگوید اصلاحطلب است. چرا مرحوم آیتا... هاشمی رفسنجانی به خصوص بعد از سال ۸۸ این همه تیغ و تیشه خورد؟ چون از گذشته فاصله گرفت اما آقای موسوی خوئینیها هیچ فاصلهای از موسوی خوئینیهای دهه ۶۰ نگرفت. هیچ طوری تکلیف خودش را با مسائل دهه شصت روشن نکرد.» بیش از همه باید در نظر داشت که این فعال سیاسی به مصلحت اندیشی موسویخوئینیها کمتر توجه داشته است. موسویخوئینیها در رخدادهای مهم انقلاب نقش معتمد امام را داشته و کمتر پیش آمده فردی مدعی تخطئه او از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی شود.
سکوت او در زمانی میشکند که تحریف کتاب انقلاب و اصلاحات را تهدید میکند. مانند آن روز که در کانال تلگرامیاش نوشت: «یکی از خوانندگان محترم گفتهاند کسانی که در سالهای ۶۳، ۶۴ در داخل کلاسهای دانشگاهها دیوار میکشیدند، در دهه دوم انقلاب، دانشجویان را به اردوهای مختلط میبردند؛ سپس از من پرسیدهاند که اصلاحطلبان چه جوابی برای این تغییر روش دارند» و چنین به این ابهام پاسخ داد تا اتهام از جریان اصلاحات دور شود: «نه معلوم است آن کسانی که میخواستند در کلاسهای دانشگاهها دیوار بکشند چه کسانی بودند و از کدام حزب بودند، نه معلوم است در دهه دوم انقلاب چه کسانی بودند که دانشجویان را به اردوی مختلط میبردند (که البته اگر موازین شرعی رعایت نشود کاری غلط و حرام است). آیا این گروه دوم همان گروه اول بودند؟ و اگر هم چنین بوده است، آیا آنان امروز اصلاحطلب هستند که باید اصلاحطلبان به آن پاسخ دهند؟
ملاحظه میکنید که یک روز یک عکس پاره میشود، اصلاحطلبان باید پاسخگو باشند؛ یک روز عدهای هیجانزده نمایش داده میشوند که گویا شعار مرگ بر... میدهند، باز اصلاحطلبان باید پاسخگوباشند. البته همانگونه که دیگران آزادند و قدرت برخورداری از این آزادی را دارند، اگر اصلاحطلبان نیز میتوانستند از این نعمت الهی برخوردار باشند و گزارشی مستند از آن حوادث به عرض ملت ایران برسانند، در آنصورت معلوم میشد که این دیگراناند که باید به بیش از دهها سؤال مهم پاسخ دهند.»
موسوی خوئینیها معتمد جریان اصلاحات است به نحوی که وقتی قرار به تعیین نماینده برای دیدار با مقام معظم رهبری شد انگشت اشاره جریان اصلاحات به سمت او رفت. عبدا... ناصری در آن برهه با اشاره به خبر انتخاب دو نفر از اصلاحطلبان (محمد صدر و موسویخوئینیها) برای دیدار با رهبری و صحبت در خصوص جریان اصلاحات، گفت: «این دو بزرگواری که انتخاب شدند، پیشنهاد بعضی از دوستان بود که این دو نفر را در این زمینه و برای این موضوع فعالیت کنند و اصلا تصمیم ساختاری و حزبی نبوده است. اکثریت دوستان با این پیشنهاد موافق بودند، اما تصمیمگیری نهایی را بر عهده خود این عزیزان گذاشتیم.»
ارسال نظر