تعطیلی ۱۵ روزه مطبوعات و طرح چند پرسش
پژمان موسوی در روزنامه شرق نوشت: تعطیلی ١٥روزه جریانِ حرفهای رسانهای در ایران، موضوعی است که بارها از سوی فعالان مطبوعاتی و برخی مصلحان اجتماعی بهعنوان یک نقیصه جدی در سپهر اطلاعرسانی کشور مطرح شده است؛ معضلی که با وجود اتفاقنظر در «معضل بودگی» آن، کوششی برای حل آن صورت نگرفته است.
پژمان موسوی در روزنامه شرق نوشت: تعطیلی ١٥روزه جریانِ حرفهای رسانهای در ایران، موضوعی است که بارها از سوی فعالان مطبوعاتی و برخی مصلحان اجتماعی بهعنوان یک نقیصه جدی در سپهر اطلاعرسانی کشور مطرح شده است؛ معضلی که با وجود اتفاقنظر در «معضل بودگی» آن، کوششی برای حل آن صورت نگرفته است.
مانعِ بزرگی که مدافعان تعطیلی مطبوعات در روزهای تعطیلی نوروز بدان اشاره میکنند، تعطیلی شبکه توزیع، سفرهای نوروزی مردم و عدم تمایلِ صاحبان بنگاهها و شرکتها به درج آگهی در روزنامهها در این ایام است. فارغ از اینکه این دلایل تا چه حد «درست» و «دقیق» است و آیا راهی برای تغییر این وضعیت وجود دارد یا خیر، موضوعی که انگیزه نگارش این مقال شد، رقیبِ تازهنفسی است که مطبوعاتِ نوشتاری حتی در روزهای غیرتعطیل هم که منتشر میشوند، گاه از آن عقب میمانند؛ رقیبِ سرسختی به نامِ شبکههای اجتماعی و وسایل نوین ارتباط جمعی.
تعارف نباید کرد، شبکههای اجتماعی به خودی خود رقیبی جدی برای مطبوعات و رسانههای مکتوباند و همین هم هست که تعطیلی مطبوعات در ایام نوروز را بهطور حیرتانگیزی عجیب میکند؛ باید قبول کرد که این تعطیلی یعنی تقدیمِ جریان اطلاعرسانی به شبکههای اجتماعی. این یعنی ١٥ روز شایعه، این یعنی ١٥ روز صداقتنداشتن در اطلاعرسانی، تناقضگویی، مبالغه و اغراق، تحریف، عینی و واقعینبودن پیامها و اخبار، بیطرفنبودن، جریانسازی توهمآمیز و غیراخلاقی و... این یعنی ١٥ روز حذف تحلیل و تفسیر... غیبتِ ما حضور آنهاست و چه فرصتی بهتر از این دو هفته برای احساس بینیازی مطلق مردم به روزنامهها؟
واقعا در برابر این پرسش که «وقتی روزنامهها دو هفته به تعطیلات میروند و آب از آب تکان نمیخورد پس اساسا چه نیازی هست به مطبوعات در دیگر روزهای سال»، چه پاسخی میتوان داد؟ وقتی خودمان خودمان را جدی نمیگیریم، چطور توقع داریم مردم ما را جدی بگیرند؟ این موضوع در سطح ملی و بینالمللی هم دارای تفسیرها و خوانشهای تأملبرانگیزی است؛ این تعطیلی این پیام را به جهان مخابره میکند که روزنامهنگاران ایرانی ١٥ روز کار نمیکنند!
این یعنی ١٥ روز بیخبری مطلق از مجاری رسمی و حرفهای مطبوعاتی و مهمتر از همه این تعطیلی یعنی حذف مرجعیت از رسانههای معتبر داخلی. درحالیکه این روزها چهار رسانه بینالمللی یعنی یونایتدپرس، آسوشیتدپرس، فرانسپرس و رویترز، روزانه نزدیک به ٤٠ میلیون کلمه خبر به سراسر دنیا مخابره میکنند و ٩٠ درصد اخبار خارجی روزنامهها و سایر وسایل ارتباط جمعی، از این چهار منبع خبری تهیه و پخش میشود و بیبیسی هم شانه به شانه آنها در این مسیر گام برمیدارد، تعطیلی دوهفتهای مطبوعات چه معنایی میتواند داشته باشد؟
وقتی خودمان حذف مرجعیت رسانهای داخلی را دامن میزنیم، چگونه از جریانِ نابرابر رسانهای میتوانیم سخن بگوییم؟ در روزگاری که روزنامهها به خاطر ویژگیهایی از قبیل ارزانی، فراوانی، نقل صحیح و دقیق اخبار، اختصار و تنوع مطالب و سادگی زبان و...، قادر هستند طیف گستردهای از اقشار مختلف جامعه را تحت پوشش اطلاعاتی قرار دهند و نیز بهواسطه مقبولیتی که در مردم دارند میتوانند وسیله خوبی برای انتقال آگاهیهای مختلف به ذهن و خاطر مردم و ترمیم و تصحیح روابط و ضوابط موجود در جامعه باشند، چرا ما خود عاملی میشویم برای کمرنگشدنِ جریانِ حرفهای رسانهای؟ مگر غیر از این است که آسیبپذیرترین بخش رسانهای در جامعه ما، بخش رسانههای نوشتاری آن است؟
مگر غیر از این است که این بخش که بهلحاظ پایداری و پیوستگی آن و از سوی دیگر به دلیل پیشینه و زمینه تاریخیاش، باید بهجد در برنامههای توسعه کشور مورد توجه قرار گیرد؟ به نظر میرسد باید یک بازنگری اساسی در نوع نگاه به انتشارِ روزنامهها در تعطیلاتِ طولانی نوروز داشت؛ نگاهی که هم عوامل محدود و تهدیدکننده انتشار روزنامهها را از میان بردارد و با اتخاذ راهکارهایی، شرایط را برای انتشار و دیدهشدن مطبوعات فراهم آورد و هم این پیام را به مخاطبان از یکسو و جهان از سوی دیگر مخابره نکند که کشوری در جهان هست که میتواند دو هفته یا بیشتر روزنامه نداشته باشد و آب هم از آب تکان نخورد!.
ارسال نظر