سلطانی:
سال پرتنشی را در سیاست خارجی پیش رو داریم
علیرضا سلطانی، آخرین تغییر و تحولات در دولت ترامپ و تأثیر آن بر ایران را مورد بررسی قرار داده است.
خبرآنلاین: ترامپ در حالی مهره های دولتش را جابجا میکند که تحرکات و افراد جدید روی کار آمده حکایت از افزایش فشارها به ایران دارد و این موضوع می تواند برجام را با خطرات جدی روبرو کند. ترامپ پس از انتخاب یک شخص ضد ایرانی به وزارت خارجه، جان بولتون را نیز به سمت مشاور امنیت ملی خود برگزید. مواضع گذشته بولتون از او فردی تندرو و بسیار جنگ طلب در اذهان ایجاد کرده که از قضا مواضع افراطی نیز علیه ایران داشته است. آخرین تغییر و تحولات در دولت آمریکا و تأثیر آن بر ایران و برجام را در گفتگویی با علیرضا سلطانی، کارشناس اقتصادی سیاسی بین الملل مورد بررسی قرار دادیم که در ادامه می خوانید:
ارزیابی تان از تغییر وزیر امور خارجه آمریکا چیست؟ چرا ترامپ به صورت ناگهانی اقدام به تغییر تیلرسون کرد؟
برکناری تیلرسون هر چند به صورت ناگهانی صورت گرفت، اما از مدتها قبل پیشبینی میشد؛ آن هم به دلیل اختلافاتی که تیلرسون، وزیر خارجه سابق با ترامپ در برخی از مسائل و مباحث اساسی و جدیای که دغدغه سیاست خارجی ترامپ بود، داشت. واقعیت این است که اگرچه تیلرسون از ابتدا با ترامپ در خیلی از مباحث همنوایی داشت، اما ترامپ در نظر داشت که تحولات و تغییرات سیاست خارجی آمریکا را با سرعت و قدرت بیشتری اجرا کند؛ انتظاری که تیلرسون نمیتوانست آنرا به دلیل ذهنیت و روحیه محافظهکاری که در حوزه عمل و اقدام داشت برآورده کند.
در واقع از نظر ترامپ، تیلرسون در برخی سیاست های کلان سیاست خارجی نقش ترمز را ایفا می کرد. اما به نظر میرسد که تحولاتی در سیاست خارجی آمریکا در حال ظهور و بروز است که زمینه چنین تغییری را به صورت ناگهانی در کاخ سفید ایجاد کرد. یکی از مهمترین آنها قضیه ایران است. به هر حال برای سیاست خارجی آمریکا و شخص ترامپ، ایران در حال حاضر یکی از مهمترین مسائل و چالشها است؛ چه در بحث برجام، چه در حوزه منطقه خاورمیانه و نقشی که ایران بازی میکند، بهخصوص در مسائل و تحولات سوریه و همچنین عراق و سایر کشورهای منطقه غرب آسیا یا خاورمیانه که نیازمند بررسی بیشتر است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنیم، همنوایی و همراهی دستگاه سیاست خارجی آمریکا در سیاستهای اقتصادی و تجاری آمریکا است. چنانچه مشخص است، اخیرا ترامپ دستور افزایش تعرفه واردات فولاد و فلزات را داده و دنبال این بود که به نوعی دستگاه دیپلماسی آن کشور هم زمینه اجراییشدن این تصمیم را فراهم کند، اما شاید میشود گفت که تیلرسون و دستگاه سیاست خارجی آمریکا فعالانه در این عرصه حاضر نشدند و ترامپ مجبور شد که تغییراتی در این سیاست تجاری و اقتصادی ایجاد کند. به نظر میرسد انتظاری که ترامپ در کاخ سفید از همراهی سیاست خارجی این کشور به رهبری تیلرسون در حوزههای مختلف مناسبات خارجی آمریکا داشتند برآورده نشده است. به هر حال آمریکا در حوزه اقتصادی و تجاری، بهخصوص با طرح مسائلی که ترامپ قبل از انتخابات و در دوران تبلیغات انتخاباتی تا بحال داشته، انتظار این را دارد که در حوزه سیاست خارجی با قدرت بیشتری در عرصه بینالمللی ظاهر شوند و سیاستهای اقتصادی، تجاری و حتی امنیتی و نظامی این کشور را هم دنبال کنند.
برخی این تغییر را به موضوع پرونده کره شمالی مرتبط می دانند...
بله نکته دیگری که باید به آن اشاره کنیم، در بحث کره شمالی و چین است که در ماههای آینده اتفاقات زیادی با توجه به رویکردی که کره شمالی برای انجام مذاکره با رقبای سنتی خودش از کره جنوبی گرفته تا آمریکا و احتمال دیداری که بین ترامپ و رهبر کره شمالی در هفتههای آینده امکانپذیر است، خواهد افتاد. این نیازمند یک جان تازه و انرژی تازهای است که بتواند این روند را به گونهای پیش ببرد که منافع آمریکا و هیمنه و پرستیژ آمریکا در عرصه بینالمللی حفظ شود. در قضیه کره شمالی واقعیت این است که اتفاقی که افتاده، نه ناشی از سیاست خارجی فعال آمریکا است، بلکه این ابتکار عملی است که رهبر کره شمالی در پیش گرفته و ایالات متحده مجبور شده که با آن همراهی کند، در حالی که شاید این برای آمریکا چندان جالب نباشد.
این موضوع را از روی فشار تحریمها نمیدانید؟
فشار تحریمها میتواند باشد، اما نه در قالب سیاستهای خلاقانه و ابتکاری که ایجاد شده است. به هر حال آن چیزی که الان در ذهن افکار عمومی و صاحبنظران نشسته، این است که کره شمالی برای انجام مذاکرات پا پیش گذاشته و ابتکار عمل را در دست گرفته و واشنگتن مجبور شده به نوعی به آن واکنش نشان دهد. کنش را در این بازی فعلا در اختیار کره شمالی باید بدانیم. این اتفاق بزرگی است و این انتظار وجود دارد که آمریکا در سیاست خارجی خود فعالانه در این عرصه حاضر شود و پیش رود. مناسبات سیاسی، امنیتی، اقتصادی با چین، با روسیه، با اتحادیه اروپایی، حتی با کشورهای حوزه خلیج فارس و خاورمیانه، همه اینها مباحث و مسائلی هستند که تاثیرگذار بوده در تصمیم ترامپ برای تغییر مسیر امور خارجه این کشور و گماشتن یک شخص دیگری که میتواند بیشتر مورد اعتماد ترامپ باشد و انتظارات و سیاستهای آن را دنبال و محقق کند.
این تغییر چه پیامی می تواند برای دنیا داشته باشد و به عبارت دیگر این تغییر چه تاثیری بر روند سیاست خارجی آمریکا می تواند داشته باشد؟
در نظر اول باید انتظار داشت که هماهنگی بیشتری بین دستگاه سیاست خارجی آمریکا و شخص وزیر خارجه با ترامپ از این پس شکل گیرد. مساله ای که پیش از این کمتر وجود داشت. به طور طبیعی تحرکات دستگاه سیاست خارجی آمریکا در برخی سیاست های اصلی کاخ سفید تشدید پیدا می کند و باید انتظار داشت سیاست تهاجمی تری از سوی آمریکا در حوزه های موضوعی مانند توافقات آب و هوایی، مسائل اقتصادی و تجاری و حوزه های جغرافیایی مانند ایران، روسیه، چین، اتحادیه اروپایی حداقل در شکل اعلامی اتخاذ شود.
پیوستن جان بولتون به تیم کاخ سفید را در روابط امریکا و ایران چگونه ارزیابی میکنید ؟
حصور بولتون در مسند مشاور امنیت ملی امریکا که سمت مهم و تعیین کننده ای در سیاستگداری خارجی و امنیتی امریکا میباشد، با توجه به سابقه کاری و عملی وی، بدون تردید جبهه ضد ایرانی تیم ترامپ را تقویت میکند. همزمانی حکم بولتون با سفر ولیعهد عربستان به امریکا نیز حاوی پیامهای مهم و مشخصی به ایران است.
در نگاه نخست باید انتظار داشت که اتفاقات سریعی در خاورمیانه رقم بخورد. حضور بولتون البته به معنای خروج امریکا از برجام نخواهد بود اما به معنای تشدید تحرکات و فشارها به ایران خواهد بود. این فشارها در روابط با روسیه، کره شمالی چین و حتی اتحادیه اروپایی هم دیده خواهد شد. تیم ترامپ با ورود بولتون یکدست تر خواهد شد اما باید دید این یکدستی تا چه زمانی تداوم خواهد داشت. اگرچه اشتراک دیدگاه اعصای تیم مانند ترامپ پمپئو، بولتون و هیلی زیاد است اما پیشبینی ناپدیری ترامپ و بی توجهی او به اصول، مانعی بزرگ بر سر انسجام طولانی مدت این تیم است. این مساله به خصوص در مورد بولتون که فردی با دیسیپلین فکری و وفادار به اصول فکری مشخصی است به صورت جدی تر مطرح است. بنابراین به نطر نمیرسد با توجه به روحیات ترامپ این تیم هم زیاد دوام آورد. با این حال باید اذعان کرد که سیاست خارجی ایران وارد یکی از سخت ترین و پرمخاطره ترین دوره های خود شده است.
این مسئله مطرح است که این تغییر روی برجام تاثیر گذار خواهد بود. این تاثیر را در چه حدی می بینید؟
یکی از مهمترین و اصلیترین دلایل تغییرات صورتگرفته در دستگاه سیاست خارجه آمریکا که قبلا هم عرض کردم، در رابطه با ایران و بهصورت خاص در مورد برجام است. در حال حاضر اگرچه برجام نقطه برجسته سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران است، اما نباید سیاست خارجی آمریکا را در حال حاضر محدود به برجام کنیم و آن را باید فراتر از ببینیم، چرا که دغدغه اصلی ترامپ و کاخ سفید نسبت به ایران، تحرکات و سیاستهای منطقهای ایران است که زمینه ایجاد چالش یا نگرانی برای دولتمردان آمریکایی کرده است. در واقع برجام در حال حاضر کارت بازی آمریکا و مجموعه ای از قدرت های جهانی و منطقه ای برای اعمال فشار به ایران است. آمریکا به صورت عیان و آشکار با این کارت بازی می کند. اتحادیه اروپا به صورت پنهانی و دیگر قدرت ها نیز مانند روسیه، چین هم به صورت های مجزا برای گرفتن امتیاز از ایران در مسائل بین الملل. در این میان برخی قدرت های منطقه ای به صورت مشخص برجام و کارآمدی آن برای ایران را یک خطر بزرگ می دانند به همین دلیل تمام توان خود را برای از بین بردن آن به کار گرفته اند.
یعنی فکر می کنید بخش قابل توجهی از تحرکات بین المللی به خصوص آمریکا از منطقه نشات می گیرد؟
من اینجا میخواهم یک نکتهای را برجسته کنم و آن اینکه فکر میکنم پشت پرده همه تحولات و مسائلی که در رابطه با سیاست خارجی آمریکا در رابطه با ایران است، کشورهای منطقه باشد. در واقع آن چیزی که باعث شده سیاست تشدید تقابل با ایران در ماههای اخیر تقویت شود، به گونهای که کشورهای اروپایی مانند فرانسه، انگلستان و غیره هم به نوعی در مورد ایران و در مورد اعمال فشار به ایران به آمریکا نزدیک شدند، یک پشت پردهای دارد و این پشت پرده چیزی نیست جز تحرکاتی که عربستان سعودی در منطقه دارد. طیف عربستان سعودی و شرکای سیاسیاش در منطقه مثل امارات متحده عربی و تا حدی کویت و بحرین سیاست ضد ایرانی و به عبارت بهتر ضدبرجامی را به صورت هدفمند از مدتها پیش دنبال می کنند.
من میخواهم بحث را یک مقدار عمیقتر ببینم. اگر تا یکی دو سال پیش محور سیاستهای ضدایرانی در آمریکا، لابی اسرائیلی یا لابی صهیونیستی بود که اتفاقا خیلی هم قدرتمند بوده و همچنان قدرتمند است چرا که برای دهه های متمادی سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را در کنترل خود داشت، اما به نظر میرسد که مدتی است، بهخصوص از زمان روی کار آمدن ترامپ و همچنین بعد از امضای برجام، این تحرکات از نقطه ثقل لابی اسرائیلی و صهیونیستی در آمریکا و اروپا به لابی عربستان و همچنین همپیمانان منطقهای آن تغییر پیدا کرده است.
لابی عربی به رهبری عربستان از چه زمانی آغاز شده و چه هدفی را علیه ایران دنبال می کند؟
جدای از تقابلی که ایران و کشورهای عربی منطقه از گذشته با یکدیگر داشتند اما داستان فعالشدن لابی عربستان علیه ایران حدودا همزمان است با آغاز مذاکرات هستهای ایران. در واقع از سال ۱۳۹۲ به این طرف لابی عربستان علیه ایران در آمریکا و اروپا فعال میشود و آن هم به خاطر نگرانیای است که عربستان سعودی و همپیمانان او نسبت به مناسبات ایران و آمریکا دارند و آثار نامیمون سیاسی، امنیتی، اقتصادی و تجاریای است که میتواند این تغییر شرایط بر موقعیت کشورهای عربی منطقه به رهبری عربستان بگذارد. این واقعیتی است که بعد از پیروزی انقلاب تا الان، کشورهای عربی منطقه بهخصوص عربستان تحت تاثیر چالش ایران- غرب و چالش ایران و آمریکا، بیشترین بهرهبرداری سیاسی، امنیتی و اقتصادی را در دو حوزه منطقهای و بینالمللی بردهاند و بسیاری از دستاوردهایی که این کشورها در حوزههای بهخصوص اقتصادی و تجاری داشته اند، ناشی از چالش ایران و آمریکا بوده است.
در پناه این چالش است که عربستان سعودی و همپیمانان او امتیازات بزرگ سیاسی، امنیتی، اقتصادی و تجاری از غرب گرفتهاند. این کشورها به راحتی نمیتوانند دست از این موقعیت برتر خود بردارند. اگر ایران- غرب و ایران و آمریکا به نوعی به بهبود مناسبات فکر کنند، طبیعی است که کشورهایی مثل عربستان از این شرایط دچار ضرر و زیان میشوند و نمیتوانند آن سود پرحاصل را که داشتهاند و دارند را همچنان داشته باشند و موقعیت آنها برای غرب از بین میرود.
همانطور که گفتم، بهرهبرداریها و امتیازات سیاسی و اقتصادی بینظیری که عربستان سعودی و همپیمانان منطقهای او بردند، به خاطر چالش ایران و آمریکا در چهار دهه گذشته بوده است. این اگر به انتها برسد، طبیعی است که اینها دیگر آن موقعیت گذشته را ندارند. از آغاز مذاکرات هستهای قبل از برجام در سال ۹۲، این کشورها تمام تلاش خود را کردند تا این توافق به نتیجه نرسد. به نوعی یک اتفاق ناگفته یا یک اتحاد نانوشتهای بین لابی عربی و لابی اسرائیلی در آمریکا ایجاد شده بود تا بتوانند به هر صورتی که شده، مانع از توافق ایران و آمریکا در موضوع هستهای و آغاز یک روند مذاکراتی و همکاری میان این دو کشور شوند. تمام تحرک و تلاشهای خودشان را انجام دادند که این اتفاق نیفتد، ولی به هر حال برجام امضاء شد و داستانهایی که مربوط به نقش شاهزادگان عربستانی در این ماجرا بوده و هست، همواره زبانزد است، از حضورشان در فرودگاه شهر ژنو برای تاثیرگذاری روی مذاکرات تا لابیهای پشت پردهای که اینها در خلال مذاکرات هستهای داشتند.
این البته پایان ماجرا نبود، یعنی برجام و به امضاءرساندن آن باعث نشد که کشورها دست از تحرکات خود علیه ایران بردارند. واقعیتش این است که با امضای برجام، مناسبات سیاسی ایران با منطقه نهتنها بهبود پیدا نکرد، بلکه بسیار هم تشدید شد و بدتر از گذشته شد، در حالی که قبل از آن ایران و عربستان تا حدی با همدیگر مناسبات سیاسی خوبی را داشتند و به هر حال عوامل و بهانههایی هم در این زمینه ایجاد شد و از حادثه غمانگیز منا تا اشغال سفارت عربستان در تهران و اختلافات دیگری که کمابیش در مناسبات دو کشور بهخصوص در دیپلماسی اعلامی دو کشور علیه همدیگر ایجاد شد، مزید بر علت شد.
به هر حال قطع روابط سیاسی ایران و عربستان این وضعیت را تشدید کرد و عدم حضور حجاج ایرانی در دو سال پیش در مراسم حج به این مسئله دامن زد و مسائلی از این قبیل، همه اینها باعث شد که زمینه برای تقابل اتحاد عربی علیه ایران تشدید شود. این تقابل صرفا در حوزه سیاسی نبود، ولی ما در حوزههای امنیتی و نظامی هم این تقابل را البته در شکل نیابتی میبینیم. از تقابل در سوریه گرفته تا در یمن بهخصوص و همچنین بحرین. مجموعه این عوامل چالشهای ایران و عربستان را تشدید کرده است.
دلیل ادامه چالش از سوی عربستان را چالش در برجام و تلاش برای ناکام گذاشتن در به نتیجه رسیدن آن باید دانست؟
بله، برجام که به امضاء رسید، اتحاد عربی به رهبری عربستان همه تلاش خود را کرد تا مانع از به نتیجهرسیدن و بهرهبرداری ایران از برجام شود. در عین حال که آنها تلاش کردند که عملا برجام را از خاصیت بیندازند و مانع از این شوند که مناسبات سیاسی ایران و آمریکا تداوم پیدا کند. روی کار آمدن ترامپ بهترین فرصتی بود که عربستان سعودی بتواند سیاستهای ضدایرانی خودش را دنبال کند و به اهداف خودش برسد. در این قضیه میباید چند تا نکته را اشاره کنیم:
آمریکاییها به راحتی در این قضیه با عربستان همراه نشدند، سفری که ترامپ به عربستان داشت، علیرغم اینکه عربستان در دوران انتخابات ریاست جمهوری از رقیب ترامپ یعنی خانم کلینتون حمایت میکرد، اما میبینم بعد از انتخابات ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا اولین سفر خودش را ترامپ به عربستان قرار میدهد و یک قرارداد بسیار هنگفت و بیسابقهای با عربستان میبندد؛ حدود ۴۰۰ میلیارد دلار. این قرارداد بسیار پرجاذبه برای ایالات متحده بود و طبیعی است که مابهازایی دارد و از همان زمان ما شاهد هستیم که به نوعی سیاست خارجی آمریکا علیه ایران بهخصوص در حوزه برجام دچار شدت میشود و به هر حال عربستان برای اینکه آمریکا را در قضیه ایران بتواند تحت فشار دهد و آن را همراه خودش بکند، یک چنین قرارداد بسیار کلانی را میبندد. طبیعی است که ترامپ که یک بیزینسمن است، به راحتی درصدد بربیاید که از عربستان حمایت کند و سیاستها و برنامههای ضدایرانی او را دنبال کند. بنابراین برخلاف تصوری که وجود دارد که لابی اسرائیلی در حال حاضر در قضیه برجام فعال است، به نظر میرسد که الان لابی عربستان فعال است.
آیا این تحرکات عربستان فقط محدود به آمریکا می باشد؟
خیر. ما این قضیه را در مسئله سفر اخیر محمد بن سلمان به انگلستان هم میبینیم که یک قرارداد در حدود ۱۵-۱۴ میلیارد دلاری هم با انگلیسیها بسته و پیشبینی میشود که سیاست انگلستان علیه ایران به مانند ایالات متحده سختتر و شدیدتر باشد. تغییر سفیر این کشور در ایران که خیلی غیرقابل پیشبینی بود؛ بعد از یک و نیم سال حضور در ایران، سفیر تغییر کرد و این بلافاصله بعد از سفر محمد بن سلمان به انگلستان صورت میگیرد. اینها علائم و نشانههای خوبی است برای اینکه ما انتظار داشته باشیم که در ماههای آینده همزمان با تشدید سیاستهای ضدایرانی ترامپ، کشوری مثل انگلستان هم وارد این بازی شود؛
قرارداد ۱۵-۱۴ میلیارد دلاری انگلستان با عربستان سعودی در سفر اخیر شاهزاده عربستان، خیلی لقمه چرب و بزرگ و امتیاز بزرگی است که عربستان به انگلستان داده و این میتواند پیشزمینه این را فراهم کند تا آنها همراهتر و هماهنگتر با عربستان در قضیه ایران باشند. حتی این مسئله ممکن است به فرانسه هم تسری پیدا کند و ما در آینده شاهد این باشیم که تحرکات ضد ایرانی در روابط فرانسه و عربستان هم به وجود بیاید. قبل از فرانسه و انگلستان این سیاست در قبال روسیه هم وجود داشت و پادشاه عربستان که چند ماه پیش به روسیه سفر کرده بود، تلاش کرده بود تا به نوعی دل روسها را هم به دست بیاورد بر علیه ایران که توفیق چندانی پیدا نکرد.
به هر حال اینها نشانههای این است که ما در قضیه ایرانهراسی و تشدید فشارها علیه ایران در ماههای آینده نقش فعال عربستان سعودی و همپیمانان او را خیلی برجسته تر ببینیم. این از تشدید مواضع ضد ایرانی مقامات عربستان هم قابل برداشت است. مقامات این کشور به جای اینکه با گذشت زمان در جهت بهبود روابط با ایران باشند دارند روز به روز بیشتر بر طبل اختلافات می کوبند. این سیاست با یک هدف و پشتوانه مشخص انجام می شود. این پشتوانه چیزی جز همراه داشتن آمریکا و غرب نیست.
آیا می توان ارتباطی با لابی اسرائیلی با عربی در این قضیه مشاهده کرد؟
به نظر میرسد که آن لابی اسرائیلی چندان نقشی ندارد، چرا که نیاز نیست که در حال حاضر که دلارهای عربی در آمریکا و اروپا به راحتی صرف میشود، لابی صهیونیستی یا لابی اسرائیلی بخواهد این هزینهها را انجام دهد. همان اهدافی که به نوعی لابی صهیونیستی دنبال میکرد، الان لابی عربی با قدرت و شدت بیشتر و با تاثیرگذاری بیشتر به وجود میآورد. الزاما لازم نیست در عیان این دو طیف لابی هماهنگی آشکاری داشته باشند. بنابراین، این پشت ماجرایی است که باید در نظر داشت و من معتقدم که عربستان سعودی الان صحنهگردان بزرگ سیاستهای ضدایرانی است که از ماههای گذشته در حال تشدید است و در ماههای آینده عملا ترامپ خیلی راحت فریفته راهبردهای عربستان سعودی شده؛ البته نه اینکه فریفته شود، به هر حال به خاطر آن امتیازات اقتصادی بزرگی است که اینها از عربستان گرفتهاند و به نوعی دارند در راستای سیاستهای عربستان در منطقه حرکت میکنند.
در این شرایط به نظرتان ایران چه سیاستی را باید پی بگیرد؟ فضای تقابلی منطقه ای می تواند کاهش پیدا کند؟
این نکته را باید اشاره کنم که شاید یکی از دلایل بروز چنین شرایطی و فعالشدن نقش لابی عربستان در سیاستهای ضدایرانی آمریکا و احتمالا اروپا، کمکاریهای خود ایرانیها و دستگاه سیاست خارجی ما هم است. متاسفانه به صورت خواسته یا ناخواسته بهانههای زیادی در اختیار اتحاد عربی علیه ایران به رهبری عربستان داده شده ؛ شاید ایران میتوانست در کنار تعاملاتی که با غرب و آمریکا در قضیه هستهای داشت، همزمان به نوعی با کشورهای منطقه، بهخصوص عربستان در این فرایند مذاکره میکرد و به نوعی آنها را با خود همراه میکرد یا اینکه به نوعی به گسترش مناسبات منجر میشد، نگرانیهای آنها را به نوعی کم میکرد در قالب دو دسته سیاست اعلامی و اعمالی.
اینکه عربستان سعودی و متحدین عربی آن آنقدر علیه ایران فعال شدند، فقط ناشی از فعالشدن آنها نیست، بلکه یک بخش عمده آن ناشی از انفعال ایران در سالهای اخیر است که نتوانسته در کنار آن سیاست فعالی که در عرصه بینالمللی داشته، در عرصه منطقهای فعال ظاهر شود. نه در دوران مذاکرات هستهای ما این سیاست فعال را در منطقه داشتیم و نه بعد از اجرای برجام. این یک نقص بزرگی است که در سیاست خارجی ما وجود دارد که ما در سطح منطقهای به مانند سطح بینالمللی نتوانستیم یک سیاست فعال و مثمرثمری را دنبال کنیم، به همین دلیل شاهد هستیم که در این شرایط به شدت اتحاد عربی به رهبری عربستان علیه ما فعال شده است. بعد از اجرای برجام هم این وضعیت بدتر بود، یعنی ما یک پیوست منطقهای برای برجام نداشتیم تا بتوانیم برجام را حفظ کنیم. یکی از دلایلی که باعث شد برجام عملا به حاشیه برود، این بود که ما در سطح منطقهای نتوانستیم پیوستی را تعریف کنیم. این امکانپذیر نیست که شما در سطح بینالمللی قراردادی را امضاء کنید، اما بسترهای اجرایی آن را در سطوح بینالمللی و منطقهای نتوانید اجرایی کنید و این خودش یک مخاطره بسیار جدی میتواند تلقی شود برای برجام و آینده آن.
موضوع گفتوگوی منطقهای و طرح تغییرات و ترکیبات منطقهای که از سوی وزیر خارجه کشورمان مطرح شد را چگونه ارزیابی می کنید؟
ایده آقای ظریف ایده خوبی است، ولی ایدهای بود که خیلی با تاخیر مطرح شد. این ایده باید به نظر من در همان سالهای آغاز مذاکرات هستهای مطرح میشد که ایران در کنار مذاکرهای که با قدرتهای بزرگ داشت، در سطح منطقهای هم سعی در ایجاد اعتمادآفرینی و جلب همکاری و اعتماد کشورهای منطقهای بهخصوص عربستان میکرد و این گفتگوی ملی را در سطح منطقهای را هم همزمان اجرا میکرد. البته در همان زمان ممکن بود که اسرائیلیها تلاش کنند که آن تلاش منطقهای ایران را هم تحت تاثیر قرار دهند، اما به هر حال این باید آن زمان مطرح میشد و همزمان با انجام مذاکرات هستهای در سطح منطقهای هم مذاکرات پیش میرفت و با اجرای برجام که به یک مراحل تثبیت و با نتیجه خوبی میرسید و امروز ما آثار و نشانههای مثبت آن را در کنار اجرای برجام میدیدیم.
اگر ایران در سطح منطقهای میتوانست مناسبات سیاسی خوبی با کشورهای منطقه میداشت، شاید امروز ترامپ و کاخ سفید دستش باز نبود برای اعمال فشار بر ایران و قدرت مانور بالایی داشته باشد علیه ایران. اینها شاید نقصهایی است که ما باید در سیاست خارجی به آن اشاره کنیم.
ایده جدید آقای ظریف ایدهای است که دیر اعلام شد و در واقع نوشداروی بعد از مرگ سهراب بود. اینها سیاستهایی است که باید از قبلا طراحی و اجرایی میشد. شاید الان دیگر آن اثربخشی لازم را نداشته باشد بعد از یک دوره بسیار شدید تقابلات لفظی و غیرلفظی و جنگهای نیابتی که ایران و عربستان در کشورهای داشتند و پیش بردند و خیلی از مسائل دیگر. تا بازسازی مناسبات سیاسی ایران با کشورهایی مثل عربستان، شاید در حال حاضر خیلی سخت و پرهزینه و در عین حال زمانبر خواهد بود و این نمیتواند حداقل چالشهای کوتاهمدت و میانمدت ایران را در عرصه بینالمللی بهخصوص در رابطه با آمریکا و اروپا و همچنین منطقه کاهش دهد. این مسئله واقعا جدی است.
با این تفاسیر، آینده برجام و مناسبات بین المللی و منطقه ای ایران در سال جدید را چگونه می بینید؟
سیاست خارجی ایران به مانند ساختار اقتصادی و ساختار سیاسی و اجتماعی داخلی ایران، سالی سخت و پرکار و چه بسا پرتنش را در پیش داشته باشند. همه این ساختارها به هم ارتباط دارند. در حوزه سیاست خارجی باید اذعان کرد که مساله برجام همچنان مساله مهم سیاست خارجی کشور است. چنانکه بیان شد تحرکات بین المللی و منطقه ای برای لغو برجام و حداکثر تداوم بی اثر سازی برجام افزایش پیدا میکند. اگرچه حفظ برجام برای ایران مهم است اما می توان گفت به نظر می رسد حفظ برجام در سیاست خارجی ایران به مساله دوم تبدیل شود و آغاز دوره ای جدید از مناسبات با غرب و آمریکا در حوزه های مختلف آغاز گردد.
اما نکته مهم این است که ایران باید برجام را به عنوان یک نقطه ثقل و در عین حال یک پشتوانه و متغیر مقاوم برای پیشبردن اهداف دیگر سیاست خارجی حفظ نموده و از آن محافظت نماید. البته جریان سیاست خارجی ایران به طور مستقیم با تحولات داخلی به خصوص در حوزه سیاسی و اقتصادی ارتباط دارد. در حوزه منطقه ای، ایران باید سیاست فعالتری برای ایجاد ثبات و آرامش از یک سو و از سوی دیگر مهار تحرکات قدرت های منطقه ای در پیش گیرد. نکته نهایی اینکه، ایجاد بستری برای آغاز مذاکرات و رایزنی با کشورهای عربی برای خنثی کردن تحرکات بین المللی آنها به خصوص در میدان بازی آمریکا و اروپا ضروری است. ایران به جای اینکه به صورت نیابتی در تقابل با سیاست های بین المللی با اعراب و به خصوص عربستان قرار گیرد، باید بابد مراودات مستقیم را فراهم سازد. خنثی کردن لابی عربی، تاحد زیادی از تحرکات و قدرت مانور آمریکا و اروپا علیه ایران می کاهد و این واقعیتی اجتناب ناپذیر است.
نظر کاربران
نباید فریب جنگ روانی ترامپ را بخوریم ما باید به داشته های خودمان تمرکزکنیم اگر در تله ترامپ بیفتیم باختیم.
توکل بر خدا و سپس کار و تلاش // مدیران نادان = کشور ویران
ایران همواره امریکا ستیز واسراییل ستیز بوده وهست وهیچ فکری هم برای مردم کشور نمیکند...
به هیچ عنوان ایران در شرایطی نیست که وارد جنگ شود وخود رده بالایی ها هم میدانند پس تا آخرین لحظه ایستادگی میکنند وبعد از اینکه جان مردم مثل نارنج آب نگیرند ول کن نیستند بعد هم یه نرمش قهرمانانه بعد هم دستا بالا وامتیازات ویژه ،کل خبر همینه وتمام
پاسخ ها
افرین
کاربر 9:44 فعلا که ما مردم ایران در تله مسؤلان خودمان گیر کرده ایم و داریم دست و پا میزنیم،دیگه نیازی به تله ترامپ و دیگران نیست!!!!!!!!!!!
عمری برای آمریکا پارس کردید حلا میخاید برای عربستان هم پارس کنید.
با زبان منطق می توان چالش ها را برطرف کرد.
پاسخ ها
ترامپ دیوانه منطق سرش میشه؟ فقط قلدری می فهمه .ایران باید سعی کنه روسیه رو از دست نده و بین اروپا و امریکا شکاف بیاندازه
با زبان منطق می توان چالش ها را برطرف کرد.
امسال سالی پر تنش در ابعاد: سیاست خارجی خشک سالی بیشتر تورم بالاتر گرانی دلار و سکه و مسکن معضل آموزش و پرورش و بانکها و خروج آمریکا از برجام و و....خدایا چه سالی میخواد بشه امسال خودت کمک کن.