وظیفه جدی اصلاح طلبان روشن شد!
عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت: کمتر روزي است که نخبگان و رسانههاي اصلاحطلب از گفتوگوي ملي سخن نگويند اما هيچ موقع وارد محورها و چارچوب آن نشدند. حتي در جلسات محفلي اعضاي دو طرف را نيز نام ميبرند و مرور ميکنند اما از اولويتها و مسئلهها سخن نميگويند.
عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت: کمتر روزي است که نخبگان و رسانههاي اصلاحطلب از گفتوگوي ملي سخن نگويند اما هيچ موقع وارد محورها و چارچوب آن نشدند. حتي در جلسات محفلي اعضاي دو طرف را نيز نام ميبرند و مرور ميکنند اما از اولويتها و مسئلهها سخن نميگويند.
البته گفتههاي ديگري نيز هست که نشان ميدهد مطالبه گفتوگوي ملي لقلقه زبان است و بس. در جريان اصلاحات - به خاطر مشي روشنفکري - هر کسي با حالت آتش به اختيار ساز خود را ميزند و نظر شخصي خود را ميگويد.
قبلاً نگارنده در يادداشتي نوشتم مسئله اصلاحطلبان با نظام - که آن را مسئله خود با رقيب معنا ميکنند- از جنس ملي نيست که از جنس معرفتي است. مسئله آنان ارتقاي کارآمدي نظام در ابعاد اشتغال و توليد نيست که مسائل ديگري است. بخشي از آنان گفتوگوي ملي را با هدف جا باز کردن در قدرت و سفيد نمودن پرونده ۱۳۸۸ طرح نمودند. آنان علاقهمندند که سرپلي را که با روحاني در حاکميت گرفتهاند به نام خود سند بزنند. لذا گفتوگوي ملي را با هدف اعتمادسازي طرح ميکنند. ممکن است برخي از روشنفکران آتش به اختيار، هدف از طرح گفتوگوي ملي را رفع مسائل مربوط به خاتمي، کروبي و موسوي بدانند و برخي هم ممکن است فضا را آلوده به سوء تفاهم بفهمند و بخواهند با طرح گفتوگو در صدد رفع آن برآيند.
اما هر چه باشد مسئله و شکاف موجود در کشور ملي نيست بلکه مربوط به ماهيت / هويت انقلابي اسلامي و چيستي جمهوري اسلامي است. اما اگر با خوشبينانهترين دريافت، طرح گفتوگوي ملي را قسم حضرت عباس بدانيم با دم خروس آنان چه کنيم؟ سعيد حجاريان (روزنامه شرق ۱۹/۱۲/۹۶) ميگويد: «مادامي که نهاد روحانيت در نهاد قدرت ادغام شده است، اين قافله به سر منزل نخواهد رسيد. بنابراين تلاش براي عرفي کردن قدرت يکي از وظايف جدي اصلاحطلبان است.»
اين عبارت نشان ميدهد که وظيفه اين نخبگان تجديدنظرطلبي است و بر آن اصرار دارند. روشن نيست کدام «قافله به سرمنزل نخواهد رسيد؟» و سرمنزل مدنظر کجاست؟ بازي با کلمات «نهاد روحانيت» به جاي «پايگاه ديني حکومت» به چه منظور است؟ هم عرفيگرايي هم اصرار بر جدايي روحانيت از حکومت به معني سکولاريسم است و اين بازتاب و عصاره همان «شاهد قدسي و شاهد بازاري» دهه ۷۰ است و در بر همان لولا ميچرخد و هيچ چيز عوض نشده است. لذا عرفيگرايي به معناي حذف اسلاميت نظام است و در نتيجه گفتوگو در اين پارادايم مشابه بيانيه ۱۵ نفري است که عصر ۲۲ بهمن و پس از سخنراني روحاني رفراندوم عبور از نظام را طرح کردند. اصلاحطلبان عبور از روحانيت را از طريق «عرفي کردن منزلتها» سالهاست که دنبال ميکنند و امثال خاتمي را نه به خاطر جوهره روحاني وي که به عنوان يک روشنفکر متمايل به سکولاريسم محترم ميشمارند. آنان عرفي کردن دين يا حتي قلب ماهيت آن را در دستور کار داشته و دارند لذا اصلاحطلباني که ايده گفتوگوي ملي را طرح کردند، بايد مسئله را در درون خود حل کنند که منظور از گفتوگوي ملي همان «وظيفه جدي عرفيگرايي است؟»
اگر اين نيست تکليف خود را با بغلدستيهاي خود روشن کنند و از هزينهسازان ابراز برائت نمايند. تاجزاده نيز در نقدنامه احمدينژاد به رهبري، انتخابات آزاد را به معني ورود مارکسيستها به حاکميت ميداند لذا اصلاحطلبان اگر مدعي قانون اساسي و «در نظام» هستند روشن نمايند که عرفي کردن حاکميت (بخوانيد سکولاريسم) و اعتقاد به ورود مارکسيستها به حاکميت از کجاي قانون اساسي استنباط ميشود؟ سؤال دومي که اينجا بايد پرسيده شود اينکه چنين گفتماني در کجاي جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي قابل تعبيه است.
بيحکمت نيست که پس از هر اقدام اين نخبگان خيابانها شلوغ ميشد و براندازان از شما کولي ميگرفتند. اميد است شعار دروغين «ما اصلاحات را در چارچوب قانون اساسي ميدانيم» تکرار نشود، چرا که وظيفه جدي شما عرفيسازي است.
نکتهاي که اصلاحطلبان هيچ موقع نتوانستند براي آن مدل و طريق ارائه بدهند، جايگاه اسلاميت نظام در اصلاحات است. از دموکراسي گفتند و عرفيگرايي، از انتخابات آزاد و حجاب اجباري، از حذف نظارت استصوابي تا نظارت فقيه، از ايدئولوژيزدايي تا دوري روحانيت از قدرت. اما نگفتند بعد اسلاميت نظام در اين پروسه چگونه جاسازي ميشود و اگر مدلي براي «کل وحدت يافته» «جمهوري اسلامي» ندارند، چرا اصرار بر اعتقاد به قانون اساسي دارند؟ بايد همانند جناب حجاريان صادقانه خيمه خود را بيرون از نظام و قانون اساسي بزنند و عرفيگرايي را با مدل مشروطه انگليسي دنبال نمايند، زيرا سياست دو گام به پيش و يک گام به عقب از حيز انتفاع ساقط شده است.
نظر کاربران
من خودم طرفدار پرو پاقرص اصلاح طلبان بودم و روی عرقی که داشتم تمام روزنامه هاشون را می خریدم و تو راهپیماهی های 88 هم طوری شعار ا... اکبر می دادم که تا خود آزادی می رفت ولی این روزها با خوذم عهد کردم ریشه شون را بزنم البته تا جایی که در توانم است. چون فقط از من و امثال من سوء استفاده کردند. براشون برگ رای بودیم.( برترین ها برای وجدان بیدار منتشر کن)
منفعت طلب ها! برای رسیدن به قدرت امدن سمت مردم ولیا فرقی با اصولگراها ندارن!