خاطره هاوکینگ از سفر به ایران
استفان هاوکینگ کیهانشناس، فیزیکدان، نویسنده و یکی از مشهورترین دانشمندان دنیا که دیروز درگذشت در ۱۷ سالگی بعد از قبول شدن در دانشگاه آکسفورد فرصت سفر به یک کشور خاص با کمک هزینه دانشگاه را داشت و او برای این سفر ایران را انتخاب کرد
خبرآنلاین: استفان هاوکینگ کیهانشناس، فیزیکدان، نویسنده و یکی از مشهورترین دانشمندان دنیا که دیروز درگذشت در ۱۷ سالگی بعد از قبول شدن در دانشگاه آکسفورد فرصت سفر به یک کشور خاص با کمک هزینه دانشگاه را داشت و او برای این سفر ایران را انتخاب کرد.
او در رابطه با این سفر در اتوبیوگرافیش نوشت: «در تعطیلات طولانی پس از امتحان پایانی کالج در سال ۱۹۶۲ ترتیب یک سفر کوتاه را دادم و به ایران سفر کردم. همراهم دانشجویی بود به نام جان الدر که قبلا آنجا رفته بود و زبان فارسی را میدانست.
با قطار به استانبول رفتیم و بعدش به شرق ترکیه نزدیک کوه آرارات. پس از قطار وارد محدوده ی شوروی می شد، پس مجبور شدیم سوار اتوبوسی پر از مرغ و گوسفند شویم و به تبریز و سپس به تهران برویم. در تهران، جان و من از هم جدا شدیم و من با دانشجوی دیگری به سمت جنوب، به اصفهان، شیراز و تخت جمشید رفتم، که پایتخت پادشاهان ایران باستان بود و اسکندر آن را ویران کرد. سپس با گذر از کویر مرکزی به مشهد رسیدیم.
در راه بازگشت به خانه، من و همسفرم گرفتار زمین لرزه ی بوئین زهرا به بزرگی ۷٫۱ شدیم که بیش از دوازده هزار نفر را کشت. من باید در نزدیکی مرکز زمین لرزه بوده باشم، ولی چون بیمار بودم و اتوبوس در جاده های پر دست انداز ایران بالا و پایین می پرید متوجه آن نشدم. چون زبان فارسی بلد نبودیم، در چند روز بعد هم که تبریز به دلیل اسهال شدید و استخوان شکسته ی سینه ام به خاطر کوبیده شدن به صندلی جلویی اتوبوس ماندگار شدیم، چیزی نفهمیدم. تازه هنگامی که به استانبول رسیدیم پی بردم که چه پیش آمده.
کارت پستالی برای والدینیم فرستادم، که با نگرانی به مدت ۱۰ روز چشم انتظار خبری از من بودند. آخرین چیزی که از من شنیده بودند خبر ترک تهران به سمت منطقه ی مصیبت زده در روز وقوع زمین لرزه بود.
نظر کاربران
بلا در ایران هست و بود و خواهد بود. فقط از نسلی به نسل بعد منتقل میشود
بدبخت
عجب خاطره ی شیرینی
قدمش چقدر نحس بوده! خخ
مطمئنن تو ایران هم مثل استیون زیاده . استیون هم مجبور به موندن میشد و همیشه این تجربیات زندگی هر روز براش تکرار میشد نه فقط اون ده روز دیگه فرصتی برا فکر کردن پیدا نمیکرد و اونم رو میاورد به پذیرش اون چیزی که بهش دیکته میشه.
هاوکینگ خارجی تخت جمشیدبیشترازبعضی مسولین قبول دار
بند خدا نمیدونه الان کاری ک ما با تخت جمشید میکنیم رو اسکندر نتونست
حالش گرفته شد از سفر به ایران
هم اسهال گرفت
هم سینش شکست
هم زلزله دید
کاش همان موقع یکی از مسلمانان احساس تکلیف میکرد و او را می کشت تا در اینده نیاید از علمش سو استفاده کرده و خدا را انکار کند.