رابطه روحانی با اصلاح طلبان به بن بست رسید؟!
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: آنچه امروزه بیش از هر چیز از تحلیلها برمیآید این است که دولت روحانی، اصولگرایان و اصلاحطلبان به بنبست رسیدهاند و دیگر قادر نیستند مفهومِ سیاسی تازهای خلق کنند. دراینمیان، تیغ نقد برای گفتمان اعتدال نسبت به دیگر گفتمانها تیزتر است. ناگفته پیداست از ابتدا صاحبنظران و فعالان سیاسی در پذیرش «اعتدال» بهعنوان گفتمانی سیاسی تردید داشتند.
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: آنچه امروزه بیش از هر چیز از تحلیلها برمیآید این است که دولت روحانی، اصولگرایان و اصلاحطلبان به بنبست رسیدهاند و دیگر قادر نیستند مفهومِ سیاسی تازهای خلق کنند. دراینمیان، تیغ نقد برای گفتمان اعتدال نسبت به دیگر گفتمانها تیزتر است. ناگفته پیداست از ابتدا صاحبنظران و فعالان سیاسی در پذیرش «اعتدال» بهعنوان گفتمانی سیاسی تردید داشتند.
آنان اعتدال را نه یک گفتمان، بلکه روشی میدانستند برای سیاستورزیِ رئیسجمهور در دوران پس از احمدینژاد. دولت روحانی هرچه بیشتر از دوران احمدینژاد فاصله میگیرد، گفتمان اعتدال همچون برفِ نشسته بر دامنه کوهها آرام آب میشود و چیزی که باقی میماند، همان نوک قله است که در گرمای تموز تابستان عمرش بهسر خواهد رسید. برخی نیز معتقدند گفتمان اعتدال، ترکیبی از اصلاحطلبان و اصولگرایانِ معتدل است و بیش از آنکه مستظهر به کنش سیاسی باشد، روشی برای دولتورزی است. رئیسجمهور نیز امروز کمتر از اعتدال حرف میزند، زیرا هر زمان او از اعتدال سخن بگوید، بیشازپیش روی سخنانش به هیئتدولت خواهد بود؛ هیئتدولتی که بیش از توصیه به اعتدال، نیاز به اقدامات عاجل یا انقلابی دارد. از عجایب روزگار است که احمدینژاد با فریادهای انقلابی روی کار آمد و بر مسند نشست و در دوره استقرار هرچه عقلا او را به اعتدال فراخواندند، گوش نداد و با تکیه بر ضربالمثل حرف مرد یکی است، ثروت ملی ایران را بر باد داد.
اینک دولت روحانی در موقعیتی قرار دارد که همه عقلا با حسننیت و با سوءنیت، او را به اقدامات عاجل، قاطع و انقلابی فرامیخوانند، اما ماشینِ دولت همچنان با دنده سنگین بهآهستگی در جاده میراند. در قیاسِ دولت احمدینژاد با دولت روحانی فارغ از شرایطِ موجود دولتها، به این نکته پی خواهیم برد که دولت احمدینژاد گرفتارِ شتاب غیرضروری بود که بنیانهای اقتصادی کشور را ویران کرد. دولت روحانی نیز دچار آهستگیِ غیرضروری است که این آهستگی، ترافیک سنگین مشکلات را در پس پشت خود بهجای خواهد گذاشت.
چرا دولتهای ایران، به غیر دولتِ دوران جنگ، هرگز نتوانستند با تغییر وضعیتها از خود انعطاف نشان بدهند. دولت هاشمی نیز با آگاهی، بر سیاستهای تعدیل اقتصادی خود پافشاری کرد و تضاد طبقاتی و بیعدالتی را در جامعه عمیقتر کرد. بعد از آن دولت خاتمی با اینکه به راهی که برگزیده بود، همان توسعه سیاسی اصرار میورزید، موانع بیرونی اجازه نداد تا اصلاحات به راه خود ادامه دهد. با گذشت زمان این موانع باعث شد از دولت اصلاحات چهرهای قابلقبول در یادها بماند. معلوم نبود اگر ماشینِ این دولت با موانعی روبهرو نشده بود، باز هم کارنامه قابلقبولی از خود به یادگار میگذاشت یا نه؟ دولتهای بعد از انقلاب همواره با مشکلاتی جدی مواجه بودهاند. آنان در حل برخی از این مشکلات موفق عمل کرده و در حلِ برخی ناکام ماندهاند و این مشکلات را برای دولتهای بعدی به ارث گذاشتهاند. اغراق نیست اگر بگوییم هیچ دولتی مثل دولت روحانی چنین تحتفشار انباشتِ مشکلات نبوده است.
دولتی که آغازی توفانی داشت و با موفقیت در «برجام» نویدِ دولتی کارآمد و پُرتوان را داد، اما اینگونه نشد و روحانی هر روز بیشازپیش در دام مسائل پیشبینیناپذیر افتاد. اَبرمشکلاتی همچون بیکاری و فقر که همه دولتها به آن مبتلا بودهاند، در دولت روحانی به مرحله بحرانی رسید و تلاشهای دولت برای ازبینبردن آن به نتيجه نرسيد. شاید اعتراضات دیماه ٩٦ اوج بداقبالیِ دولت روحانی باشد که همه مشکلات بهجامانده از دولتهای قبل و آرزوها و آمال مردمِ سرخورده دهان باز کرد تا دولت روحانی را در خود فرو ببلعد که البته اینگونه هم نشد.
دولت روحانی و اصلاحطلبان در تکاپو هستند تا وقایع دیماه را تحلیل کنند و برای مواجهه منطقی با آن در آینده راهکارهای اساسی بیابند. اگرچه این تحلیلها با نگاهی خوشبینانه صورت میگیرد، در پس پشت همه آنها نگرانی عمیقی نیز وجود دارد. آنچه این روزها بیش از هر چیز در میان مخالفانِ دولت روحانی، خاصه مخالفانِ اصلاحطلبان، به وضوح دیده میشود، نوعی اعتدال در موضعگیری آنان نسبتبه اصلاحطلبان است؛ گویا آنان هم به این جمعبندی رسیدهاند که نمیشود حامیانِ دولت روحانی و اصلاحطلبان را در جامعه نادیده گرفت.
اگر تا دیروز همه از تغییر حرف میزدند و بهدنبال تغییر بدونمشارکت نیروهای سیاسی داخلی بودند، این روزها تغییر جهتی در موضعگیریها بهوجود آمده که موجب میشود از خشونت فضای سیاسی کاسته شود. با این اوصاف اما واقعیتهای تلخ پابرجاست. اگر دولت روحانی از این آهستگیِ غیرضروری دست برندارد و اصلاحطلبان به شتابی ضروری اما متناسب روی نیاورند، کارایی خود را در جامعه مدنی ایران از دست خواهند داد؛ کاراییای که ثمره آن تغییرات منطقی و در چارچوب عقلانی است. سالهای باقیمانده برای دولت روحانی و اصلاحطلبان شبیه اتوبانی است که حرکت با سرعت پایین، سیاستی غیرمجاز است.
نظر کاربران
اصلاح طلبان هم به اصول گرایان پیوستن حر حزبی نیست خدمت به مردم نباشد از حافظه مردم پاک خواهد شد
برخورد مادری که فرزند ناقص الخلقه اش را بعد 9 ماه بدستش میدهند را دیده اید با فریاد منکر این بچه شده و خواستار بچه خودش میشود اصلاح طلبان هم امروز ناگهان با دولت ناقص الخلقه خود مواجه شده اند وبعد از حدود 6 سال دولت را ازخود ندانسته وبرای حفظ ابرو از دولت فاصله گرفته ومنکر ان میشوند پدران اصلاحات نیز انرا نتیجه خیانت میدانند احتمالا اصلاح طلبان دولت را سر راه بگذارند و شاید هم اصولگرا ها به خاطر خدا به فرزند خواندگی قبولش کنند