چالش اصولگرایان در مواجهه با مواضع احمدی نژاد
روزنامه اعتماد نوشت: احمدينژاد روي واقعي خود را چنان نشان داده كه حاميان ديروزش براي جدا كردن حساب خود از او، راهي غير از سكوت ندارند. حالا ديگر نه آن حرفهاي پرطمطراق حول محور آزادي و عدالت كسي را اقناع ميكند و نه شيوههايي مثل اتهامزني، تهديد به افشاگري، توصيههاي گزاف به رهبري و بست نشيني جاي دفاع دارد. همين امر نيز اصولگرايان را براي مواجهه با او سردرگم كرده است. با توجه به عملكرد احمدينژاد خاصه در ماههاي اخير و پروندههاي قضايي يارانش دفاع جايز نيست. اهل ابراز پشيماني و عذرخواهي نيز نيستند.
روزنامه اعتماد نوشت: احمدينژاد روي واقعي خود را چنان نشان داده كه حاميان ديروزش براي جدا كردن حساب خود از او، راهي غير از سكوت ندارند. حالا ديگر نه آن حرفهاي پرطمطراق حول محور آزادي و عدالت كسي را اقناع ميكند و نه شيوههايي مثل اتهامزني، تهديد به افشاگري، توصيههاي گزاف به رهبري و بست نشيني جاي دفاع دارد. همين امر نيز اصولگرايان را براي مواجهه با او سردرگم كرده است. با توجه به عملكرد احمدينژاد خاصه در ماههاي اخير و پروندههاي قضايي يارانش دفاع جايز نيست. اهل ابراز پشيماني و عذرخواهي نيز نيستند.
اين است كه اغلب سكوت را ترجيح ميدهند. محمدعلي اماني، دبير اجرايي حزب موتلفه ميگويد: «احمدينژاد را عددي نميبينم كه بخواهم درباره او صحبت كنم». يحي آلاسحاق، نصرالله پژمانفر و مهدي چمران هم با يك جمله از مصاحبه با «اعتماد» طفره ميروند؛ «درباره احمدينژاد صحبت نميكنم». گروه ديگري از اصولگرايان نيز اگرچه رفتارهاي امروز احمدينژاد را محكوم ميكنند اما هنوز هم اصرار دارند كه او با سحر مشايي از راه خود منحرف شده است. مثلا اميررضا واعظ آشتياني تاكيد دارد كه احمدينژاد ميتوانست بعد از رياستجمهوري خود عاقلانه رفتار كند و تبديل به يك جريان اثرگذار شود اما نخواست و خودش موجب ريزش بدنه مردمياش شد.
اصولگرايان اما گروه سومي نيز دارند؛ گروهي كه به جاي تاكيد بر قصه تكراري انحراف از عدم شناخت دقيق خود سخن ميگويند. نماينده اين گروه سرلشكر فيروزآبادي، رييس سابق ستاد كل نيروهاي مسلح است. او در گفتوگويي با خبرگزاري فارس به صراحت ميگويد كه «ميگويند مهندس موسوي گفته بود كه من از باطن احمدينژاد خبر داشتم اما ما از باطنش خبر نداشتيم». اين گروه ميدانند كه احمدينژاد قصد سوءاستفاده از اعتراضات موجود را دارد. از همين رو احمد سالك، نماينده اصولگراي مجلس ميگويد: «احمدينژاد تصور ميكند كه ميتواند ليدر اعتراضات اخير مردم شود». عليرضا زاكاني، دبيركل جمعيت رهپويان نيز در همين گروه جاي ميگيرد اما ترجيح ميدهد كه به جاي مصاحبه با «اعتماد»، دست به قلم شده و در نامهاي سرگشاده انتقادات خود نسبت به احمدينژاد را مطرح كند. حال بايد ديد كه تغيير ديدگاه اصولگرايان نسبت به احمدينژاد چه تاثيري در نوع برخورد با وي دارد. بايد منتظر ماند و ديد كه اصولگرايان در ميانه بررسي سياستهاي اقتصادي و مواضع سياسي احمدينژاد به نقش و تقصير او در حوادث بعد از انتخابات ٨٨ نيز ميپردازند يا خير.
اشتباهات احمدينژاد
حالا كه احمدينژاد پا را فراتر از گليم برده و در مقام توصيههاي شاذ به رهبري برميآيد؛ خواستار عزل رييس قوه قضاييه و برگزاري زودهنگام انتخابات است، حالا كه حرف از انتخابات مهندسي شده و انتخابات آزاد ميزند زمان خوبي است تا به حافظه نه چندان دور خود اتكا كرده و رفتارها و اقدامات او در بهار و تابستان ٨٨ را نيز بررسي كنيم. حرفها و اقداماتي كه از تاريخ معاصر اين كشور پاك نميشود. آن مناظرههاي به ياد ماندني كه رييسجمهور وقت از هيچ بياخلاقي در آن دريغ نكرد. آن تجمع ميدان وليعصر كه به صورت زنده از آنتن تلويزيون پخش ميشد و اظهاراتي كه هيزم بر آتش دل معترضان ريخت. اتفاقا سرلشكر فيروزآبادي نيز در گفتوگوي اخير خود در همين باره سخن گفته است. او با تاكيد بر اينكه «بايد در مورد احمدينژاد حقيقت را گفت»، گفته است: «اشتباه احمدينژاد اين بود كه اجتماع ميدان وليعصر را ايجاد كرد. مردم را جمع كرد و خودش هم رفت و شال سبز به گردن انداخت. حرفهايي زد كه توهينآميز بود. به كساني كه به موسوي راي دادند گفت خس و خاشاك. اينها التهاب شديدي ايجاد كرد.»
فيروزآبادي در مورد تغيير رويه احمدينژاد ميگويد: «احمدينژاد اول با شعار امام، انقلاب، حزبالله و محرومين وارد شد و حركتهاي مثبت نيز به سمت رهبري تداوم داشت. به نحوي كه حتي ما بعد از چهل سال كار سياسي و شناخت همه گروهكها و جريانهاي فكري، نميتوانستيم به احمدينژاد شك كنيم. اما به مشايي خيلي زود شك كرديم. وزراي دولت اول احمدينژاد نيز خوب، انقلابي و كارآمد بودند. پيشنهاداتي مثل يارانهها و سهام عدالت تقريبا بازگشت ايران از سياستهاي ليبرالي به سوي عدالت بود. اينها كارهاي بزرگي بود.»
آنچه امروز فيروزآبادي و همفكران او ميگويند را رييس دولت اصلاحات دوازده سال قبل گفته بود. او روز پنجشنبه مورخ ٢٨/٠٥/٨٤ (به گزارش خبرگزاري فارس) در جوار بارگاه ثامنالائمه گفته بود: «جرياني كه انقلاب را يك انحراف ميخواند و مخالف انقلاب بود، امروز ميخواهد با نام امام راه امام را سد كند». وي تاكيد كرده بود: «ميگويند پس از انقلاب همهچيز غيراسلامي است، دانشگاه، اقتصاد و مديريت و ديگر اركان جامعه را فاسد و غير اسلامي ميدانند و به شعور و انتخاب مردم توهين ميكنند و اسلام را نيز هدف قرار ميدهند و قطعا در مقابل رهبري نظام نيز خواهند ايستاد». آيا آن چند روز خانهنشيني، ورود به عرصه انتخابات با وجود توصيه رهبري و اين نامه اخير مصداق ايستادنهاي احمدينژاي مقابل رهبري و تحقق همان پيشبيني رييس دولت اصلاحات نيست؟ شاهدش آنكه فيروزآبادي در همين گفتوگوي مورد اشاره گفته است: «احمدينژاد ولايتمدار نيست.»
به هر حال انتخابات ٨٨ همانطور كه در يادها ثبت شده است، گذشت و هنوز هم روايتهاي بيان نشدهاي از روزهاي بعد از آن شنيده ميشود. مثلا فيروزآبادي گفته است «من در جلسه شوراي عالي امنيت ملي به آقاي احمدينژاد اعتراض كردم و گفتم شما كه رييسجمهور شده بودي چرا مردم را در ميدان وليعصر جمع كرده، توهين كردي و مردم را تحريك كردي؟ ميرفتي رياستجمهوريات را ميكردي!»
پاسخ جوانفكر به فيروزآبادي
اهميت گفتوگوي اخير فيروزآبادي تنها به بيان نقش احمدينژاد نيست و نگاه او به رويكرد ميرحسين موسوي و مهدي كروبي نيز قابل تامل است. او تاكيد ميكند: «من حقيقتا خبر ندارم و هيچوقت هم دسترسي به اطلاعاتي پيدا نكردم كه شخص موسوي، كروبي يا خاتمي از جريان سازماندهي فتنه سبز مطلع بودند. جريان سازماندهي فتنه سبز چيزي غير از اخلاق و اعتقادات اين آقايان بود. همين كه آقا فرمودند چرا شما نگفتيد اينها با ما نيستند مبتني بر اين است. يكي از آنها نخستوزير، يكي ديگر رييس مجلس و ديگري رييسجمهور بوده است. اينها قبلا كلي با آقا صحبت كردهاند. در جامعه سخنراني كردهاند و نميشود كه از اينها مرگ بر اصل ولايت فقيه در بيايد. غربيها، سازمانهاي جاسوسي كه از قديم در مسائل داخل كشور كار كرده بودند، رابط و برنامهريزي داشتند وارد قضيه شدند. منافقين نيز وارد شدند. آنهايي را كه دشمنان به نفع موسوي جمع كرده بودندو شعارهاي ساختارشكنانه ميدادند و حركتهاي ساختارشكنانه نيز ميكردند؛ به جاي خود اما عده ديگري نيز مردم ساده بودند كه به خاطر مزاياي مهندس موسوي ميخواستند به او راي بدهند. فضا ملتهب شد كه كانديداي ما راي آورده و راي او را نميخوانند. بعد هم كه نتيجه آرا را اعلام كردند و احمدينژاد پيروز شد.»
رييس سابق ستاد كل نيروهاي مسلح در ادامه اشتباهات موسوي را اعلام برائت نكردن از كساني كه شعار ساختارشكنانه ميدادند، اعلام برنده بودن در انتخابات و عدم پيگيري مسير قانوني ميداند و دست به پيشبيني سياسي ميزدند. او گفته است: «برخي ميگويند چرا ميگوييد بيگانگان حمايت كردند؟ همه سران ناتو به اسم از سران فتنه حمايت كردند. آنها اميد بسته بودند كه انقلاب را تمام كنند. به لحاظ سياسي حدس ميزنم كه اگر پيروز ميشدند مهندس موسوي هم زنده نميماند، خاتمي هم زنده نميماند. كروبي هم نميماند. اين جرياني كه شعار ميداد و فتنه ميكرد؛ از جنس خاتمي، موسوي و كروبي هم نبود. خيلي وقتها وقتي اين صحبت را كه ميكنيم همين سياسيون ميگويند چرا جلوي مردم از براندازي حرف ميزنيد. خب اگر براندازي نيست چهكار ميخواهند بكنند؟»
ناگفته نماند كه هواداران احمدينژاد در مقابل اظهارات سرلشكر فيروزآبادي در اين گفتوگو ساكت ننشستند. حتما از ياد نبردهاند كه تا آخرين روز قبل از برگزاري انتخابات رياستجمهوري در سال ١٣٨٤، با استفاده از جايگاه رياست ستاد فرماندهي كل قوا، همه ابزارها و امكانات در اختيار خود را به كار گرفت و حتي به تهديد نيز متوسل شد تا دكتر احمدينژاد را وادار به كنارهگيري از انتخابات كند... عجيب است كه ايشان با وجود آگاهي از منع صريح قانون عدم دخالت نظاميان در سياست، با لباس يك مقام ارشد نظامي، به بيان تاريخچه دخالتهاي خود در سياست پرداخته و درباره رييسجمهور سابق نيز به اظهارنظر خلاف واقع پرداخته است؟!... باطن امروز دكتر احمدينژاد همان باطن ديروز اوست و دليل اصلي گرايش و محبت فزاينده مردم به او نيز به همين يكرنگي و صداقت او در دفاع از حقوق ملت بازميگردد. به نظرم تنها چيزي كه تغيير كرده، فرو افتادن نقاب از چهره برخي افراد و آشكار شدن سيماي واقعي آنان براي مردم است.
توافق در مورد تقصير احمدينژاد
اظهارات فيروزآبادي در مورد تقصير احمدينژاد در حوادث بعد از انتخابات ٨٨ تنها بهانه پرداختن به اين موضوع است وگرنه پيش از اين نيز بسياري از چهرههاي همين جريان دراينباره صحبت كرده بودند. بيش از همه و اول از همه علي مطهري بود. او طي اين سالها بارها تاكيد كرده است كه بايد طرفين ماجرا يعني احمدينژاد و موسوي و كروبي را همزمان و به صورت علني محاكمه كنند. يك موردش مصاحبهاي با خبرگزاري فارس در سال ٩٢ است كه طي آن ميگويد: «من ميگويم يك طرف را رها نكنيد. هر سه مجرم و لااقل متهم بودند و بايد محاكمه ميشدند و نظام نبايد از يك طرف دعوا جانبداري ميكرد، بلكه بايد به دوطرف اجازه اظهارنظر ميدادند و موضوع را به نظر شوراي نگهبان موكول ميكردند و سختگيري، بعد از اعلام نظر شوراي نگهبان شروع ميشد. ولي ديديم كه سختگيريها از چند روز قبل از انتخابات شروع شد. به هر حال شروع فتنه با احمدينژاد بود و او هيزم فتنه را فراهم كرد و موسوي آن را شعلهور كرد.» مطهري در سال ٩٤ نيز نامهاي خطاب به رييس دستگاه قضا نوشته و از او خواسته بود كه سهم هر شخص و نهادي در فتنه ٨٨ مشخص شود.
سردار احمدي مقدم نيز در سال٩٤ افشاگريهايي از نقش احمدينژاد داشت و در گفتوگوهايي با شرق گفت كه احمدينژاد راهحل مشكلات نظام را اخراج نخبگان ميدانسته يا اينكه به فرمانده نيروي انتظامي دستور ميدهد رييسجمهوري پيش از او را دستگير كند. احمديمقدم به روز ٢٥ خرداد اشاره كرده و گفته بود «روز اول فتنه ٨٨ (احمدينژاد) با آقاي مشايي رفت مسكو و برگشت... از ساعت شش در دفترش جلسه بود. رفتم ديدم هيچكس نيامده است و فقط من بودم. بعد از من، آقاي حسين طائب رسيد. قبل از آمدن آقاي طائب، ايشان گفت: «چه خبر؟» گفتم: «خيابان اين جوري بود». گفت: «خيلي خوب شد. دايره را تكان داديم و اضافات و آشغالها رو آمد. با آنها برخورد كنيد و همه را جمع كنيد ببريد. برويد خاتمي و بقيه را دستگير كنيد و شر همه را كم كنيد و برويد». گفتم: «مرد حسابي! چه ميگويي؟ ميروي مصاحبه و سخنراني ميكني و ميگويي خسوخاشاك و آتوآشغال. الان همه به خيابانها ريختهاند و بحران است و نميشود قضيه را به اين سادگي جمع كرد و حالا ميگويي بگيريد ببريد و تمام؟!»
محمدرضا باهنر ديگر چهره اصولگرا نيز اگرچه تاكيد موسوي و كروبي را گناهكار اصلي ميداند از نقش احمدينژاد غافل نبوده و همين چند ماه قبل در گفتوگويي با «اعتماد» گفته بود: «احمدينژاد در اتفاقات سال ٨٨ تقصير دارد، ولي ببينيد تقصير داشتن تا جرم مرتكب شدن دو مقوله است. يكي هست مجرم است يكي هست مقصر است». او عملكرد احمدينژاد در جريان انتخابات ٨٨ را « خيلي بد» دانسته و گفته بود: «من هم قبول دارم، كار مجرمانهاش هم اين بود كه در مورد دو، سه نفر مثل آقاي هاشمي و آقاي ناطق حرفهايي را مطرح كرد. اگر زماني دادگاهي دراينباره تشكيل بشود، احمدينژاد بايد آن حرفها را ثابت كند و اگر نتواند، محاكمه ميشود.»
پرويز كاظمي يكي از وزراي كنار گذاشتهشده دولت نهم نيز پيشتر روايت خود از انتخابات و بعد از انتخابات ٨٨ را گفته بود. او در گفتوگو با خبرگزاي ايسنا گفته بود: «حتي من به آقاي ميرحسين موسوي قبل از مناظرهها پيغام دادم. بعدا هم من گفتم اگر ايشان ٤ سال رييسجمهور بوده و موضوعي را ميدانسته چرا آمده و پشت تلويزيون گفته؟ كه بعدا هم سازمان بازرسي كشور اعلام كرد اين موضوع مطرح شده واقعيت نداشته است. چرا شوراي نگهبان با اين مساله برخورد نكرد؟... خيزي كه آقاي احمدينژاد در دور دوم برداشت چيز ديگري بود.»
نگاهي اجمالي به اظهارنظرهاي اصولگرايان در نقد احمدينژاد نشان ميدهد كه چند سالي از آغاز فرآيند رويگرداني اصولگرايان از احمدينژاد ميگذارد. كار به جايي رسيده كه حلقه نزديكانش هر روز تنگتر ميشود و او نيز هرروز به نحو تازهاي شخصيت و باطن خود را به نمايش ميگذارد. در اين فضا انتظار ميرود كه مسائل مبهمماندهاي همچون علل و عوامل بروز حوادث بعد از انتخابات ٨٨ نيز دقيقتر و منصفانهتر مورد توجه قرار گيرد. شايد حالا وقت آن رسيده كه به سهم تقصير احمدينژاد در بحران و التهاب پس از انتخابات ٢٢ خرداد ٨٨ نيز رسيدگي شود.
ارسال نظر