نرخ دلار؛ چرخه معیوب سیاستهای نادرست
پدرام سلطانی در روزنامه شرق نوشت: تغییرات قیمت ارز و به تعبير درستتر تغییر ارزش پول ملی اصولا در اکثر کشورها و اقتصادهای دنیا اتفاق میافتد. هر چقدر که یک اقتصاد آزادتر باشد، تغییرات آن روزانه بهصورت مشخص و شفاف قابل رصد است.
نمونه این شرايط کشور ماست. زمانی که تغییر نرخ ارز به شیوه نخستی که اشاره کردم، به تدریج و براساس سیاستهای اقتصادی کشورها و واقعیتهای آنها اتفاق میافتد و نه براساس سوءمدیریت یا مسائل و مشکلات انباشته در اقتصاد کشوری که یکباره آغاز شود، تأثیر قابلملاحظهای روی وضعیت معیشت و زندگی مردم نمیگذارد و گاه ممکن است تأثیرهایی متفاوت با روند تغییر ارزش پول ملی برجا بگذارد. بهعنوان مثال اگر این تغییرات بهتدریج و آهستگی در مسیر کاهش ارزش پول ملی باشد، برای اقتصادهای باثبات و قوی ممکن است بهمعنای فرصت بیشتر صادرات کالاها و خدمات باشد که طبیعتا این فرصت بیشتر را میتوان به فرصت اشتغال بیشتر در آن اقتصاد ترجمه کرد و بالطبع یعنی افزایش متوسط درآمد مردم یا سرانه تولید ناخالص داخلی که حتی قدرت خرید مردم را افزایش دهد. اما زمانی که این اتفاق به صورت شدید و با افت قابلتوجه در بازه زمانی کوتاه باشد، مانند اتفاقی که هرازچندگاهی برای ایران میافتد، میتواند روی تمام بازیگران اقتصاد تأثیر منفی بگذارد؛ یعنی هم به صنعت و تولید و صادرات ثمری نمیرساند و حتی لطمه میزند و میتواند به سرمایهگذاری و همینطور به قدرت خرید مردم لطمه بزند.
اثر روانی این تغییرات ناگهانی در اقتصاد بر شهروندان و بازیگران اقتصاد، خود بر آثار منفی و مخرب این تغییرات دامن میزند؛ در اقتصاد تورم انتظاری ایجاد میکند؛ در کاهش ارزش پول ملی، کاهش ارزش انتظاری ایجاد میکند و رفتار اقتصادی مردم را به این سمت سوق میدهد که با پیشبینیهای نسبتا منفی از آینده تصمیم بگیرند و با توجه به آن، رفتارهای سوداگرانه در اقتصاد افزایش پیدا میکند. این مسئله چرخه معیوبی ایجاد میکند؛ سیاستهای نادرست اقتصادى موجب بروز و انباشت مشکلات میشود.
اعتماد مردم به سیاستگذاران، اصلی در حکمرانی است که طبیعتا زیربنای ایجاد سرمایه اجتماعی برای دولت نیز هست. دولتها در اظهارنظرهایی که میکنند و در وعدههایی که به مردم میدهند، باید توجه کنند که هیچکدام از آنها موجب لطمه به اعتماد مردم نشود. اگر دولت به مردم توصیه کند که «ارز نخرید، ارزان میشود» و بعد مرتب افزایش پیدا کند، موجب خدشه به اعتماد مردم خواهد شد و به اعتقاد من، اهمیت این مسئله از اهمیت افزایش نرخ ارز یا هر تغییر دیگری مهمتر است، زیرا حفظ سرمایه اجتماعی قطعا میتواند موجب شود که در آینده دولت بتواند مسائل و مشکلات اقتصادی یا هر مشکل دیگری را با همراهی و همکاری مردم، بهتر حل کند. اگر سرمایه اجتماعی نباشد، در بهترین شرایط هم تصمیمها و اقدامات دولت اثر مطلوب بر جا نخواهد گذاشت.
نظر کاربران
مرگ بر مدیران بی خاصیت
لعنت بر سازمان مدیریت وخدمات کشوری