«خشکسالی مدیریتی»، صدایی که به پاستور نمیرسد!
مساله آب در کشور ما «مساله» تازه ای نیست؛ اما برخی از کارشناسان و مدیران به تازگی دریافته اند که اگر نگاه ها به آن جدی تر نشود، شاید این موضوع از مرز یک مساله عادی فراتر برود؛ کما اینکه فعالین این حوزه، که ماجرا را به شکل تخصصی و تجربی تر دنبال می کنند؛ معتقدند این موضوع در وهله تحلیلی، ماهیتی تهدیدآمیز و آسیب زا به خود گرفته است و لذا در تبیین و بررسی ان باید از عناوین و واژه های دیگری استفاده کرد و نیز نیاز است که زاویه دیدها را نسبت به آن تغییر داد.
«محمد درویش»، مدیر کامل سابق مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست و عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع، نامی آشناست؛ وی که اخیرا در اعتراض به سیاست های ناهمخوان با محیط زیست در سطح مدیریتی سازمان، استعفا داده است، در گفت و گویی با ما، مقوله آب را با واژه ها و اعداد و ارقام جدید همنشین نمود. طبیعتا این روند، حاصل نگاه ویژه ای است که وی به مساله آب دارد. به زعم این کنشگر محیط زیست و کویرشناس، «خشکسالی مدیریتی» ترکیبی است که می توان در این شرایط به رفتار کنونی ما با موضوع آب و مقولات وابسته به آن اسناد کرد.

از منظر شما شرایط امروز کشور در پیوند با آب چگونه است؟ با نگاهی به مصرف زیاد آب در برخی صنایع حتی در صنعت نوظهوری چون «گردشگری» که در حال رونق است، مساله آب در آینده چگونه خواهدبود؟
ما در کشوری زندگی می کنیم که مجموع آب قابل استحصال آن در بدترین حالت، حدود ۸۸ میلیارد مترمکعب است. تا یک دهه پیش، آب قابل استحصال ما حدود ۱۳۰ میلیارد مترمکعب بود. اگر فرض کنیم که این عدد ۸۸ میلیارد مترمکعب درست است و از سوی دیگر، ۸۰ میلیون جمعیت ایرانی را عدد دقیقی فرض کنیم، آب مورد نیاز این جمعیت، برای شرب ۸ میلیارد مترمکعب است. یعنی چیزی کمتر از ۱۰ درصدِ کل آّب قابل استحصال ایران، آبی است که ایرانی ها می توانند فقط برای شرب استفاده کنند. اگر ایران را با کشور عربستان که ۳۰ میلیون جمعیت دارد، مقایسه کنیم، می بینیم که آب شرب مورد نیازش ۳ میلیارد مترمکعب است.

بنابراین در اصل باید در انتخاب واژه ها برای بیان شرایط موجود تجدیدنظر کرد؛ یعنی باید نسبت به وجود یا عدم بحران آب تردید کنیم. مقدار ۸۸ میلیارد مترمکعب، آبی است که ایرانی ها می توانند سالانه استحصال کنند یا کل آب موجود در چرخه طبیعی ایران است؟ چگونه محاسبه می شود؟
مقدار آبی است که ما سالانه داریم. به صورت میانگین 400 میلیارد مترمکعب ریزش های آسمانی در ایران رخ می دهد که از این مقدار 312 مترمکعب تبخیر می شود بدون آنکه دست انسانی در آن دخیل باشد و 88 میلیارد مترمکعب آن در قالب رودخانه ها و سفرهای زیرزمینی به ما می رسد. البته در سال های اخیر 10 الی 12 درصد از ریزش های آسمانی کم شده است. یعنی به جای 400 میلیارد مترمکعب، 360 میلیارد مترمکعب ریزش آسمانی داریم.
آیا می توان جلوی میزان تبخیر را گرفت؟
بله می شود میزان آن را چند درصد پایین آورد. مثلا اگر پوشش های گیاهی را افزایش بدهیم؛ یا سطح عریان زمین را کم بکنیم؛ یا آب را در قالب مخازن سدها روی زمین نگه نداریم؛ می توان جلوی بخشی از تبخیر را گرفت. سدسازی خود، باعث تبخیر بیش از حد آب می شود که رقم های جزئی هم نیست. واقعیت این است که میانگین تبخیر در منطقه ما که در کمربند خشک جهان عرض ۲۵ درجه تا ۴۳ درجه نیمکره شمالی واقع شده ایم، حدود ۲۰۰۰ یعنی ۲ متر در سال و در برخی از مناطق ما حدود ۵۰۰۰ میلیمتر در سال است. انباشت آب در سطح زمین در منطقه ای که میزان تبخیر در آن بالاست، خیلی نابخردانه است. ما تا آنجایی که امکان دارد، باید آب را در زیرزمین نگه داریم.
در حالی که ما جهت معکوس این مسیر را پیش گرفته ایم؛ تا جایی که توانستیم ذخایر زیر زمینی را خالی کرده ایم.
در این حوزه به خصوص، ما 650 سد ساخته ایم!
آیا سدسازی می تواند یکی از موارد خشکسالی مدیریتی باشد، علاوه بر این، چه مصادیق دیگری را می توان برشمرد، چه کرده ایم که به این شرایط رسیده ایم؟
هدف اول مدیریت در کشور ما دست کم روی کاغذ، حمایت از کشاورزی است. تاکید بر خودکفایی در چند محصول راهبردیِ کشاورزی در اولویت ماست؛ ولی حتی به رغم همه ابهاماتی که در این زمینه وجود دارد که آیا خودکفایی باید هدف اول کشاورزی ما باشد یا نه؛ ما عملا به کشاورزی هم بهایی نداده ایم. درست است که ما صدها سد می سازیم و مدعی هستیم که ۹۰ درصد این آب را می خواهیم در اختیار بخش کشاورزی قرار بدهیم، اما واقعیت این است که راندمان آبیاری کشاورزی ما به ۴۰ درصد هم نمی رسد؛ چون سرمایه گذاری درستی در راستای ارتقای راندمان آبیاری صورت نداده ایم.

طبق آمارها تنها ۳۰ درصد از این ۸۰ درصد به مصرف بخش کشاورزی می رسد، یعنی راندمان در همین اندازه است و در برخی مناطق تا ۴۰ درصد بالا می رود...
یعنی دست کم 60 درصد آن به هدر می رود. آیا بهتر نیست که به جای این که ما آب بیشتری در اختیار بخش کشاورزی قرار بدهیم، بکوشیم تا این بخش را ارتقای نرم افزاری بدهیم؟ به نظر من، لازم نیست ما 700 الی 800 هزار میلیارد تومان هزینه کنیم و سد بسازیم. بخش کشاورزی در برنامه پنجم نیاز داشته که 2500 میلیارد تومان هزینه کرد داشته باشد تا راندمانش را هر سال به 2.5 درصد افزایش بدهد. اگر روش های بهتری پیدا کنیم، دیگر بعد از تدوین بودجه، مجبور نیستیم بگوییم که این پول را به ما ندادند و نتوانستیم به نتیجه ای برسیم.
۲۵۰۰ میلیارد یعنی نصفِ هزینه ساخت سد گتوند! هر چند امروز برای تخریب همین سد ۹۰۰۰ میلیارد تومان پول لازم است و اکنون نیست؛ سدی که بهترین گزینه اش تخریب است. چون باید مسیر رودخانه ای کارون تغییر پیدا کند و دولت هم چنین پولی ندارد. غیر از این ماجرا، میزان ضایعات در بخش کشاورزی ما حدود ۶ برابر استانداردهاست؛ یعنی حدود ۳۰ درصد آنچه که در بخش کشاورزی تولید می شود (قریب به ۱۳۵ میلیون تن) عملا به دست مصرف کننده نمی رسد. برای تولید این ۱۳۵ میلیون تن ۲۶.۷ میلیارد مترمکعب آب لازم است؛ یعنی برابر بیش از نیمی از ظرفیت ۶۵۰ سدی که ما داریم، در اختیار بخش کشاورزی قرار می گیرد؛ اما تبدیل به ضایعات می شود و عملا به امنیت غذایی و بهبود کیفیت غذایی ایرانیان منجر نمی شود.
حال چرا این مسائل پیش می آید؟ چون ما مثلا به اندازه کافی سردخانه نداریم؛ روش های انبارداری ما درست نیست؛ شیوه های بسته بندی ما کهنه و اشتباه است؛ اشکال حمل غلات از مزرعه به میدان نامناسب است. زیرا برای ارتقای این مقولات به صورت روشمند سرمایه گذاری نکرده ایم. 26.7 میلیارد مترمکعب یعنی بیش از سه برابر نیاز آب شرب 80 میلیون ایرانی و 9 برابر آبی که عربستان برای تامین آب شرب کل جمعیت نیاز دارد. جالب است که ما این قدر آب را به راحتی به ضایعات تبدیل می کنیم. بعد به دنبال این هستیم که چرا ما دچار کمبود آب هستیم! همان مثال اول را یادآوری می کنم؛ وقتی بچه ما با سکه های بهار آزادی، تیله بازی می کند، مشکل آن بچه نیست؛ بلکه مشکل پدر و مادری است که به این شیوه سرمایه هایش را نابود می کند.
با درنظر گرفتن سیاست های جاری آب، الگوهای مصرف مان و در کنارش؛ ذخایر یا منابعی که داریم، اگر با این شرایط پیش برویم، در آینده چه مسائلی پیش می آید؟
به نظرم در آینده باید مهاجرت اتفاق بیفتد؛ تنش های امنیتی جدی رخ می دهد؛ همان اتفاقی که در میانرودان رخ داده است؛ حدود ۴.۵ میلیون واحد در بخش کشاورزیِ عراق و ۲.۵ میلیون در سوریه از حیّز انتفاع خارج شد. در پی آن، حاشیه نشینی گسترش پیدا کرد؛ فقر تشدید شد و مردمی که چیزی برای از دست دادن نداشتند؛ با روزی ۱۰۰ دلار رفتند و جذب داعش شدند و به دینامیت های پنهان و متحرک تبدیل شدند. و تبعاتش نه فقط بغداد و دمشق؛ بلکه منچستر و پاریس و استانبول تا صحن مرقد امام و مجلس ما را لرزاند. این اتفاقی است که می افتد.
ما نباید اجازه بدهیم کار به جایی برسد که مردم حتی آب برای نوشیدن نداشته باشند. راه حل این است که به سراغ کاهش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک برویم؛ بخش کشاورزی و صنعت را ارتقاء بدهیم؛ ظرفیت های کشور در حوزه گردشگری تاریخی را به فعل برسانیم. راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آب های آزاد از ایران می گذرد؛ یا یک زمانی ایران قلب جاه ابریشم بود و از این مزیت ها استفاده نکرده ایم. استفاده از این ظرفیت ها به همراه استحصال انرژی های نو، راه روشنی برای کشور ماست.ما کشوری هستیم که در کره زمین هیچ کشوری نمی تواند ادعا کند که از هر مترمربع از خاکش بیشتر از ایران دریافت انرژی خورشیدی دارد؛ ما 300 روز آفتابی داریم و در برخی از مناطقمان تا 6000 کیلووات در هر مترمربع جذب انرژی خورشیدی داریم.

آیا شرایط اقتصادی امروز ما در سطح جامعه، برای مجهز شدن به سلول های فتوولتائیک مهیاست؟ گویا هزینه اقتصادی بالایی دارد!
کاملا آمادگی دارد؛ این تکنولوژی یک زمانی هزینه بالایی داشت؛ ولی هندی ها توانستند این تابو را بشکنند. هندی ها و چینی ها به شدت این تکنولوژی را ارزان کردند. وقتی ما در ترحیم صد در صد می توانیم کیک زرد بسازیم، اگر اراده ملی وجود داشته باشد، حتما می توانیم سلول های فتوولتائیک هم بسازیم. هرچند خوشبختانه بارقه هایی از امید ایجاد شده است. مثلا قراردادی که اخیرا با انگلیسی ها بسته شده که طبق آن ششمین نیروگاه خورشیدی جهان با 800 میلیون اعتبار در کرمان ایجاد خواهدشد. پارسال دو نیروگاه 7 مگاواتی در همدان و یک نیروگاه 20 مگاواتی در اصفهان افتتاح شد و نیز یک نیروگاه 120 مگاواتی در اصفهان در حال ساخت است.

بنابراین سیاستگذاری در حوزه آب باید خیلی ریشه ای تر از این ها باشد که امروزه هست...
بله؛ ما باید بینارشته ای کار کنیم؛ باید یک دانای کل وجود داشته باشد و ببیند که این پازل (مدیریت) به چه چیزهایی نیاز دارد؛ نه اینکه به بچه هایش براساس قلدری شان پول بدهد. همه آن بچه ها قرار است شاکله یک خانواده را بچینند. دانای کل باید حواسش به استحکام این خانواده باشد. در حالی که ا برعکس عمل می کنیم؛ یکی از صندلی های توسعه پایدار را بیش از حد بزرگ و قوی می کنیم؛ فارغ از اینکه نمی دانیم اگر یک صندلی خیلی بزرگ و قوی باشد، سقوط می کند. به گمان من، چهار صندلی در کنار هم و مثل هم پایدارترند.
در حال حاضر پردیسان واگذار شده؟
بله! سازمان، پردیسان را واگذار کرده؛ زیرا ۳۰۰ میلیارد تومان برای نگهداری پارک نداشت.
اگر درباره سدسازی در ترکیه اعتراض و کمپین راه می افتد، به خاطر حساسیت سازی نسبت به عواقب سدسازی در افکار عمومی است. سدسازها می گویند که ما فقط آب را ذخیره می کنیم و مصرف نمی کنیم. در حالی که سدسازی در ترکیه نشان داده است که چقدر منجر به اضافه شدن چشمه های گرد و خاک در عراق می شود و 25 استاد ایران را در بر می گیرد. حال، چطور در آنجا سدسازی بد است و در اینجا بد نیست؟ اگر مردم هشیار بشوند که سدسازی نتیجه بدی دارد و منجر به تغییر نظام اکولوژیکی می شود؛ به بیابان زایی دامن می زند؛ آن وقت هزینه سدسازی در کل کشور هم افزایش پیدا می کند. وقتی روی تغییر افکار مردم کار بکنیم، هیچ رییس جمهوری نمی تواند روبان قرمز سدسازی را قیچی کند و خودش را سردار سازندگی بنامد. این چانه زنی باید از پایین جامعه رخ بدهد و ما به جایی برسیم که یکبار و برای همیشه پرونده ساخت سد در این کشور برچیده بشود.

این مسائل ربطی به مردم ندارد؛ این همان خشکسالی مدیریتی است که باعث چنین اتفاقاتی می شود. پس، طرح انتقال آب فقط به تشدید بحران ها می انجامد. مثل همان مشکلی که کشاورزهای «ورزنه» ایجاد کردند و در یزد با جیره بندی آب مواجه شدیم. این مساله از نظر پدافند غیرعامل هم کار نابخردانه ای است. یا مثلا مشکلی که بین میناب و بندرعباس ایجاد شد و جوانان مینابی مانع طرح انتقال آب شدند؛ به هر روی، ما با این کارها به تشدید امنیتی دامن می زنیم؛ علاوه بر این اثر کارمان در چشمه ای علی آباد کتول و چاه ها، در رودخانه ای ارس و مرند، زاب و ارومیه خودش را نشان می دهد. نباید به این نابخردی های سازه ای در حوزه مدیریت آب دامن بزنیم.
امروزه هنر مدیریت ما این است که ببینیم در هر منطقه ای چه نوع کاربری ای می تواند متناسب با آب منطقه باشد؛ یزد به عنوان پایتخت خشت و گل جهان؛ نیازی نیست که کارخانه گندله سازی، کاشی ایرانا و لاستیک سازی در آن مستقر شود. این شهر می تواند با کویرها، چشم اندازهای طبیعی، با بادگیرهایش و معماری و آثار باستانی اش پول بسازد و به هیچ عنوان هم دچار کمبود آب نشود. اصفهان با سی و سه پل و نقش جهان و شیخ لطف الله و منارجنبان می تواند پول بسازد نه با فولاد مبارکه اش، نه اینکه با مدیریت ناقص وسعت اراضی کشاورزی در آن منطقه ۵ برابر شود و در لنجان برنج یا پیاز کاشته شود. این ها نابخردی است؛ نابودی و تاراج منابع کشور ماست؛ نسل آینده هیچ وقت ما را نمی بخشد.

۱۵ سال پیش از زیر پل تاریخی ورزنه آب می گذشت و به سمت گاوخونی جریان داشت؛ امروز تا کجا جاری است؟
از پل زمان خان در استان چهارمحال بختیاری به پایین آب نیست!
به نظر شما چه کار می شود کرد که شعار «پیوست زیست محیطی» به طرح های عمرانی، از یک شعار تبدیل به یک رویکرد بشود؟
ما به رهبران یا مدیرانی نیاز داریم که به موضوع محیط زیست عمیقا اشراف و باور داشته باشند. یک سازمان محیط زیستِ دانامحورِ قدرتمند که ذهن تحلیلگرش را برای این مشکلات به کار بیندازد. سازمانی که مجوز استخدامی ندارد و همه استخدام های آن براساس رابطه است؛ حتی پول ندارد تا دانش و کارشناسانش را به روز کند، و بیش از ۲۲۰۰۰ فارغ التحصیلش بیکار است، بدیهی است که کسی جدی اش نمی گیرد؛ صدای درستی از آن در نمی آید. هنر سازمان محیط زیست ما در شرایط کنونی این است که بگوید: «نکن؛ نرو؛ نیا» سازمان های دیگر هم می گویند:
سازمان محیط زیست برای اینکه به درد بخورد باید روی آن سرمایه گذاری شود بعد، آدم هایی تربیت شوند که سرشان به تنشان بیارزد. باید بگویم 80 درصد پرسنل سازمان نمی دانند بختگان، طشک، کنجان، ارژن، پریشان، آلماگُل، آلاگُل و آجی گُل کجاست؟ نمی دانند شمار اندوخته های جانوری کَل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر و مارال و گوزن و شوکا چرا باید به 110 هزار تا رسیده باشد؟ نمی دانند نشست زمین در آبی بیگلو و درخان میرزا اتفاق می افتد. معمولا تعلل می کنند که پول نیست. در حالی که باید بروند و مناطق و فاجعه ها را ببینند. در نهایت چنین می شود که صدای درستی از سازمان محیط زیست به گوش پاستور نمی رسد و پاستور هم دغدغه های زیست محیطی را حذف می کند.
از لحاظ حقوقی آیا قوانین قاطع محیط زیستی داریم یا این مسائل فقط موقع اجرا پیش می آید؟
بله! بیشتر از آن حدی که باید داشته باشیم، داریم، فرانسه مهد حقوق دنیاست و در آنجا، در طول ۲۰۰ سال اخیر ۲۰۰۰ قانون تصوب شده، در کشورهای دیگر هم به این قوانین ارجاع داده می شود؛ ما در طول ۱۱۰ سال گذشته ۱۱۰۰۰ قانون تصویب کرده ایم. پس قانون زیاد داریم؛ اما همه به یک نوعی متخلف اند چون همه از قانون تخطی کرده اند. با این همه قانون، ورودی زندان های ما ۶۶۰۰۰۰ نفر است؛ در حالی که براساس good governers باید بین یک صدم تا یک هزارم جمعیت یعنی ۸۰۰ تا ۸۰۰۰ نفر ورودی زندان ها باشد. برای ۲۲ میلیون خانواده ۱۵ میلیون پرونده در سال می گشاییم؛ یعنی از هر سه خانواده، دو خانواده درگیرند!
درواقع، قوانین ما ضمانت اجرایی ندارند...
بله؛ آن لطیفه معروف را شاید شنیده اید. سه بچه با هم صحبت می کردند، یکی از آن ها گفت: «بابای من کسی است که قانون را وضع می کند؛» آن یکی گفت: «مگر چه کاره است که قانون وضع می کند؟» گفت: «رئیس مجلس.» دیگر گفت: «بابای من کسی است که این قوانین را اجرامی کند.» گفتند: «مگر بابای تو چه کاره است؟» گفت: «رئیس جمهور.» از نفر سوم پرسیدند: «بابای تو چه کاره است؟» گفت: «بابای من کسی است که این قوانین را دور می اندازد.» گفتند: «مگر چه کاره است؟» گفت: «آجان...»!
نظر کاربران
ما دهه ی شصت رو در لرستان زندگی کردیم ،شهریور جز پاییز بود بادهای سردی می اومد که نفسمون بند می اومد ،دیگه از مهر باران بود تا نیمه ی خرداد ،تو آذر برف می اومد ،برادرم 14آبان که دنیا اومد زمین پر از برف بود .
تو جغرافیا می خوندیم ایران در منطقه بیابانی و نیمه بیابانی است ،همیشه برام سوال بود که با اونهمه باران و برف چرا ؟؟: