شعیبی: به متفاوتسازی فکر میکنم
بهروز شعیبی، کارگردان متفاوتی است. حال چه فیلمهایی که ساخته با سلیقه مخاطب همسو باشد یا همسو نباشد. اما نمیتوان از خوشساخت بودن فیلمهای او چشمپوشی کرد.
پرونده كاري شما را كه نگاه ميكردم با فيلمها و ژانرهاي متفاوتي مواجه شدم. به عبارت ديگر با پرونده كاري متنوع و متفاوت مواجه شدم. اين تنوع به حدي است كه نميتوانم حدس بزنم فيلم بعديتان چه خواهد بود. شما اين پرونده را چطور ارزيابي ميكنيد؟
از نظر خودم بخشي از پرونده كاري من مربوط به دوراني است كه تعلقخاطري به سينما داشتم. يعني زماني كه دوست داشتم، فيلمها و گونههاي مختلف سينما را تجربه كنم؛ همانند ورز دادن و ورزش كردن. به عبارت ديگر من در هر دورهاي خودم را مجبور ميكنم كه وارد گونههاي متفاوت سينما شوم كه تابهحال شبيه آن را كار نكردهام. من اين اجبار و الزام را در فيلم «دهليز» براي خودم قراردادم؛ تا قبل از فيلم «دهليز» تعدادي تلهفيلم براي سيمافيلم ساخته بودم. بعد از فيلم «دهليز» بود كه تصميم گرفتم فيلم بعدي در مايه اجتماعي باشد يا فيلمي باشد مربوط به زمان حال. به عبارت ديگر جلوي خودم را گرفتم كه صرفا فيلمهايي در يكگونه بسازم يا بخواهم با اين فيلمها جاي پاي خودم را به عنوان كسي كه فيلم ميسازد و تجربه ميكند، محكم كنم. بيشتر به اين بخش تجربي نگاه ميكنم.
بنابراين ريسك كرديد؟
قاعدتا تجربيات از اين دست در فضاي سينماي حرفهاي و سينمايي صنعتي ممكن است در برخي از مواقع جواب ندهد اما اگر در رزومه و فيلمشناسي فيلمسازهاي معروف جستوجو كنيد، ميبينيد كه كارنامه فيلمسازاني كه در گونههاي مختلف فيلم داشتهاند و به عنوان فيلمسازهايي كه جاي پايشان در تاريخ سينما محكم بوده است، خيلي هم متنوع نبوده بلكه انگشتشمار هم بوده اما حداقل من اين تصميم را در اين سن و اين دوره از زندگي گرفتم كه گونههاي مختلفي را تجربه كنم كه سررشتهاش در دغدغههايي است كه نسبت به پيرامونم دارم.
اين دغدغهها چطور شكل اجرايي ميگيرد؟ به عبارت ديگر پيشنهاددهنده كيست؟
به عنوان كسي كه فيلم ميسازد ممكن است پيشنهاددهندههاي اين طرحها خودم باشم يا ممكن است بر اساس طرحي از ديگري باشد كه مطابق با دغدغه خودم آن را به جلو ببرم.
در مقطعي شما به عنوان دستيار كارگردان فعاليت كرديد. در اين روند با كارگردانان مختلف و جريانهاي فكري متفاوتي كار كرديد كه خيلي متنوع است. ميتوان گفت كه در اين روند آدم به يك گروه و ژانري تعلقخاطر پيدا ميكند. خودتان را متعلق به كدام جريانات ميبينيد؟
ببينيد! نميتوانم آناليز دقيقي از خودم بدهم يا اينكه بگويم من اصولا بر چه پايهاي اين روند را طي كردم. از آنجايي كه خيلي به اتفاقاتي كه براي من ميافتد و پيش رويم قرار ميگيرد اهميت ميدهم، سعي نميكنم اتفاقات را به طرفي كه خودم تمايل دارم حركت بدهم و بچرخانم. سعي ميكنم در مسير و جريان اتفاقات كارم را ادامه بدهم. ولي در مورد اينكه چه جرياناتي بر من تاثير گذاشته، ميتوانم بگويم چند سالي است از اين نگاه جرياني پرهيز كردهام. يعني به عنوان آدمي كه در سينما كار ميكنم يك تعلقخاطري دارم، يك كارهايي را بايد تجربه كنم و جلو بروم. ممكن است در مقطعي اين كارها مورد تاييد باشد يا در مقطع ديگر مورد تاييد نباشد يا ممكن است خيلي جريان روي موجي نباشد.
تاييد را به چه چيزي تعبير ميكنيد؟
منظورم از مورد تاييد بودن كارها، فقط بخش خاصي نيست. منظورم از تاييد، امري كلي است. كل اين ماجرا براي من زماني جذاب ميشود كه بتوانم نسبت به فضايي كه به آن انرژي و دغدغه دارم، تجربه كنم. واقعيت اين است بيشتر از آنكه بخواهم به جريان كلان فكر كنم و اينكه وارد چه جرياني ميشوم يا با چه ژانر سينمايي طرف هستم، بيشتر دارم به شكل تجربي و اتفاقاتي كه پيش روي من است نگاه ميكنم. به همين دليل نميتوانم قضاوت خوبي انجام دهم و خيلي هم سعي كردم قضاوتي به وجود نياورم تا اگر هم قضاوتي به وجود آمد، خيلي اذيت نشوم. به عبارت ديگر سعي كنم فقط كارم را انجام بدهم.
شما تجربه سينماي كودك هم داشتيد و اين حوزه را هم تجربه كرديد اما آن را ادامه نداديد.
سينماي كودك را همچنان دوست دارم. همچنان به نظرم مهمترين گونه سينما، سينماي كودك است چرا كه خيلي قوت و قدرت كارش قويتر از بخشهاي ديگر است. اگر ما در سينماي اجتماعي يك تلنگري به زمان حال و پيرامونمان ميزنيم يا در سينماي سياسي داريم براي يك قشر خاص، يكبخشي را تحليل يا به نمايش ميگذاريم؛ سينماي كودك دقيقا كار با زمان حال و آينده يك جامعه است.
و اين بسيار هم مهم است.
بله! مهم است و شما ميتوانيد به عنوان فيلمساز يكبخشي از زندگي يك كودك و حتي آينده او را تغيير دهيد.
به فيلم «داركوب» برسيم كه در اين دوره از جشنواره به نمايش در ميآيد. اين فيلم در كدام بخش از دغدغه ذهني شما قرار ميگيرد؟ به عبارت ديگر اين سوژه چه بخشي از ذهن شما را درگير كرد تا به سمتش برويد؟
درباره فيلم «داركوب» نميتوانم بگويم كه اين فيلمم از همه متفاوتتر است اما واقعيت اين است كه فيلم «داركوب» يك فيلم اجتماعي و جدي است. فكر ميكنم موضوعي كه در اين فيلم پرداخته ميشود، موضوعي مغفول در فضاي اجتماعي ما است. يعني جزو مسائل اجتماعي است كه به آن نگاه نميشود. زماني ما به يك موضوع ميپردازيم كه در جامعه مد شده يا فقط به مسائل مشترك انسانها، مسائل عاطفي مشتركشان ميپردازيم كه قاعدتا تعداد زيادي از مخاطب را درگير ميكند اما بخش ديگري وجود دارد و آن بخش هم همان بخش لايه زيرين اجتماع است. يعني معضل و مسالهاي وجود دارد كه ممكن است عوام يا همه جامعه با آن درگير نباشند ولي همه جامعه در مرز درگيري با آن هستند. يعني ممكن است فردا هر خانوادهاي با اين موضوع يا معضل روبهرو شود. در «دهليز» هم همينطور بوده است. من وقتي به مساله قصاص، كنترل خشم، اتفاقات و درگيريها ميپرداختم، موضوع اين نبود كه همه جامعه با آن درگير هستند يا اينكه كساني كه با آن درگير هستند محدودند اما به خودم ميگفتم اگر واقعا در مورد اين موارد اطلاعرساني نشود، ممكن است روزي براي هر بخش و هر فرد اين اتفاق بيفتد. در «داركوب» هم موضوع
تقريبا همين است.
بنابراين تحقيق ميداني و كيفي زيادي انجام داديد؟
كار ما يك بخش طولاني تحقيقات داشت. از سويي فيلمنامه خيلي سختي بود. با اينكه فيلمنامه خيلي بهظاهر روند داستان گونه دارد اما در روايات سعي كرديم هم كار فضاسازي و انتقال پيام اجتماعي اتفاق بيفتد و هم بتوانيم روايت نمايشي را بهخوبي بيان كنيم. به نظرم «داركوب» خيلي فيلم سختي براي ما بود و اميدوارم اين سختي در زمان نمايش نتيجه خوبي داشته باشد.
سختياي كه در كارهاي شما هست به انتخاب بازيگران برميگردد؛ به عبارت ديگر بازيگراني را انتخاب ميكنيد كه از تصور مخاطب دور است. يعني مخاطب تصويري از بازيگر دارد اما شما تصوير ديگري براي مخاطب ميسازيد. گويي شما وارد چالش ميشويد و بازيگراني را انتخاب ميكنيد تا تصوير ذهني مخاطب را برهم بزنيد.
اين امر به اين دليل است كه با مقوله بازيگري خيلي درگير هستم. از قبل هم بازيگري براي من خيلي مهم بود. از سوي ديگر من در جايگاه كارگردان هيچوقت طرف نابازيگر نميروم. به نظرم بازيگري از مهمترين بخشهاي حرفه سينماست و براي حل اين موضوع يك لايه ديگري پيدا ميكنم.
يعني شكستن كليشهها؟
به عبارت ديگر روندي است كه بتوانم از توانايي بازيگرها در نقشهاي متفاوت استفاده كنم. فراموش نكنيد كه خودم دغدغه بازيگري داشتم و دارم. شايد تجربه بازيگري و اين دغدغه باعث ميشود كه بازيگرها را با شكل كليشهاي معمولشان نبينم. سعي ميكنم در اين مسير به متفاوتسازي فكر كنم.
شما را در بازيگري در نقشهاي آدمهاي خيلي خوب و اغلب مذهبي ديدهايم اما در جايگاه كارگردان بازيگرهايي انتخاب ميكنيد كه در تصور مخاطب داراي تفاوتي از زمين تا آسمان است. شما وقتي فيلمنامه مينويسيد به بازيگر خاصي فكر ميكنيد؟
اين بخش، بخش گستردهاي است. يعني اينكه در جايگاه كارگردان ميتوان به بازيگري فكر كرد ولي لزوما آن بازيگر حتما براي آن نقش مناسب نيست. متاسفانه در سينماي ما در مورد تعداد بازيگرهايي كه در آن كار ميكنند، چه به لحاظ توانمندي خود بازيگران و چه به لحاظ فيلمنامهها يا به لحاظ توقع تهيهكننده و كارگردان؛ خيلي فضاي گستردهاي نداريم. اميدوارم كه اين فضا به وجود بيايد و ما بتوانيم گستردگي بيشتري در اين عرصه پيدا كنيم. از سوي ديگر در فيلمنامه، ما به بازيگرهاي خاص فكر ميكنيم اما اينكه لزوما آن بازيگرها بتوانند بيايند، خيلي مشخص نيست و نميتوان روي آن حساب كرد. براي همين حتي اگر در فيلمنامه به بازيگري فكر شده باشد يا نشده باشد، بههرحال موقع انتخاب بازيگر و بستن گروه، اين مساله خيلي از پيش تعيين شده نيست. به همين دليل سعي كردم مثلا به انتخابهاي كليشهاي تن ندهم. سعي كردم بازيگرهاي متفاوتتري پيدا كنم.
مهناز افشار، سارا بهرامي، جمشيد هاشمپور، هادي حجازيفر، توفان مهرداديان، نگار عابدي، شادي كرمرودي، ثريا حلي، آتيه جاويد، عليرضا كيمنش، ندا عقيقي و امين حيايي بازيگران اين فيلم هستند كه هر كدام نقشهاي متفاوتي را در «داركوب» ايفا كردهاند.
ساير عوامل عبارتند از: مدير فيلمبرداري: عليرضا برازنده، صدابردار: كامران كيانارثي، طراح صحنه و لباس: آيدين ظريف، طراح گريم: فاطمه كمالي و زهرا كمالي، تدوين: فرامرزهوتهم، طراحي و تركيب صدا: عليرضا علويان، بازيگردان: علي صلاحي، عكاس: مريم تختكشيان، تهيهكننده: سيدمحمود رضوي. محصول: موسسه سينمايي سيماي مهر
ارسال نظر