بسته نگار: مهندس بازرگان با امام (ره) سازش نکرد
محمد بسته نگار از مبارزان سیاسی، عضو سابق نهضت آزادی و داماد مرحوم طالقانی است. او که قبل از انقلاب اسلامی پنج سال زندان را تحمل کرده، با یادآوری خاطرات خود از زندان می گوید که مهندس بازرگان به ما می گفت مبارزه طولانی است، فکر نکنید که کار آسانی است.
سابقه آشنایی شما با مرحوم مهندس بازرگان به کی و کجا بر می گردد؟
- سابقه آشنایی من با آن مرحوم به ۶۰ سال پیش باز می گردد یعنی تقریبا بین سال های ۳۶ یا ۳۷ بود که با نوشته هالی ایشان از جمله «راه طی شده» آشنا شدم و بعد هم ایشان را در مسجد هدایت دیدم. آن موقع آقای طالقانی در مسجد هدایت جلسات تفسیر قرآن برگزار می کرد، ما هم شب های جمعه در آن جلاست شرکت می کردیم و همین حضور در جلسات باب آشنایی من را هم با آقای طالقانی و هم با آقای بازرگان فراهم کرد.
من وقتی وارد دانشگاه شدم ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان فعالیت می کردم ولی بعد از این که نهضت آزادی تشکیل شد به آنان پیوستم. وقتی نهضت تشکیل شد، کمیته های مختلفی از جمله امور مالی، تبلیغات و تعلیمات را بر عهده گرفته بود که فعالیت آن تا موقع زندانی شدن اعضا ادامه داشت. در این کمیته مسائل فکری و اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار می گرفت و بعد از تصویب به حوزه های سایر شهرها برای آشنایی با تفکرات حزب ارسال می شد.
شما بعد از تشکیل دولت موقت گویا همکاری با این دولت نداشتید؟
- بعد از ۳۶ سال با رجوع به آن تاریخ فکر می کنم که در اندیشه من یک حالت گریز از قدرت وجود داشت که حاضر نشدم با دولت موقت همکاری کنم. از طرف دیگر من در سال ۳۹ وارد دانشکده حقوق شدم و در سال ۴۲ بازداشتم کردند. تا آن زمان نصف واحدهای درسی دانشگاه را گذرانده بودم. بعد ساواک با ورود مجدد من به دانشگاه مخالفت کرد و شرط گذاشت که برای ورود به دانشگاه باید یک نامه تنفر آمیز از نهضت آزادی، دکتر مصدق و آیت الله خمینی بنویسم که من این کار را نکردم. بعد از انقلاب به دنبال ادامه تحصیل رفتم و نه تنها با دولت موقت همکاری نکردم، بلکه در دفتر مرحوم طالقانی هم رفت و آمدی نداشتم.
مرحوم طالقانی یک روز در ماه های آخر عمرشان آمد منزل و اصرار کرد که در دفتر ایشان حضور داشته باشم و کارها را اداره کنم، چند پیشنهاد شد که بعضی از سمت ها را بپذیرم از جمله یک پیشنهاد از طرف مرحوم صدر حاج سید جوادی بود که در مجموع نپذیرفتم و تحصیلاتم را ادامه دادم.
گویا شما در سال های بعد از دولت موقت هم اعلام می کنید که از نهضت آزادی جدا شده اید و قصد دارید که به صورت مستقل فعالیت کنید. علت این اقدام شما چه بود؟
- من می خواهم این چگونگی جدا شدن را به طور مفصل بنویسم چون با یکی دوتا سطر نمی شود آن را شرح داد ولی معتقدم که اختلاف هایی کوچکی وجود داشت. مهندس بازرگان و نهضت موضع ضد استبدادی قوی داشتند که البته ما هم این موضع را داشتیم. شخص بازرگان موضع ضد استعماری هم داشت ولی موضع ضد استعماری دوستان ما قوی تر بود. در مجموع به این نتیجه رسیدیم که به صورت ائتلاف می توانیم با هم کار کنیم ولی فعالیت در چارچوب یک حزب در آن شرایط مشکل بود. حالا که به گذشته بر می گردم فکر می کنم که اگر در همان چارچوب کار می کردیم و به همکاری با نهضت ادامه می دادیم شاید بهتر بود اما برخلاف بعضی که از حزبی جدا می شوند و بعد علیه آن حزب فعالیت می کنند، ما چنین روشی را در پیش نگرفتیم و همکاری خودمان را ادامه دادیم.
افرادی هم انتقاد می کنند که مهندس بازرگان لیبرال بود. من قبلا در مقاله ای در این باره نوشتم و در دفاع از مرحوم بازرگان به کتاب های ایشان از جمله کتاب عشق پرستش و آفات توحید استناد کردم. آنچه که بازرگان در زمان انقلاب می گفت درباره اعدام ها و بی نظمی در دادگاه ها بود. در عین حال ایشان از ملی شدن بانک ها و صنایع دفاع می کرد و در بیانیه ای که در خرداد ۵۸ صادر کرد نوشت که از آنجایی که بانک های خصوصی وضع نامناسبی پیدا کرده اند دولت لازم است که برای حفظ حقوق و سرمایه ملی و به منظور جلوگیری از اتلاف سپرده ها، مدیریت کلیه بانک های خصوصی را بر عهده بگیرد و همچنین در تیر ۵۸ به مناسبت ملی شدن صنایع بزرگ بیانیه ای صادر کرد.
مهندس بازرگان پیشرو ملی شدن بانک ها و صنایع بود. حزب توده و برخی گروه های افراطی در واکنش به این نظر مهندس بازرگان که از وضعیت دادگاه ها انتقاد کرده بود گفتند که او لیبرال از نوع سازشکار است. مهندس بازرگان انتقاد می کرد که افراد با عنوان انقلابی می روند خانه ها را مصادره می کنند بی آن که از جایی دستور بگیرند. ایشان می گفت که بازداشت ها و سختگیری های بی رویه که انجام می شود، علاوه بر گسترش وحشت و ناامنی، برنامه انقلاب و دولت را از مجرای ضروری و پاک آن خارج می سازد.
اما مرحوم بازرگان از اولین کسانی بود که علیه سلطنت و شاه اعلامیه داد. در جلسات محاکمه خود در پیش از انقلاب وقتی سخنرانی او را قطع کردند به دادگاه گفت که ما آخرین گروهی هستیم که از قانون اساسی دفاع می کنیم. بعد از ما هر کسی وارد عمل شود، مبارزه ای قهرآمیز خواهد داشت.
پس علت اصلی جدایی شما از نهضت، اختلاف در نگرش و موضع گیری ها بوده است؟
- بله، البته از نظر من این گونه است و ممکن است افراد دیگری که جدا شدند نظر دیگری داشته باشند. آن وقت آمریکاستیزی خیلی شدید بود. مرحوم بازرگان هم در یکی از نمازهای جمعه که مرحوم طالقانی هم حضور داشت گفت که این قدر «مرگ بر آمریکا» نگویید، به جای این تلاش کنید که از آمریکا امتیاز بگیرید. این حرف یعنی همین کاری که بعد از ۳۶ سال داریم انجام می دهیم. بعد از این همه تحریم و از دست دادن امتیازها به آنجا رسیدیم که مهندس بازرگان در تیر و مرداد سال ۵۸ می گفت.
بحث این است که خیلی ها از شعار مرگ بر آمریکا حمایت می کردند اما حالا موضع گیری ها تغییر کرده است.
- بله! حالا برعکس شده است اما مهندس بازرگان یک ویژگی که داشت این بود که تابع جو زمانه نبود. از این که حتی در مقابل دوستانش بایستد ابایی نداشت. در این حال مهندس بازرگان همیشه در نوشته هایش از استقلال کشور حرف می زد و تاکید داشت ملتی که مقلد است همیشه توسری خور خواهد بود. می گفت ملت برای سربلندی باید استقلال فکری، سیاسی و اقتصادی داشته باشد. بازرگان کارش یک مقدار سیستماتیک بود.
گفته بودند که نیروهای ملی - مذهبی سازشکارند و با آمریکا سازش کردند که آقای خمینی گفته بود اینها اگر سازشکار بودند با من سازش می کردند. مهندس بازرگان اگر سازشکار بود، باید با آقای خمینی سازش می کرد. با این که نفر دوم نظام هم بود ولی حاضر نشد که از عقیده و تفکر خود دست بردارد. مهندس بازرگان می گفت ما باید با آمریکایی ها مذاکره کنیم و از اینها امتیاز بگیریم. می گفت الان آمریکا در شرایطی نیست که بخواهد با انقلابی ها مواجه شود ولی می شود مذاکره کرد و حتی خود ما با این نظر مخالف بودیم.
چرا مخالفت می کردید؟
- فضای جامعه ملتهب از انقلاب بود و مبارزه با استعمار و امپریالیسم یک اصل بود. ولی در این اصل یک عده اولویت شان مبارزه با استبداد بود و می گفتند استعمار در سایه استبداد پرورش پیدا می کند و یک عده دیگر استعمار را اولویت می دانستند و می گفتند که استبداد در سایه استعمار پرورش پیدا می کند.
دکتر مصدق هم ابتدا که روی کار آمد، با مبارزه با استعمار انگلیس شروع کرد. بعد از جریان ۳۰ تیر فهمید تا زمانی که ریشه های استعمار در داخل هست مسئله استبداد حل نمی شود و در کنار آن مبارزه با استثمار را شروع کرد. بعد از ماجرای ۳۰ تیر تلاش کرد که قدرت پادشاه را محدود کند. آن زمان می گفت شاه باید سلطنت کند و به کارهای دیگر نپردازد. این در حالی بود که عده ای می گفتند مصدق طرفدار سلطنت است. اما مصدق زمانی از قدرت محدود سلطنت حرف می زد که علمای بزرگی مثل آیت الله بروجردی، بهبهانی و کاشانی می گفتند که اگر سلطنت برود همه چیز به هم می خورد.
دکتر مصدق می دید تا مالکین فئودال هستند اصلاحات ممکن نیست بنابراین با استفاده از اختیارات خود یک قانون ۲۰ درصدی را وضع کرد تا مالکین متعهد شوند ۲۰ درصد از درآمدشان را به دولت بدهند که ۱۰ درصد از آن به کشاورزان پرداخت می شود و باقی مانده صرف آبادی روستا، مسجد، مدرسه و درمانگاه خودشان شود. به این ترتیب بیگاری رعایا برای مالکین را محدود می کرد. از سوی دیگر در شهر، قانون بیمه های اجتماعی را تصویب کرد و حداقل حقوق را برای معلمان و کارمندان تعیین کرد و از همه مهم تر انجمن های ده را تشکیل داد که نمایندگانی از روستاییان، کدخدا و مالکین دور هم جمع شوند و مسائل خود را حل کنند.
من یادم هست که مهندس بازرگان یک سخنرانی در زندان در مورد آزادی هند داشت که می گفت مبارزه طولانی مدت است، فکر نکنید به همین سادگی است. بعد یکی از زندانیان که طرفدار دکتر امینی بود، بعد از سخنرانی مرحوم بازرگان گفت من به شما ایمان آورده ام. او خطاب به بازرگان گفت کسی که لیدر حزب است اینگونه حرف نمی زنده بلکه سعی می کند بگوید تا فردا ما پیروز می شویم و همه شماها وزیر و وکیل می شوید اما شما وعده پیروزی در دراز مدت دادید. نمونه آن هم همان مجاهدین یا منافقین الان هست که طوری صحبت می کردند که گویی روز بعد تهران را می گیرند.
تا همین دهه هشتاد جوان هایی از من می پرسیدند که شما چگونه در سن ۶۰ سالگی امیدوار و خوش بین هستی؟ می گفتند ما تا شبی سه یا چهارتا قرص نخوریم خواب مان نمی برد. بعد می پرسیدند که چه کاری انجام دهیم؟ من می گفتم که باید آگاهی بدهید. ما سال ها با مستبد مبارزه کردیم. ما باید فرهنگ استبدادی را با آگاهی دادن از بین ببریم. این حرف در گوش آنان سنگین بود. فکر می کردند که الان من سخنرانی می کنم. یک ماه بعد انقلاب می شود. فکر می کردند الان یک رأی داده اند، همه چیز تمام می شود.
نظرتان درباره پذیرش دولت موقت از سوی مهندس بازرگان و استعفای ایشان از این سمت چیست؟
- به نظر من در آن شرایط کسی نمی توانست آنطوری که باید و شاید کشور را اداره کند. با توجه به این که ساختارهای کشور از هم پاشیده بود مهندس بازرگان در آن شرایط سخت نهادسازی را قبول کرد و بعد هم وقتی با توجه به شرایط دید که نمی تواند از عهده این کار برآید، بعد از این که چند بار تقاضای استعفا کرد، در نهایت همزمان با ارائه استعفای خود به آقای خمینی متن استعفا را به رادیو و تلویزیون داد. ولی به هر حال الان که سال ها گذشته و بیشتر راجع به حوادث گذشته فکر کرده ام می گویم که ای کاش مهندس بازرگان استعفا نمی داد ولی به هر حال باید این را هم در نظر گرفت که در آن شرایط نهادهای مختلفی در کار دولت دخالت می کردند و نمی گذاشتند که چرخ دولت بچرخد ولی اگر استعفا نمی داد به نظر من یک مقدار چرخ دولت روی روال کار خود می افتاد. به هر حال می توانست طبق قراری که با آقای خمینی داشت تا برگزاری رفراندوم قانون اساسی و تشکیل مجلس به کار خود ادامه دهد.
باید گفت که مهندس بازرگان از دولت موقت استعفا داد اما از اجتماع و کارهای فکری و سیاسی استعفا نداد. ایشان همچنان فعالیت می کرد و حتی جلسات تفسیر قرآن را در انجمن مهندسی برگزار می کرد و دیدیم که کاندید مجلس هم شد و توانست رأی بالایی به دست بیاورد و بعد در سال های دهه شصت جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر را تشکیل دادند که بعد از چند سال منجر به بازداشت شدن چند تن از دوستان ایشان شد.
آقای بسته نگار به عنوان یک فعال ملی - مذهبی چه اشتباهاتی داشته اید؟
- تا الان که ۶۶ سال از عمرم می گذرد اشتباهات زیادی داشته ام ولی فکر می کنم که اشتباهاتم قابل توجیه است. فکر می کنم که بتوانم فردای قیامت هم نزد خدا جواب داشته باشم ولی یک اشتباه استراتژیک و خیلی شدیدی کردم که هنوز عذاب وجدان دارم. یک بار می خواستم پارسال مطرح کنم و یک بار هم چند هفته پیش در جمع دوستانی که یک مراسم تولد برایم گرفته بودند که نشد مطرح کنم. حالا فرصت باشد در خاطراتی که می نویسم مفصل شرح می دهم.
اشتباه این است که ما در سال ۵۸ وقتی که مهندس بازرگان از دولت موقت بیرون آمد و وارد نهضت شد، چون در آن موقع دولت موقت در کار نهضت دخالت نمی کرد و آیت الله خمینی با مهندس بازرگان شرط کرده بود که فارغ از جناح بندی سیاسی کارها را انجام دهد، بعد از یکی دو ماه مسئله ریاست جمهوری مطرح شد. یک عده از کاندیداتوری مهندس بازرگان حمایت کردند. ما که جزو هیئت اجرایی دولت موقت بودیم از کاندیداتوری حسن حبیبی حمایت کردیم که این مسئله کشاکش داشت و بالاخره مهندس بازرگان کنار کشید و گفت که از حبیبی حمایت کنید. به نظر من مرحوم حبیبی برای ریاست جمهوری مناسب نبود تا این که بعدها آمد وزیر شد، یک خط قرمز روی فعالیت های خود که در پاریس انجام می داد کشید.
انتشارات مدرس و مصدق را تشکیل داده بود و کتاب های شریعتی و مصدق را چاپ می کرد، گفت که گاهی پای آدم در لجن گیر می کند که این جور صلاحیتی نداشت. من فکر می کنم که حمایت ما و حداقل هماهنگی ما با دوستانی که حمایت می کردند اشتباه بزرگی بود. حالا مهندس بازرگان نمی خواست کاندیدا شود، از کسانی باید حمایت می کردیم که در این مملکت بودند و درد کشیده بودند مثل مهندس سحابی، دکتر پیمان و داریوش فروهر و به جای این که خودمان را به حمایت از یک کاندیدا محدود کنیم با آن موقعیتی که آن زمان نهضت داشت، باید پدرانه برخورد می کردیم و سعی می کردیم کاندیداها را جمع کنیم و از آن کاندیدای مشترک در آوریم. این مسئله فکر کنم از ناگفته هایی است که هنوز در جان من ریشه دارد.
مهندس بازرگان چه ویژگی های خاصی داشت؟
- مهندس بازرگان ویژگی های زیادی داشت. ایشان حاضر نشد که از دو جا حقوق بگیرد و به حقوق بازنشستگی قناعت کرد. آقای صباغیان می گوید که حتی بعد از نخست وزیری غذایی را که خانم او در دفتر نخست وزیری خورده بود، حساب کرد. می گفت من نخست وزیرم ولی همسرم که سمتی ندارد. او چنین معیارهایی داشت و حاضر نشد کوتاه بیاید.
مهندس بازرگان معتقد به دموکراسی بود و می گفت که حکومت باید از داخل مردم بجوشد که بیشتر سخنرانی هایش در این زمینه بود. من درباره اندیشه های اجتماعی و سیاسی مهندس بازرگان کتابی جمع آوری کرده ام. من فکر می کنم اگر برگردم به آن زمان به این موضوع بیشتر فکر می کنم که مهندس بازرگان عقیده داشت اول مجلس تشکیل شود و بعد نمایندگان مجلس آنجا صلاحیت سلطنت را ملغی و جمهوری را برقرار کنند. به نظرم این تصمیم بهتر بود و همچنین موضوع دیگر این که مهندس بازرگان آن موقع اصرار داشت که کشور به صورت جمهوری دموکراتیک اسلامی تشکیل شود چون خیلی از جمهوری ها در جهان هست که استبدادند و از اسلامی هم برداشت های مختلفی وجود دارد ولی این دموکراتیک راه تفسیر را می بندد.
ارسال نظر