ریشههای ترک تحصیل کجاست؟
ترک تحصیل در ایران ریشههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و... دارد؛ گاه یکی و گاه آمیختهای از چند دلیل در موقعیتهای زمانی و مکانی میتوانند زمینه ترک تحصیل یک فرد را فراهم کنند...
اکنون بسیاری از خانوادهها فرزندانی دارند که با داشتن مدارک بالای دانشگاهی همچنان چشم به دست و جیب پدر و مادر دارند. این شاید مهمترین عامل کشنده انگیزه دانشآموزان در دورههای اول و دوم متوسطه باشد، اما عامل دیگر بهویژه در طبقات متوسط و فرادست، فشارهای آموزشی در دورههای دبستان و متوسطه اول است. بچههای دوره دبستان بهخاطر ویژگیهای فیزیکی و ناپختگی ذهنی، تن به فشارهای آموزشی خانواده میدهند، اما به آرامی از درس و مشق زده شده و این زدگی با رشد فیزیکی و ذهنی، زمینه مخالفخوانی و ترک تحصیل در دو دوره متوسطه را فراهم میکند.
یکی از بزرگترین دغدغههای زندگیاش این بود که سالها بعد از درسخواندن پشیمان شود. میگفت روزی که بفهمم درسخواندن اشتباه محض بوده و برای پولدار شدن باید دبیرستان را ول میکردم و میرفتم سراغ کار کردن، روز مرگ من است. البته بیراه هم نمیگفت؛ خیلی از پسرها بعد از تحصیل در دانشگاه وقتی سراغ سربازی میروند و بعد از سربازی هم وارد بازار کار میشوند و حقوقهای کم و ناچیز را میبینند از درسخواندن پشیمان میشوند. ورود به بازار و یاد گرفتن چم و خم آن چیزی است که باعث میشود پسرها در جوانی و درست در زمانی که بقیه همسن و سالهایشان در دانشگاه درس میخوانند، به وضعیت نسبتا ثابتی برسند. همین موضوع هم یکی از علل شایع برای ترک تحصیل پسران است. با پسرهای دبیرستانی که حرف بزنید خیلی از آنها علاقهای به درسخواندن ندارند. بچههای دهه هشتادی بیشترین فکرشان پولدار شدن است و برای همین ترجیح میدهند قید درسخواندن را بزنند.
گفتوگو با معاون آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش در زمینه دلایل ترک تحصیل دانشآموزان
افت 10 درصدی
آزاده باقری: «ترک تحصیل» واژه غریبی است که این روزها کمتر با آن روبهرو هستیم و شاید اگر بشنویم دانشآموزی ترک تحصیلکرده است تعجب کنیم و بگوییم مگر دیگر در این زمانه کسی تحصیل را کنار میگذارد؟! اما هنوز هم هستند کسانی که به دلایل مختلف یا خودشان تصمیم میگیرند ترک تحصیل کنند یا مجبورشان میکنند که دیگر دفتر و کتاب را ببوسند و عطای درس را به لقایش ببخشند؛ البته این اتفاق در شهرها و روستاهای کوچک یا به دلیل ازدواج یا نیاز خانواده به کارکردن فرزندشان یا مشکلات مالی یا تصمیم خودشان به دلیل اینکه احساس میکنند به ادامه تحصیل نیاز ندارند و... بیشتر رخ میدهد.
آقای زرافشان، آنطور که در آمارها نشان داده شده نیمی از ترک تحصیلهایی که رخ میدهد در مقطع متوسطه است که بیشتر به مسائل مالی برمیگردد. با توجه به شعاری که آموزش حق همه است و باید کمک شود تا سطح سواد در کشور بالا برود، چرا باید دانشآموزی به دلیل مشکلات مالی از تحصیل محروم بماند؟
آنطور که در برنامه چهارم توسعه به آن اشاره شده پوشش تحصیلی دانشآموزان در دوره ابتدایی و اول متوسطه تحتعنوان تعلیمات اجباری است. همچنین در قانون، بندی وجود دارد که خانوادهها و آموزش و پرورش موظف هستند تا شرایط تحصیل را برای دانشآموز فراهم کنند، اما در قوانین بعدی چنین قانونی تکرار نشده است. در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، بخش آموزش، پیشبینی شده است که ابتدا پوشش صددرصد در دوره اول و دوم متوسطه صورت گیرد؛ درحالحاضر آن بخش تعلیم و تربیت اجباری بهصورت قانونی وجود ندارد، اما خوشبختانه در ایران اینگونه است که معمولا آموزش و یادگیری بهعنوان یک ارزش هم درون جامعه و هم در خانوادهها نهادینه شده است.
برای دوره متوسطه اول چه فعالیتهایی صورت گرفته که کمک کرد به این درصد برسید؟
در دوره اول متوسطه چون حضور دانشآموزان برای دورههای بالای تحصیلی منوط به طی کردن دورههای قبلی است، وقتی دانشآموز میخواهد دوره اول متوسطهاش را طی کند تابع پوشش ابتدایی خواهد بود. بهعنوان مثال زمانی که ما در دوره ابتدایی 70درصد پوشش داشته باشیم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم در دوره اول متوسطه پوشش بیشتر از این درصد باشد. خوشبختانه بعد از اینکه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی پوشش تحصیلی را افزایش داد و دولتها هم در طول سالهای گذشته کمک کردند برای اینکه مدارس در دوره اول متوسطه در نقاط مختلف کشور ساخته شود و انواع دسترسی را مانند مدارس شبانهروزی، مدارس روستای مرکزی، سیستم آموزش از راه دور، آموزش بزرگسالان و... فراهم کرد روشهای جایگزین باعث شد در سالهای اخیر پوشش آموزش و پرورش در دوره اول متوسطه بسیار خوب باشد؛ درحالحاضر به دانشآموزان گروه سنی 14-12 ساله یعنی آنهایی که الان باید در دوره اول متوسطه باشند پوشش تقریبا 97درصدی داده شده است و فقط 3درصد از دانشآموزان در کل کشور از تحصیل بازمانده شدند.
تکلیف آن ۳ درصد چه میشود؟
آموزش و پرورش و دولت وظیفه خودشان را انجام دادهاند. حتی در روستاهای پراکندهای که تعداد دانشآموزان هم کم بوده در آنجا یک روستای مرکزی در نظر گرفته شده و مدرسهای برای این دانشآموزان ساخته شده و هزینه ایاب و ذهاب نیز مشخص شده تا این دانشآموزان جامانده از تحصیل هم بتوانند درس بخوانند. حتی برای این افراد مدارس شبانهروزی درنظر گرفته شده. این 3 درصد موانعی دارند که از دست آموزش و پرورش کاری ساخته نیست. اولین مانع، مسئله اقتصادی است. برخی دانشآموزان اعم از دختر و پسر کمک اقتصادی خانوادههایشان هستند. دومین موضوع در برخی از مناطق کشور ازدواجهای زودهنگام است که مانع از حضور بچهها و دانشآموزان در مدرسه میشود که اینها مسائل فرهنگی برخی از مناطق کشور است و در اختیار ما نیست. هرچند در آییننامه ثبتنام برای این دانشآموزان هیچ مانعی ایجاد نکردهایم و دانشآموزی که ازدواج کرده میتواند در مدارس روزانه ما ثبتنام کنند، اما برخی از خانوادهها بعد از ازدواج به فرزندشان اجازه ادامه تحصیل نمیدهند.
بیشترین ترک تحصیل در بخش دوره دوم متوسطه است که دیگر تحصیل اجباری نیست.
بله، پوشش دانشآموزان در دوره اول متوسطه 97 درصد است، اما در دوره دوم متوسطه به 17 درصد میرسد.
بنابراین شهریه مدارس، مشکل ترک تحصیل این افراد نیست، بلکه مسائل فرهنگی و اقتصادی به میان کشیده میشود.
درست است. چون این اتفاق بیشتر در بافتهای محروم کشور رخ میدهد. مناطقی که بیشتر درآمد آنها از طریق بخش کشاورزی و دامپروری است.
کدام استانها بیشترین ترک تحصیل را دارند؟
سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان، آذربایجان غربی و بخشی از آذربایجان شرقی، خراسان رضوی و... در برخی از استانها بیشتر دختران ترک تحصیل دارند و در برخی استانها پسرها ترک تحصیل بیشتری دارند. چون دوره دوم متوسطه جزو تحصیلات اجباری کشور نیست. اما تا مقطع نهم اجباری است و بعد از آن جزو تحصیلات اجباری محسوب نمیشود؛ بنابراین این موضوع باعث میشود اگر عدهای به ادامه تحصیل علاقه نداشته باشند در این دوره میتوانند به مدرسه نروند. این در حالی است که در قانون تحصیلات اجباری، تکلیفی بر دوش اولیا تعیین شده و اولیا مکلف هستند فرزندشان را حتما به مدرسه بفرستند و اگر ولی از این قوانین تخطی کند حتی مورد جرایم مالی هم قرار میگیرد.
این قانون چقدر جدی گرفته میشود؟
وقتی قانون تحصیلات اجباری تصویب شد درواقع تکلیف فقط برعهده خانواده قرار نگرفت، بلکه آموزش و پرورش هم مکلف شد قوانین و مقرراتش را طوری تنظیم کند که از خانوادهها حمایت شود و دستگاههای حمایتی، خانوادهها را از نظر مالی تامین کند تا دانشآموزی نباشد که به دلیل فقر به مدرسه نیاید. درحالحاضر کمیته امداد و بهزیستی این وظیفه را برعهده گرفته است.
فکر نمیکنید آن سنی که باید یک فرد به ثمر برسد دوره متوسطه دوم است و فرد میتواند بعد از آن وارد دانشگاه شود؟ این در حالی است که در آن دورهای که میتواند بخش طلایی دانشآموز باشد به دلیل مشکلات مختلف، ترک تحصیل میکند. این اتفاق آیا آسیبزا نیست و چرا تا به حال برای آن فکری نشده است؟
آموزش و پرورش اقداماتی را که در اختیار داشته و باید انجام میداده انجام داده است. در دوره اول پوشش 97درصدی داریم و این پوشش در دوره دوم به 87 درصد رسیده است، یعنی 10 درصد فاصله داریم که باید بهبود یابد. اقدامات صورت گرفته، اما تحصیل در این دوره اجباری نیست و نمیشود خانواده و دانشآموز را به ادامه تحصیل مجبور کرد. به همین دلیل بهنظر میآید ابزارهای فرهنگی در اینجا باید وارد عمل شوند.
یعنی چه فعالیتهای فرهنگیای باید رخ دهد؟
در دوره طلایی حتما نباید یک فرد به دانشگاه رفتن فکر کند. باید به فرد اجازه داده شود تا برای آینده خود که حتما دانشگاه رفتن نیست تصمیم بگیرد. قدرت اختیار را باید بین تحصیل و داشتن شغل داشته باشد. بااینحال همچنان آموزش و پرورش به دنبال پوشش صددرصدی است. برای همین همان کاری را که برای بازماندگان از تحصیل دوره اول متوسطه انجام میدهیم برای دوره دوم هم انجام میدهیم، اما فرهنگسازی و استفاده از شخصیتهای مرجع بهویژه در جامعههای دورافتاده و روستایی میتواند بسیار کمک کند تا خانوادهها ترغیب شوند که مانع تحصیل فرزندشان در دوره دوم متوسطه نشوند. وگرنه آموزش و پرورش وظیفهاش تامین دسترسی به آموزش است که این دسترسی به روشهای مختلف فراهم شده است.
نظر کاربران
درس خوندن کار اشتباهیه . در واقع تباه کردن عمر هست
نه چیزی یاد ادم میدن که به درد بخوره نه باش به جایی میشه رسید.چند هفته پیش اسنپ گرفتم راننده اش فوق لیسانس شیمی دانشگاه صنعتی اصفهان بود!
برد با کساییه که خونواده پولدار دارن یا کسایی که پدرشون کاسبه. غیر از این باشه باید دنبال این باشی که عمو و دایی و پسر عمو برات کاری پیدا کنن یا این که خودتو یه جا پیش بندازی کشور ما نه صنعتی هست نه بخش خصوصی قوی داره. بنابر این ظرفیت کار و نیاز به علم در اون زیاد نیست
ریشه هاش اینه که تو این کشور دوتا کار رو با هم نمیشه انجام داد و نظام آموزشی ما اصلا طبق اصول درستی طراحی نشده و یه جور وقت و سرمایه تلف کردنه و با آموزش دروس اجباری بدتر آدمو خنگ میکنن یا باید جوونیتو صرف تحصیلات کنی و تهش بمونی بیکار یا فوقش در بهترین حالت یه کارمند مواجب بگیره قسط بدهء دست به دهن یا اینکه ترک تحصیل و رفتن تو بازار کار و با چم و خمش آشنا شدن و رسیدن به خواسته هات