سپند امیر سلیمانی: بچه مثبت سینما شدم
یکی از اتفاقاتی که معمولا برای بازیگران رخ میدهد، این است که وقتی در قالب نقشی میدرخشند دیگر کمتر کارگردانی ریسک میکند تا به آنها پیشنهاد بازی در یک نقش متفاوت را بدهد.
شما در سالهای گذشته حضور پررنگی در کارهای کمدی داشتید و همکاریتان با آقای مدیری و کارهایشان مدتها تداوم داشت. چه شد این همکاری ادامه پیدا نکرد؟
این همکاری قطع نشد یا لااقل از طرف من قطع نشده. من در سریال «در حاشیه» حضور داشتم و در باقی کارهایشان هم لابد نقشی مناسب من نبوده که به من پیشنهادش را ندادند.
یکی از اتفاقاتی که در سینما و تلویزیون برای اغلب بازیگران میافتد، این است که در قالب هر نقشی که مورد توجه است قرار بگیرند، ماندگار میشوند و کمتر مجال بازی در نقشهای متفاوت نصیبشان میشود. دلتان میخواهد نقشهای کاملا جدی و متفاوت بازی کنید؟
در چند سال ابتدایی کارم هم نقش جدی به من پیشنهاد میشد، هم طنز و هر دو را بازی میکردم، اما خودم در آن روزها کار طنز را ترجیح میدادم و آنقدر طنز بازی کردم که به نوعی در آن تثبیت شدم. الان البته از این موضوع خوشحال نیستم و دوست دارم بیشتر نقشهای جدی بازی کنم. حتی چند وقت پیش یک اپیزود از سریال «محکومین» را بازی کردم که کاملا جدی بود. نمیدانم شاید سنام که بالا رفته آرامتر شدهام و دوست دارم فضاهای آرامتری را هم تجربه کنم.
به هر حال این مشکل سینمای ماست و وقتی بازیگری در نقشی دیده میشود و به اصطلاح گل میکند، سیل پیشنهادهای شبیه به آن نقش به سمتش سرازیر میشود!
به نظرم این مشکل تنها منحصر به سینمای ایران نیست و تمام سینمای جهان را در بر میگیرد. به این معنا که در تمام دنیا بازیگرها در درازمدت در قالب نقشهایی که بیشتر بازی میکنند، جا میافتند. مثلا سیلوراستالونه را با اینکه هیکل درشتی دارد، نمیتوانیم در نقش یک مرد شکست خورده عشقی در نظر بگیریم. علاوه بر این حس میکنم قدرت ریسک کارگردانها و تهیهکنندگان ایرانی نسبتا پایین هم هست و کمتر بازیگری را در قالب نقشی متفاوت تست میکنند. در صورتیکه جابهجایی بازیگران از طنز به جدی یا از جدی به طنز، تجربههای شکست خورده و ناامیدکنندهای نبوده. به عنوان مثال فتحعلی اویسی از کارهای جدی به سمت طنز آمدند و بالعکس سعید آقاخانی که سالها بازیگر طنز بود برای اولین بازی جدیاش (فیلم «خداحافظی طولانی» به کارگردانی فرزاد موتمن) سیمرغ جشنواره فجر را گرفت.
چطور شد برای بازی در فیلم «ثبت با سند برابر است» به کارگردانی بهمن گودرزی انتخاب شدید؟
قبلا با بهمن گودرزی برای شبکه نمایش خانگی کاری انجام دادم به نام «در جستجوی خوشبختی» و البته بعد از آن هم قرار بود چند کار با هم انجام بدهیم که نشد تا اینکه رسید به «ثبت با سند برابر است». در این کار فکر میکنم آقایشریفینیا بودند که پیشنهاد من را در این فیلم به آقای گودرزی دادند و خیلی طول نکشید که من سر کار آمدم. چون وقتی همه ما در جلو و پشت دوربین همدیگر را میشناسیم خیلی برای کار کردن با هم فکر نمیکنیم. اکثر ما با هم دوست هستیم و از کنار هم بودن خوشحال میشویم. در این فیلم فکر میکنم مجید صالحی تنها کسی بود که با او تا به حال کار نکرده بودم، اما انقدر همدیگر را میشناختیم که با شیوه کار هم آشنا باشیم. در این فیلم ما ۵ دوست بودیم که درگیر ماجراهایی میشدیم، اما میخواهم بگویم که ما پنج نفر نقش دوست را بازی نکردیم، ما واقعا از سالها پیش با هم دوست بودیم.
این اصطلاح «دکی» که به واسطه دکتر بودن در اغلب نقشهایتان از فیلم «اخراجیها» روی شما مانده، تا چه زمان قرار است مثل سایهای بر سر نقشهای دیگرتان تداوم یابد؟
نمیدانم تا کی قرار است نقش بچه مثبتی که اتفاقا دکتر هم هست را بازی کنم! در این فیلم هم گروهی ۵ نفره بودیم که من از باقی بچهها مثبتتر بودم که بعد از ازدواج مثبتتر هم شده. چون اصولا همانطور که میدانید مردهای ایرانی بعد از ازدواج همان کاری را میکنند که همسرشان میخواهد! این نقشی که من بازیاش کردم از یک طرف دلش میخواست با دوستان دوره مجردیاش باشد و از طرف دیگر در دوره متاهلی به سر میبرد و نمیتوانست برای خودش باشد! خلاصه که دوگانگی این شخصیت برای مخاطب خیلی جالب شده.
به نظرم این کاراکتر کنشهای بیرونی کمتری نسبت به باقی دوستانش داشت. در واقع شما به عنوان بازیگر این نقش، برای نشان دادن حالات روحی و حسی این کاراکتر ابزار کمی در اختیار داشتید. با این توضیح چطور این نقش را قابل قبول و دلنشین درآوردید؟
این کاراکتر خیلی هم درونگرا نبود، اما خب از آنجا که بچه مثبت بود و من همانطور که گفتم در ایفای نقش بچه مثبت تثبیت شدم، برایم درآوردن این نقش چندان پیچیده نبود.
فیدبک مردم بعد از تمام شدن فیلم چگونه بود؟
بهواسطه اعتراضاتی که همان زمان مونتاژ فیلم کانون سردفترداران نسبت به پایان فیلم داشتند تغییراتی در پایان بندی آن صورت گرفت که صادقانه بگویم اگر اینگونه نمیشد فیلم جذابتر میشد و مردم هم بیشتر دوستاش میداشتند.
مدتها از بازیگران پرکار تلویزیون بودید، چه شد که در سالهای اخیر کمتر در این قاب حضور دارید؟
پاسخ این سوال را میشود به دو حالت داد. میتوانم بگویم پیشنهادهای زیادی دارم اما ترجیح میدهم کمتر کار کنم یا اینکه راستش را بگویم که پیشنهادها نسبت به گذشته خیلی کم شده. حتی به جرات میتوانم بگویم که وضعیتی که یکسال گذشته داشتم را هیچوقت در طول دوران کاریام نداشتم. الان نه به من میخورد که جوانی کم سن و سال باشم و نه میخورد که مردی عیالوار باشم. نمیدانم شاید کارگردانها با فیزیک الان من کمی بلاتکلیف هستند.
به غیر از بازیگری کار دیگری هم انجام میدهید؟
بله. کار دیگرم این است که دعا کنم به خاطر بازیگری از گرسنگی نمیرم، اما جدا از شوخی غیر از بازیگری شغل دیگری ندارم. الان هم هیچ کاری در دست ندارم. فیلم «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داودی آخرین کاری بود که انجام دادم که از قرار معلوم در اکران نوروز قرار دارد. جا دارد در اینجا این نکته را هم بگویم که «هزارپا» سومین تجربه همکاری من با آقای داودی بود و کار با ایشان را واقعا لذتبخش میدانم. ایشان کارگردانی بشدت حرفهای و کاربلد هستند و بازیگر را به بهترین شکل ممکن مجبور میکنند که تمام آنچه دارد را برای نقشاش بگذارد.
خلاصه داستان
«ثبت با سند برابر است » داستان مفرحی از زندگی ۵ رفیق است و عنصر غافلگیری تا دقیقه ۹۰ فیلم دیده میشود.
امین حیایی، مجید صالحی، علی مسعودی، فرزاد حسنی و سپند امیرسلیمانی نقش این ۵ نفر را بازی میکنند.
ارسال نظر