روزنامه اصولگرای جوان نوشت: نمایش «نفر دوم» روایت ۳۰ سال از زندگی یک خانواده است و در واقع ۳۰ سال از زندگی سه زن که از سال ۶۶ تا ۹۶ را در بر میگیرد و قرار است روایتگر زندگی گذشته بر این سه زن باشد. این نمایش با شیوه نامتعارف شروع میشود.
روزنامه اصولگرای جوان به قلم ايزد مهرآفرين نوشت: نمايش «نفر دوم» روايت ۳۰ سال از زندگي يك خانواده است و در واقع ۳۰ سال از زندگي سه زن كه از سال ۶۶ تا ۹۶ را در بر ميگيرد و قرار است روايتگر زندگي گذشته بر اين سه زن باشد. این نمايش با شيوه نامتعارف شروع ميشود. بازيگران به همراه كارگردان از در تماشاگران وارد سالن ميشوند و نويسنده و كارگردان اثر روي سن به تعريف آنچه بر اين نمايش گذشته مشغول ميشوند، در حالي كه همه فكر ميكنند اين توضيحات قبل از آغاز نمايش است،اما در واقع نمايش شروع شده است.
روايت داستان از سال 66 شروع ميشود، اما مكان مشخص نيست. فقط ميدانيم زمان جنگ در سال 67 است و يكي از دختران عاشق پسري شده كه ميخواهد جبهه برود، ولي ناكام ميشود چراكه پسر شهيد ميشود:
«محسن: رفتم خواستگاري گفتند ميري جنگ كشته ميشي خاكسترت هم نميمونه
دختر: به شما نمياد شهيد بشي چون شهيدا ريش دارن، ابروهاشون كلفته، جديان»
صحنه بعدي مراسم تشييع محسن است و دختر غمناك است.
«محسن رفت انديمشك و جنازهاش برگشت. مادرش جيغ ميزد و ميگفت بچم ناكام رفت از اين دنيا.»
گذر زمان از طريق نمايشگر سالن نشان داده ميشود با عنواني كه براي هر كدام گذاشته است. جنگ تمام ميشود ولي اندوه اين سه خواهر تمام نميشود:
«سه ماه بعد صلح كردن، مردم كه قلكهاشون رو براي جنگ پر كرده بودن شكستن و آبنبات خريدن. مردم خوشحال بودن و شيريني پخش ميكردن.»
دختر عاشق يك فوتباليست شده اما سرخورده ميشود. كنايهها و دغدغههاي امروزي در سخنان بيست و اندي سال قبل ديده ميشود: «كجا آشنا شدي باهاش؟ تو زمين؟ نه ما رو راه نميدن تو زمين.»
روال زندگي اين سه دختر در سالهاي بعد باز هم ناكامي است از ازدواج و بچهدار شدن تا خيانت شوهر و جداشدن از همسر.
نويسنده و كارگردان اثر در كنار اشاره به بدبختيهاي اين سه دختر از حوادث سياسي هم نميگذرد. به سال 78 و آشوبهاي كوي دانشگاه كه ميرسد،اينچنين با آن همراهي ميكند:
«باد ميزنه به تو به ساختمان
باد ميزنه روسري روميكشه
باد ميزنه تو رو ميندازه رو سيم برق. . .»
سال ۸۸ را سال زخم ميخواند و برايش اينچنين مينويسد با همدلي با آشوبگران:
«سقف چكه ميكنه
باد ميزنه رختا رو پرت ميكنه
بيرون الله اكبر ميگن
دختره رو ميبينم روبهروي در آهني ميفته
يه عالمه بيرون آدم واستاده پل كالج سياه شده
مردم هيچي نميگن فقط راه ميرن تا انقلاب و شريف و آزادي (در سالن صداي تظاهرات پخش ميشود).
مادر ميميره بهشت زهرا شلوغه
خدايا كاش بارون بزنه بشوره ببره اين خونارو
بابا نشسته زيرزمين سيگار ميكشه
بايد بياريمش بيرون هوا بخوره
و آفتاب بخوره
دلم درخت ميخاد نه درختاي خيابون وليعصر افسرده».
نمايش نفر دوم داستانهاي تو در تو دارد از يك داستان وارد داستان ديگر ميشود كه باعث سردرگمي مخاطب ميشود. بازي خشك و يخ ستاره اسكندري مناسب نقش است و الهام كردا خوب ميتواند نقش خواهر شكست خورده را بازي كند.
روايت ۳۰سال بدبختي زن ايراني از سالهاي جنگ تاكنون. اين تمام همه آنچه نمايش ميخواهد بگويد و مدام حرف خود را در فرم داستان ميپيچد،اما ميگويد و همه هم ميفهمند كه زن در اين سرزمين روي خوشي و آسايش ندارد.
«خسته نشدي از بس منتظر موندي تا يكي بياد از اينجا ببرت. ديوارهاي خونه ترك داره رو سرمون خراب ميشه».
دختر عاشق پسري بود كه شهيد شد. پسري كه عاشقش بود،چون جواب مثبت بهش نداد، روز عقدش خودكشي كرد. شوهرش روز به دنيا آمدن بچهاش بالاسرش نبود. شوهرش بهش خيانت كرده و در نهايت جدايي.
تباهي و سياهي زندگي زن ايراني در سه دختري كه همه زندگيشان سياه شده است.
تيترهاي سالها همه با غم و رنج انتخاب شده و تنها سال ۷۶ را دوران عاشقي ناميده است!
آيا اين ۳۰ سال زن موفقي وجود نداشته؟ آيا همه زنان اين قدر سياه و پررنج زندگي كردهاند؟ از ميان سالهاي زندگي اشاره مستقيم به ۷۸ و ۸۸ چيست؟ نويسنده و كارگردان اثر همانگونه كه در آغاز نمايشش اعلام ميكند،از نوشتن مستأصل بوده و در روز اول تمرين بدون متن رفته ولي بعد از يك روز ۲۵ صفحه متن نوشته است،البته متني مشوش و سردرگم كه روايتهاي غيرخطياش درست درنيامده است. استقبال سرد از اين نمايش نشان ميدهد. مهين صدري در اولين تجريه كارگرداني در تئاتر نتوانسته نظر مخاطب را به خود جلب كند.
وي پيش از اين نمايشنامه «هم هوايي» را نوشت. در آنجا زندگي سه زن سياهبخت را نشان ميداد و اشاراتي به سال ۸۸ و برخي وقايع تلخ مثل قتل همسر ناصرمحمدخاني و پرونده معروف شهلا جاهد داشت،اما اينبار تكرار مكررات سفارتپسندي چون سياهبختي زن ايراني، مخاطب خاص تئاتر كشور را زده كرده است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
غلط کرده عوضی. زنان ما آزادترین زنان دنیا هستند. مثلا یک زن اینجا میتونه زیر چادر اسلحه هم حمل کنه و هیشکی نفهمه. ولی کشورهای دیگه نمیتونه این کارو بکنه. این زنا هم خوشی زده زیر دلشون. باید کتک بخورن تا حالیشون بشه.
نظر کاربران
غلط کرده عوضی. زنان ما آزادترین زنان دنیا هستند. مثلا یک زن اینجا میتونه زیر چادر اسلحه هم حمل کنه و هیشکی نفهمه. ولی کشورهای دیگه نمیتونه این کارو بکنه. این زنا هم خوشی زده زیر دلشون. باید کتک بخورن تا حالیشون بشه.