«او» یک محافظهکار تمام عیار است؛ حتی اگر در مواقع استثنایی خروش کرده و حرفهای آنچنانی بزند باز هم «او» یک محافظهکار تمام عیار است. اصلا کسانی که وضعیت این روزهای «او» را در بعد جامعهشناسی سیاسی تحلیل میکنند همین محافظهکاریاش را از دلایل اصلی ریزش بدنه اجتماعیاش میدانند.
روزنامه آرمان نوشت: «او» یک محافظهکار تمام عیار است؛ حتی اگر در مواقع استثنایی خروش کرده و حرفهای آنچنانی بزند باز هم «او» یک محافظهکار تمام عیار است. اصلا کسانی که وضعیت این روزهای «او» را در بعد جامعهشناسی سیاسی تحلیل میکنند همین محافظهکاریاش را از دلایل اصلی ریزش بدنه اجتماعیاش میدانند.
واضح است که درباره حسن روحانی سخن میگوییم؛ رئیسجمهور دولت دوازدهم. اما آیا واقعا این گزاره درستی است که «حامیان او دیگر ناامید شدهاند؟» برای درستی آزمایی این گزاره بسیار با اهمیت باید سوالهای مهمی را پاسخ داد: اساسا کدام طبقات اجتماعی سازمان رأی حسن روحانی را تشکیل داده بودند؟ این طیفهای مختلف چه خواستههایی داشتهاند و چه انتظاراتی که اکنون به آن نرسیده و در وضعیت مبهمی فرو رفتهاند؟ آیا ناامیدی این بدنه اجتماعی از حسن روحانی موجب امیدواری آنها به رقبا و مخالفان حسن روحانی میشود؟
سازمان رأی آقای رئیسجمهور
از این بگذریم که چه شد در دهه نود حسن روحانی «ناگهان» رئیسجمهور ایران شد؛ او تنها «ناگهانی» دوران ما نبوده است. «نامهنیوز» نوشت؛ در دهه هفتاد چه کسی فکر میکرد در شرایطی که حتی اطرافیان ناطق نوری نام فرمانداران سراسر کشور را هم لیست کرده بودند «ناگهان» رقیب او رئیسجمهور ایران شود یا اصلا چه کسی فکر میکرد در دهه هشتاد از میان آن همه نام، «ناگهان» یک «بینام» در سال ۸۴ به پاستور برود؟ پوپولیستی که بعد از همه آنچه در آن هشت سال انجام داد اکنون شمایل یک اپورزیسیون به خود گرفته است. آری! بهتر است از اینجا شروع کنیم که چه شد حسن روحانی رئیسجمهور ایران باقی ماند. همین چند ماه پیش کار او سخت شده بود؛ خیلی سخت.
حتی آوردن «اسحاق» نیز تکانی به نظرسنجیها نمیداد. «حاج آقا» هم دیگر در این دنیا نبود که «امیدش» باشد؛ برخی ژنرالها و وزرایش هم از همیشه ساکتتر شده بودند؛ آنقدر که «او» وقتی پیروز شد با دلی پر همه آنها را جمع کرد و گفت: «کسی نیست که زحمت نکشیده باشد و از دولت دفاع نکرده باشد. اما همه هم یک جور نبودند، مختلف بودند. بعضیها با همه توان آمدند. ما روستایی هستیم، به قولی بعضیها گیوه را بر کشیدند و به میدان آمدند، آستینها را بالا زدند و به میدان آمدند. اما بعضیها پاشنه گیوه شان خوابیده بود و بر نکشیدند. لخ لخ کردند. یک مقدار راه آمدند و مسیر را آمدند و زحمت کشیدند. بعضیها سختشان بود دفاع کنند، خیلی نرم حرف میزدند و آرام. اگر در تنگنای ۳۰ خبرنگار قرار میگرفتند، در آن تنگنا یک کلمهای میفرمودند.
حرف نمیزدند و سینه سپر نمیکردند.» به هر حال حسن روحانی رأی خود را صرفا از یک طبقه نگرفته است. او رئیسجمهور یک طبقه خاص نیست. فی الواقع این دولت در وجهه خصوصیاش اگرچه گرایشهایی دارد، گاه نزدیک به اصلاحطلبان و گاه نزدیک به اصولگرایان اما در نهایت، پدیدار شدهای است شبیه خودش؛ شاید هم «منحصربهفرد». از همین زاویه دید میتوان گفت که او رأی بخش مهمی از طبقه متوسط را گرفته است؛ این طبقه چه سنتی و چه جدیدش فعلا در وضعیتی تردید گونه نسبت به حسن روحانی بسر میبرد. آنها نه گشایش سیاسی به آن معنا که در انتظارش بودهاند را از حسن روحانی دیدهاند و نه طعم توسعه اقتصادی را چشیدهاند. طبقه متوسط فعلا در رکود است؛ تکانی نمیخورد و حتی در شلوغترین روزهای شهرها ترجیح داد سکوت پیشه کند. این طبقه فعلا به اتاق فکر رفته است.
آنچه خواستند، آنچه شد
حتما این حرف درستی است که خواست همه کسانی که به حسن روحانی رأی دادهاند یکی نبوده است. یکی به توسعه اقتصادی فکر کرده، یکی حتی به امید بدتر نشدن اوضاع اقتصادی. یکی به توسعه سیاسی فکر کرده یکی هم به امید عدم تحدید فضای سیاسی. یکی آرزوی رسیدن کنسرت به دیارش را داشته و... . یکی امیدوار بوده بالاخره دیوار بلند میان تهران و واشنگتن کوتاهتر از همیشه شود و آن یکی از خوف جنگ حتی رأی داده است. نگاهی کنیم به گزارههایی که حسن روحانی پررنگ کرد و سازمان رأی خود را سامان داد. یادمان هست که او هشدار داد از کشیده شدن دیوار در پیادهرو، به رقیب طعنه زد که مگر شما بلدید اصلا مذاکره کنید، تاکید کرد کاری میکنیم که مردم اصلا به این یارانهها نیازی نداشته باشند، این را هم گفت که دانشجو فلان میشود و جوان بهمان. انتظار جامعه بالا بوده یا توان روحانی محدود، مهم نیست مساله بر سر این است که حاصل جمع آنچه پدیدار شده، با آنچه خواسته شده فاصله دارد. یک «غم غربتی» به سراغ آن سازمان رأی آمده است؛ یک «دل آشوبگی» خاصی نمایان گشته؛ چیزی شبیه «تردید».
این مساله بسیار مهمی است حتی اگر حسن روحانی همچنان بخواهد مقابل دوربین نشسته، لبخند بزند و با آرامشی مثال زدنی پاسخ سوالهای شبیه طنز رشیدپور را بدهد اما واقعیت غیر قابل انکار این است که سرمایه اجتماعی در مرحله تعیین کنندهای قرار گرفته است. مرحلهای که تصمیمگیری درآن انجام خواهد شد. باید منتظر ماند و دید حسن روحانی چه تصویری از این سرمایه اجتماعی در ذهنش دارد. آیا حالا که دیگر رأی نمیخواهد دلیلی هم بهاندیشیدن در این مورد نمیبیند یا اینکه او خلاف آنچه در ظاهر نشان میداد یک دل آشوبگی در باطنش دارد که برای تسکینش در اندیشه و فکر است.
تصمیم نهایی
نگاهی عمیقتر به آنچه در ناآرمیهای اخیر رخ داد و البته نوع مواجهه معترضان به گروههای سیاسی این گزاره را پررنگ میکند که؛ «خستگی مانده بر تن مردم از نبرد بازیگران سیاست». آنها که ناکامان اصلی «جدلهای سیاسی» هستند حالا بیشتر از هر چیزی به «اقتصاد» فکر میکنند. اگر بخواهیم نگاه سیاسی داشته باشیم ممکن است بگوییم امکان ندارد که مردم از حسن روحانی به رقبای او همچون سیدابراهیم رئیسی برسند. برخی اصلاحطلبان که در چند روز اخیر در این مورد قلم زدهاند گفتهاند که عبور مردم از حسن روحانی به پیوستش عبور از کلیت را دارد. اما واقعیت این است که مردم ایران چندان هم طبق این فرمولهای اشاره شده اکت بیرونی ندارند.
به یک معنا طبع سیاسی مردم در این چهار دهه نشان داده که آنها بعد از انقلاب اسلامی همیشه دنبال اصلاح بوده و نه چیزی شبیه انقلاب. آنها به اصل نظام وفادارند حتی در سختترین شرایط. صد البته اما اولویت دوم این خواهد بود که هر کدام از جناحها چه سابقهای در ذهن مردم در این مورد داشتهاند.» هر چه هست فعلا حسن روحانی باید دست بجنباند؛ عقربههای ساعت چندان به سود او نمیچرخند. او به مردم نیاز دارد حتی با اینکه دیگر انتخاباتی برای او در کار نباشد. سرمایه اجتماعی او ریزش کرده باید حرف بزند؛ باید گذشته را رها کند و از آینده بگوید.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
خیلی خیلی دیر مختان استارت زد تمام این مسائل رو حتی بیسواد ترین اون شانزده میلیون نفر می فهمیدن که نه جناب روحانی و نه طرفداران سرمایه دارش اصلا بجز شعار چیزی در چنته نداند فقط و فقط به فکر جیب خودشان و آقا زاده هاشون هستن
بدون نام
نگران نباشید.مثل همه ی شعارهای انتخاباتی روحانی زمانی که فقط یک ماه به پایان ریاست جمهوری اش مانده خوب عمل می کند.
نظر کاربران
خیلی خیلی دیر مختان استارت زد تمام این مسائل رو حتی بیسواد ترین اون شانزده میلیون نفر می فهمیدن که نه جناب روحانی و نه طرفداران سرمایه دارش اصلا بجز شعار چیزی در چنته نداند فقط و فقط به فکر جیب خودشان و آقا زاده هاشون هستن
نگران نباشید.مثل همه ی شعارهای انتخاباتی روحانی زمانی که فقط یک ماه به پایان ریاست جمهوری اش مانده خوب عمل می کند.