روزنامه شرق - شهرزاد همتی: خبرهای رسیده به «شرق» حکایت از آن دارد که علاوهبر سارینا و محمد، دو کودک خردسال کرمانشاهی در مناطق زلزلهزده که بنابر ادعای خانوادهشان بر اثر سرماخوردگی و از شدت سرما جان باختهاند، دو کودک و یک دختر نوجوان دیگر را نیز باید به این فهرست اضافه کرد؛ نوشین محمدی، دختر ١٧ ساله معلول که روز پنجشنبه جان داد و ماتیار شماعی، کودک خردسال یکسالونیمه سرپلذهابی که درست یک ماه و ١٠ روز از مرگش میگذرد. یک پسر دوساله نیز در سرپل ذهاب حدود ٢٥ روز پیش جان باخته است که نام او هنوز مشخص نیست.
با وجود تکذیب مسئولان فرمانداری و استانداری در کرمانشاه، اما مرگ بچهها بر اثر سرما را حداقل در صحبتهای خانوادههایشان نمیشود تکذیب کرد. کودک اولی که نامش رسانهای شد، سارینا بود. پدر این کودک دوساله از مرگ دخترش در روستای «ناوهفره» خبر داد. به گفته پدر؛ تب شدید و تشنجهای پیدرپی وضعیت سارینا را هر لحظه بدتر میکرده و این در حالی بوده که دکتر متخصص نیز در مرکز درمانی شهر سرپل ذهاب نبوده است. ۲۷ دی حال سارینا بهشدت وخیم و بیهوش شد. او را به بیمارستان سرپل ذهاب بردیم، اما در بیمارستان به دلیل نبود امکانات و پزشک متخصص گفتند باید به کرمانشاه منتقل شود و روز بعد دختر کوچک جان میسپارد.
سارینا
روز گذشته خبرها از مرگ محمد حاکی بود. عبدالله صیفوری، پدر این نوزاد چهارماهه، درباره مرگ کودکش اینگونه روایت میکند: «پس از زلزله کرمانشاه، خانه ما کاملا تخریب شد و در چادر زندگی میکردیم که از همان زمان، به دلیل سرمای شدید در شبها، محمد دچار سرماخوردگی شد. بیماری محمد، ۱۵ دیماه تشدید شد و پزشکان، پسرم را در بیمارستان محمدکرمانشاهی (بخش آیسییو) بستری کردند. در نهایت ۲۳ دیماه پسرم جانش را از دست داد».
ماتیار یک ساله، قربانی سوم
شهلا احمدی ٣٢ ساله است و ماتیار تنها فرزند او بوده. سوم دیماه، ماتیار پس از یک ماه سرماخوردگی در خیابان جان میسپارد و در گواهی فوت او که در اختیار خبرنگار «شرق» است، دلیل مرگ او بیماری دستگاههای تنفسی درج میشود. شهلا آرام و شمرده حرف میزند، صدایش لرزان است و کمی سرفه میکند. در پروفایل تلگرامش عکس پسر کوچکش را منتشر کرده و برایش شعرهای کُردی نوشته. نام پروفایل شهلا این است: ماتیار عشق من. او میگوید ماتیار یعنی یار مادر، یار مادر دیگر نیست. بچهام تپلی بود و قشنگ، از همسایهها بپرس... چقدر بچهام خوشگل بود... از سرما توی بغلم جان داد... .
شهناز میگوید: «بعد از زلزله سرپل، عدهای از مجروحان به کرمانشاه رفتند. خواهرم پایش شکست و پدرم سکته کرد و به کرمانشاه منتقل شدند، اما ما در چادر ماندیم؛ چادری که اسکان موقت بود؛ یعنی به ما گفته بودند موقتی، اما تا یک هفته پیش هنوز در چادر بودیم. بچهام همان روزهای اول سرما خورد، یک ماه آزگار سرما خورده بود. در سرپل بهخاطر سرفههایش همسایهها نیمهشب او را دکتر میبردند، بهخدا میتوانی از آنها بپرسی... اینجا هم دکتر مدام به او شربت سفکسیم میداد و میگفت هفته دیگر خوب میشود... حال بچه اما بد بود. بالاخره تصمیم گرفتم او را به کرمانشاه ببرم... در این مدت هرچه میرفتم و التماس میکردم به ما کانکس بدهید، میگفتند اسمت و درخواستت را بنویس تا نوبتت شود...».
بعد از کمی مکث ادامه میدهد: «بچه را در کرمانشاه نزد متخصص اطفال بردیم و او بهخاطر عفونت پنج آمپول به بچهام داد. سهتا از آمپولها را زدم و دیدم بچه بهتر است. تصمیم گرفتیم راهی سرپل شویم، اما سوار اتوبوس نشده، حال بچه بد شد و نفسش رفت. او را به بیمارستان ٥٢٠ ارتش بردیم. بچه نفس نداشت. دکترها آمدند بالای سرش، بعد از چنددقیقه تلاش گریه کرد و نفسش بالا آمد... . گفتند بچه خوب است، نیمساعت بعد تمام کرد...». حالا گریه امانش نمیدهد... در میان گریههایش تعریف میکند به کمک یک نهاد خیریه توانستهاند کانکس بگیرند و با خانواده پدریشان هفت نفر در یک کانکس زندگی میکنند. شهلا میگوید: «اینکه میگویند بچههایمان بر اثر سرما نمردند، داغمان را چندبرابر میکند. تو رو خدا بنویس بچه سرما خورده بود، بنویس توی چادر بچهام یخ زد...»
نوشین محمدی ١٧ساله، قربانی چهارم
سام عباسی، داوطلب حاضر در روستای ناوه فره روز جمعه از مرگ نوشین محمدی، دختر ١٧ساله بر اثر عفونت ریوی خبر داد. او به «شرق» میگوید: «نوشین احمدی، فرزند کاکابرار، معلول و متولد بیستوپنج مرداد ماه سال ٧٩، در پنجم بهمن فوت میکند. او ساکن سرپل ذهاب بود». عباسی در ادامه افزود: «آخرین شرایط بیمار که منجر به فوت شد، ایست قلبی و تنفسی بود و پزشکان بیماری او را ضعف ایمنی و آنفلوانزا تشخیص دادهاند. نوشین از کودکی معلول حرکتی بود و تازه ٢٠ روز بود که ما برایش ویلچر برده بودیم».
این داوطلب اضافه کرد: «شرایط بهداشتی شهر اصلا خوب نیست، برای هر هفت خانوار یک سرویس بهداشتی و حمام در نظر گرفته شده. متأسفانه در سرپل و توابع فاجعه بهقدری زیاد بوده و امدادرسانی و بهداشت فردی در شرایط مناسبی نیست. مرگ کودکان بر اثر این بیماری ما را دچار این نگرانی کرده که شاید یک بیماری ویروسی در مناطق زلزلهزده شایع شده است».
لطفا خانه بسازید
فاطمه دانشور، عضو پیشین شورای شهر تهران و مدیریت مرکز خیریه مهرآفرین در گفتوگو با «شرق» با اعلام اینکه هنوز ٥٠ درصد مردم سرپل ذهاب در چادر زندگی میکنند، تصریح کرد: تاکنون خبر مرگ پنج کودک زیر پنج سال به ما رسیده و با مرگ این کودکها شاخصهای مهم ارزیابی سلامت جامعه زلزلهزده زیر سؤال میرود. این مرگها از سرماخوردگی ناشی شده و بیانگر این است که مردم به آرامش نرسیدهاند و ناامیدی و فرسودگی در چهرهشان نیز مشهود است. او افزود: «شهر سرپل بیشترین آسیب و کمترین توجه را در میان شهرهای زلزلهزده داشته است. سپاه بیشترین حضور را در روستا داشته است و حالا ٩٠ درصد مردم روستاها در کانکس زندگی میکنند.
این ١٠ درصد باقیمانده کسانی هستند که در شهرها مستأجر بودند و بعد از زلزله به روستا بازگشتهاند و ما بهجای اعمال سیاست تشویقی بازگشت به روستاها برای مستاجران هیچ کاری نکردهایم». دانشور خاطرنشان کرد: «یکی از مشکلات مناطق زلزلهزده این است که دولت اعلام کرده یا کمک بلاعوض پنج میلیون تومانی بگیر یا کانکس را انتخاب کن و اگر فرد از قشر ضعیف جامعه باشد، ترجیح میدهد که کمک پنج میلیونی را بگیرد و در چادر بماند تا خیرین به او کانکس بدهند. در این شرایط کودکان از کمترین کمکها برخوردار هستند و بیماری آنها به این اعتقاد که یک سرماخوردگی ساده است، جدی گرفته نمیشود».
او با بیان اینکه بهجای کارهای ایدهآلیستی به فکر نیازهای اصلی مردم باشیم، گفت: «به خیرین آدرس غلط دادهاند، مدرسهسازی و بیمارستان کار آنها نیست. با توجه به حجم تخریب ١٩٢٥ روستا و هفت شهرستان مطرحکردن پروژههای طولانیمدت به شدت ایدهآلیستی به نظر میرسد. با وجود اینکه سرپل بیشترین آسیب را دیده بیشتر کمکها به سمت روستاها رفته و این درحالی است که سرپل بهعنوان مرکز مسئله باید بیشتر کمکرسانی میشد».
پول کانکس از طرف دولت تأمینشده
مردم در مسئله ضعف امدادرسانی هلالاحمر را مقصر اصلی میدانند و دلیل آنکه ترجیح دادهاند کمکهای نقدی خود را به چهرهها بسپارند، بدبودن امداد هلالاحمر میدانند. این در حالی است که خود چهرهها بعد از حضور در مناطق زلزلهزده مدیریت هلالاحمر را مثبت ارزیابی کردهاند. بااینحال اسماعیل رمضانی، مدیر روابطعمومی سازمان هلالاحمر در گفتوگو با «شرق» به تشریح شرایط موجود میپردازد. او با بیان اینکه مرگ کودکان را بر اثر سرما نه تأیید و نه تکذیب میکند، گفت: «ما مرجع تشخیص علت مرگ نیستیم و مکانیسمش را هم نداریم. همچنین درباره نحوه کمکرسانی چهرهها هم نمیتوانیم اعتراض بکنیم یا نظر بدهیم.
این مسئله برعهده مسئولان محلی استان کرمانشاه یا مراجع ذیربط دادگستری است و از عهده هلالاحمر ساقط است. جمعیت هلالاحمر یک سازمان مستقل مردمی است؛ اما ما چون احساس کردیم که شاید به توضیح نیاز باشد، به چهرههایی که برای کمک به میدان آمدند، گفتیم اگر نمیدانید پول را کجا صرف کنید، میتوانید از ما بپرسید و ما نیازهای اصلی را برای شما شرح بدهیم؛ چون آنها در مقطعی به بیراهه رفتند و ترجیح دادند مدرسه و سینما بسازند که نیاز فوری مردم منطقه نبود. برخی دوستان تصمیم گرفتند نیازهای فرهنگی را پوشش بدهند و برای همین فراخوان دادیم که میتوانیم راهنماییتان کنیم که پول را صرف چه کاری بکنید؛ چون ما همیشه در منطقه هستیم و نیازهای مردم را میدانیم؛ اما چهره هنری که همیشه در منطقه نیست.
بعد از این فراخوان عدهای آمدند و عدهای هم نیامدند». او در پاسخ به این سؤال که شرایط مناطق زلزلهزده را چگونه ارزیابی میکند، افزود: «متأسفانه زلزله در بدترین موقعیت زمانی یعنی در فصل سرما اتفاق افتاد، آن هم در منطقه کوهستانی دارای روستاهای پراکنده و این یک بدشانسی بزرگ بود و بزرگترین مشکل ما گذراندن فصل سرماست. ما میدانیم که در چادر نمیشود سرما را گذراند. چادر یعنی اسکان اضطراری و نهایتا تا ٤٥ روز امکان زندگی در چادر وجود دارد و بعد باید آنها به سمت اسکان در کانکس یا اسکان موقت بروند. کانکس برای ما یک اشتباه اجتنابناپذیر است». مدیر روابطعمومی سازمان هلالاحمر افزود:
«دوستان فکر میکنند ما برای ساخت کانکس پول نداریم؛ اما مسئله کانکس پول نیست. دولت به صورت نقد هزینه ساخت کانکسهای مورد نیاز یعنی ٣٠٠ میلیارد را پرداخت کرده است. من باید یک توضیح بدهم که ١٥ هزار مسکن در زلزله کرمانشاه تخریب شده. این جدا از خانوادههایی است که دیگر میترسند وارد خانههای تخریبنشده بشوند؛ بنابراین ما حداقل ١٥ هزار کانکس میخواهیم. این تعداد کانکس در شرایط عادی موجود نبود و ما ظرفیت ساخت این مقدار کانکس را هم نداریم. مگر در روز ظرفیت ساخت چند کانکس در کشور موجود است؟
بعد مگر ما گزینه sent to all داریم که دکمه را بزنیم و کانکس به دست مردم برسد؟
این کانکسها باید سوار تریلی بشود و در جادههای خاص این مناطق به دست مردم برسد و خودش مسئله بسیار زمانبری است». رمضانی تأکید کرد: «ما مشکلات دیگری هم داریم. همه مردم میخواهند جلوی خانه خود چادر بزنند یا کانکسشان را بگذارند. خب این کار اصلا امکانپذیر نیست؛ یعنی کانکس هم باشد، ما جا نداریم! درواقع صِرف ساختن کانکس نیست و قرارگیری این کانکسها نیازمند زیرسازی و مدیریت است که زمان زیادی را میطلبد».
جدال با سرما
روزنامه قانون - سام بوربور: ۲۳ آبان است و دو شب قبل، زلزله مخربی به چند شهر استان کرمانشاه آسیبي جدی وارد كرده است؛ طبق آمارهای رسمی، چند صد نفر از مردم این شهرها به کام مرگ کشیده شده اند. به همراه گروهی از دوستان برای کمک به زلزلهزده ها راهی کرمانشاه می شویم. بی نظمی عجیبی از همه جهات در تیمهای امداد دولتی و مردمی مشاهده میکنید.
هوا سرد است و مردم برای اسکان موقت نیاز به چادر دارند؛ هر روز خبر توزیع چند هزار چادر بهوسیله هلال احمرمنتشر پیدا میشود ولی هرچه در مناطق زلزلهزده میگردی، اثری از آن تعداد چادر نمیبینی تا جایی که وقتی ارقام اعلامی چادرهای توزیع شده ولی به مردم نرسیده را جمع میکنی، به این نتیجه میرسی که قاعدتا دیگر نیازی به چادر نیست. گروههای مردمی برای خرید چادر و ارسال آن به مناطق زلزله زده با هم رقابت می کنند. دیگر چادری پیدا نمی کنند که برای زلزله زده ها بفرستند، چادر در فروشگاه ها تمام شده ولی نیاز منطقه بیش از این حرفهاست.
هشدار میدهی که فاجعه در راه است ولی گوشی بدهکار نیست
حالا دیگر یک ماه از زلزله گذشته، تب کمکهای مردمی خوابیده، هوا از قبل سردتر شده و کمتر از 10درصد مردم از دولت و خیرین کانکس گرفتهاند. قابل پیش بینی است که با شروع زمستان، گروه بیماران، کودکان و سالمندانِ ساکن چادر در خطر جدی باشند. به ثلاثباباجانی می رویم و پیگیر وضعیت درمان کودکان ميشويم كه متوجه میشویم ثلاث و ازگله بیمارستان ندارند و بیمارستان صحرایی هم که برای کمک به زلزلهزدهها در ثلاث احداث شده، جمع آوری شده است. به تنها درمانگاه شهر ثلاث میرویم و ازدحام بیماران را در آنجا میبینیم، به خود میگویم مردم در چادر هستند و با ورود زمستان و برف، بیش از امروز نیاز به کمک های پزشکی پیدا خواهند کرد. اطلاعرسانی میکنی و هشدار میدهی که فاجعه در راه است ولی گوشی بدهکار نیست.
واقعیت این است که مسئولان بهتر از همه می دانند که چه در انتظار مردم است ولی انتظار دارند مساله به دست خود مردم حل شود تا به عقبنشینی اقتصادی خود ادامه دهند. منشور حقوق شهروندی را مرور میکنی و به ماده4 میرسی که میگوید، حق کودکان است که صرفنظر از جنسیت بهطور خاص از هرگونه تبعیض، آزار و بهرهکشی مصون و از حمایتهای اجتماعی متناسب ازجمله در حوزه سلامت، مراقبت در مقابل بیماریهای روحی، روانی و جسمانی و خدمات بهداشتی و درمانی برخوردار باشند. ششم دی میرسد و ایلنا از شهاب نادری، نماینده اورامانات نقل می کند که در بحث سرمازدگی زلزلهزده ها، چهار مورد فوتی و حداقل 20 نفر اقدام به خودکشی کرده اند ولی کمتر از یک روز بعد، وزارت بهداشت می گوید که هیچ موردی از مرگ بر اثر سرمازدگی یا خودکشی در مناطق زلزلهزده مشاهده و ثبت نشده است.
فوت سارینا بر اثر سرما و عفونت ناشی از زندگی در شرایط سخت
خبر ناراحت کننده دیگری میشنوی كه 28 دی سارینا ذهابی، کودک دو ساله ساکن روستای ناوه فره در بیمارستان کرمانشاه فوت می کند و سه روز بعد از این اتفاق ناگوار باخبر میشوی، تحقیق میکنی که خبر واقعیت دارد یا خیر. متوجه میشوی که خبر واقعیت داشته و اطلاعرسانی میکنی. خیلی زود در فضای مجازی و رسانهها خبر مرگ کودک پخش میشود و باز هم ريیس بیمارستان سرپل ذهاب میگوید، این دختربچه پس از یک هفته سرماخوردگی در شرایطی توسط والدین برای مداوا به بیمارستان سرپل ذهاب مراجعه کرد که به علت عفونت شدید و سرایت آن به دیگر نقاط بدن، هیچ گونه علايم حیاتی نداشت و سهل انگاری والدین، علت اصلی مرگ این دختربچه دو ساله بوده است.
به خود میگویی پس سهم دولت به عنوان متولی چه می شود، آیا شرایط سخت زندگی این دخترک در پیشرفت و شدت بیماری، بی اثر بوده است. اگر ريیس بیمارستان شهر درست بگوید، چنانچه سارینا در خانه یا کانکس زندگی میکرد، به این بیماری مبتلا میشد یا حتی اگر مبتلا می شد، آیا امکان درمان نداشت. ناخودآگاه صف طولانی حمام مستقر شده در این مناطق را به یاد می آوری و میگویی خیلی از این مردم حتی اگر در منطقهشان حمام نصب شده باشد، از سر ناچاری کودکان را در خیابان با آبی که در قابلمه گرم شده میشورند، هوا هم سرد است، سرما می خورند. مساله دیگری به یاد میآوری، این مشکل را در بلوچستان هر روز می دیدی، فاصله روستا به شهر و نداشتن توان مالی براي پرداخت کرایه تاکسی و رفتن به شهر و بیمارستان باعث میشد بسیاری از بیماران زمانی برای تشخیص و درمان مراجعه کنند که خیلی دیر است و بیماری پیشرفت کرده.
دفترچه بیمه سارینا، گواه آن است که او تحت درمان بوده
با چند تماس، بهروز ذهابی، پدر سارینا را پیدا میکنی و جویای واقعیت می شوی. او می گوید، سارینا حدود 20 روز بعد از زلزله، سرما خورد و توسط تیم های پزشکی سیار در روستا، تحت درمان قرار گرفت ولی بهبود پیدا نکرد و این گفته ريیس بیمارستان سرپل مبنی بر کوتاهی خانواده صحت ندارد، حتی پس از درمان توسط تیم های پزشکی سیار، دخترم را برای معالجه به شهر بردم. او حقیقت را میگفت، طبق نسخه صادرشده از دفترچه بیمه سارینا، در بیستم دی یکی از پزشکان شهر سرپل، برای مداوای کودک دارو تجویز کرده و معالجه ادامه داشت ولی کودک درمان نشد تا ساعت 22 روز بیست و هفتم دی از حال رفت و با وانتی از روستا به بیمارستان شهر سرپل منتقل شد.
او معتقد است چون بیمارستان متخصص کودکان و امکانات کافی نداشت، نتوانستند کاری برای سارینا انجام دهند و گفتند سارینا باید به شهر کرمانشاه منتقل شود. ساعت 10 صبح روز بعد با آمبولانس دخترم را به کرمانشاه بردیم و بعد از گذشت چند ساعت، دختر دوساله ام روی دستهایم جان داد، من مدتها التماس کردم تا برای خانواده و دختر بیمارم یک کانکس تهیه کنم ولی تا حدود یک هفته پیش از مرگ سارینا که یک خیّر برایمان کانکس آورد، در کپری که خودم درست کرده بودم ،ساکن بودیم و رسیدن کانکس هم نوشدارویی بعد از مرگ سهراب شد.
چرخه مرگ مردم بر اثر سرما و تکذیب وزارت بهداشت ادامه دارد
سارینا فوت کرد ولی زمستان سرد و قصه مبارزه مردم ما با سرما و مشکلات معیشتی ادامه دارد. مردم بهويژه کودکان و افراد آسیبپذیر به سختی در حال مبارزه برای بقا هستند. همچنان آمارهای تکذیبشونده را میشنوی. چهارم بهمن اینبار ایسنا به نقل از شهاب نادری، نماینده مجلس اورامانات میگوید، دیشب ما چند فرد فوتی از سرمازدگی داشتیم. البته نماینده ویژه وزیر بهداشت اینبار هم تکذیب و میگوید، در مناطق زلزلهزده هیچ موردی از مرگ بر اثر سرما زدگی یا خودکشی مشاهده و ثبت نشده است.
نظر کاربران
خدای من...
چقدر دردناک...کودکان بی گناه... آدم دلش کباب میشه...
مسئولین کجایند پس؟؟ چرا به داد این مردم بیچاره نمیرسند؟؟؟
خدایا نجاتشون بده..
همه در رختخواب های پرشون خوابیدن و خواب ویلاهاشون و میبینند و به شادی بچه ها و نوهاشون می اندیشند
خدایا چرا کسی کاری نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پ
خدایا خودت به داد مردم برس..مسئولین دروغگو فقط تکذیب بلدند
ماکشتی شکسته گانیم
نجات دهنده مرده است!!!
کاش این بچهها توی سوریه و لبنان و سودان و .... بودن.بیشتر به دادشون میرسیدن