خسرو معتضد در روزنامه جوان نوشت: فتحعليشاه سيبزميني را براي اولينبار ميديد. بدان گاز زد ولي سيبزميني خام بود، خيلي بدش آمد. گفت اينکه ميوه نيست. سرگور اوزلي گفت پخته يا برشته شود، عالي خواهد بود. قحطي را از ميان خواهد برد. ما در اروپا امتحان کردهايم. فتحعليشاه با اکراه پذيرفت ولي پرسيد اگر دستور کشت آن را بدهم به من چه
خسرو معتضد در روزنامه جوان نوشت:
براي دولت اصلاً مهم نيست خودروهاي هيبريدي ناآلاينده هوا چقدر ارزشمند هستند و چقدر به حفظ محيطزيست کمک ميکنند. يک روزنامه نوشته است: انگار مسئولان تصميمگير در عرصه واردات خودرو شناخت درستي از مفهوم هيبريد و خودروهاي الکتريکي ندارند. آقاي دکتر نوبخت با اعلام تعرفه مزبور ثابت کرد که دولت جز کسب درآمد به هيچ چيز نميانديشد. هر اختراع و ابداعي که وارد اين کشور ميشود به يک طبقه بيدرد معدود و محدود رانتخوار مرفه اختصاص دارد. خويشاوند من در امريکا که در تهران ژياني داشت که اغلب خاموش ميشد و آن را هل ميدادند اکنون روزانه از ايالتي به ايالت ديگري ميراند و اتومبيل هيبريدي او که قسطي خريده چنان راحت و روان است که وقتي با تلفن که با ايران صحبت ميکند ميگويد تلفن در اتومبيل نصب شده و من در حال رانندگي بدون نياز به گوشي و دهني با شما در حال صحبت هستم.
اما در ايران اتومبيل کارگران و کشاورزان ژاپني و کرهاي وقتي وارد کشور ميشود، دست مافيايي است که ۹ نفرند. اين ۹ نفر که روزبهروز چاقتر ميشوند و من وقتي يکي از آنان را در مجلس ختمي ديدم از بس چهرهاش تپل و گلگون شده بود، نشناختمش. با وزارت صنعت ، معدن و تجارت مثل يک روح در دو جسمند؛ خود ميبرند و خود ميدوزند و آنقدر گمرک و سود بازرگاني و عوارض و سهم اين و آن بر آن ميبندند که اتومبيل ويژه طبقات متوسط و پايين که در امريکا و اروپا، حتي همين عربستان، امارات متحده عربي، کويت و قطر قسطي ميفروشند و اقساط تا ۸۰ و ۱۴۰ ماه و بيشتر ميرسد، صورت کيمياي افسانهاي مييابد و خندهآور است وقتي قسطي ميدهند اول کل قيمت اصلي خودرو را کسر ميکنند و اقساط بالاي يک ميليون به اضافه بهره حرام به آن ميبندند.
اغلب هم اتومبيل وارداتي را به بستگان و اعضاي خانواده و کارکنان شرکت واردکننده ميفروشند و وقتي خريدار قصد خريد دارد او را به دلالان که از کارکنان خودشان هستند، معرفي ميکنند که ۱۰ تا ۵۰ ميليون بيدردسر هم عايد مفتخوران شود. ميگويند در ايران اوايل قرن نوزدهم قحطي بيداد ميکرد و کمبود گندم و جو هر سال هزاران نفر را ميکشت. در هندوستان که کمپاني هند شرقي انگليس (آيک) در آنجا مستملکاتي داشت، سيبزميني امريکايي که اصلش مانند ذرت، تنباکو، توتون و گنهگنه تببر از آن سرزمين آمده بود، جلوي قحطي را گرفت.
سيبزميني غذاي مردم آلمان و روسيه و اتريش و فرانسه و انگلستان شده بود. سرگور اوزلي تعدادي سيبزميني در سبدي گذاشت و به عنوان سفير انگلستان نزد فتحعلي شاه برد. فتحعليشاه سيبزميني را براي اولينبار ميديد. بدان گاز زد ولي سيبزميني خام بود، خيلي بدش آمد. گفت اينکه ميوه نيست. سرگور اوزلي گفت پخته يا برشته شود، عالي خواهد بود. قحطي را از ميان خواهد برد. ما در اروپا امتحان کردهايم. فتحعليشاه با اکراه پذيرفت ولي پرسيد اگر دستور کشت آن را بدهم به من چه سهمي پيشکش خواهيد کرد؟ امروز هم نقل دولت است که اتومبيل هيبريدي را آنقدر گران ميکند که فقط مرفهان رانتخوار آن را بخرند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
مدیر جان تو بگو ما که حال نداریم
چرا اینقدر اشتباه نوشتاری !سوادتون نم کشیده یا عمدی توی کارتون هست.خسرو را کی و کجا خصرو نوشتند که شما میخوای دومیش باشی.
دقیقا.درسته