۶۶۵۴۳۷
۱ نظر
۵۰۵۴
۱ نظر
۵۰۵۴
پ

انرژی روانی لنین اعجاب برانگیز بود

گفت و گویی درباره سِیر سیاسی «لنین»

ولادیمیر اولیانوف مشهور به لنین در یک خانواده فرهیخته بزرگ شد. والدین لنین به امور اجتماعی و هرگونه خدمت به مردم به شدت توجه داشتند. پدرش معلم ریاضیات و فیزیک و مادرش هم از خاندانی فرهیخته بود. هر دو بسیار اهل مطالعه بودند و حتی نقل است که مادر او به چهار زبان مسلط بود.

هفته نامه صدا - ملیکا صبوحی و غزاله حسین پور: موسی اکرمی یکی از آکادمیسین های چند وجهی در سپهر علوم انسانی معاصر است. او از فلسفه سیاسی تا تاریخ و از فلسفه علم تا جامعه شناسی را مطبح نظر خویش دارد و در این زمینه آثار بین رشته ای و مهمی را تالیف و همچنین آثار برجسته ای را ترجمه کرده است. او از مرداد ماه ۱۳۸۳ مدیریت گروه فلسفه علم دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران را عهده دار شد که تا مرداد ماه ۱۳۹۴ ادامه یافت. هم اکنون موسی اکرمی با مرتبه علمی استادی عضو گروه فلسفه علم دانشگاه خود و بنیانگذار دوره دکتری در رشته فلسفه علم در ایران است. با او درباره لنین گفتگوی تلفنی داشتیم که در ادامه می خوانید.
گفت و گویی درباره سِیر سیاسی «لنین»

به نظر حضرتعالی لنین در چه زمینه سیاسی و فرهنگی رشد پیدا کرد و فضای عقیدتی او چگونه تکوین یافت؟

- ولادیمیر اولیانوف مشهور به لنین در یک خانواده فرهیخته بزرگ شد. والدین لنین به امور اجتماعی و هرگونه خدمت به مردم به شدت توجه داشتند. پدرش معلم ریاضیات و فیزیک و مادرش هم از خاندانی فرهیخته بود. هر دو بسیار اهل مطالعه بودند و حتی نقل است که مادر او به چهار زبان مسلط بوده و در فرهیخته بار آوردن فرزندانش تلاش بسیاری داشته است. پدر مهربان و اصلاح طلب و فرهیخته در شانزده سالگی لنین درگذشت. آلکساندر برادر بزرگ لنین اهل مطالعه و در پی فعالیت سیاسی بود. او برخلاف پدر که به اصلاح امور توجه و امید داشت در دوران دانشجویی به یکی از گروه های خلقی و سوسیالیست - آنارشیست پیوست تا به ترور تزار دست بزنند. او و همراهانش دستگیر و زندانی و اعدام شدند.

این امر در هفده سالگی لنین و در روزهای امتحانات نهایی او اتفاق افتاد. تا زمانی که آلکساندر دستگیر و بلافاصله اعدام نشده بود، لنین متوجه نبود که این برادر تودارش درگیر مسائل سیاسی است.آنچه ما از زندگی لنین می دانیم این است که از دوران نوجوانی تا حد زیادی عزلت گزین و بسیار اهل مطالعه بوده و حتی گزارش شده که از چهارده سالگی کتاب های مخفی می خوانده و آرام آرام به سمت نوشته های مارکس و هگل و ... گرایش پیدا کرده است.

در دروس خود سرآمد همگان بوده، به طوری که در همان روزهای سوگواری خانواده برای اعدام آلکساندر توانست در امتحانات هر ده درس بیشترین نمره یعنی ۵ را دریافت کند. رئیس این دبیرستان کرنسکی بود که ۳۰ سال بعد پسرش رئیس دولت انقلاب فوریه شد تا در اکتبر توسط حزبی که لنین در رأس آن بود سرنگون شود.

به هر حال لنین که به علت اعدام برادر نمی توانست وارد دانشگاه سن پترزبورگ شود تحصیل حقوق در یک دانشگاه کوچک تر را آغاز کرد. از دوران دبیرستان مطالعات او آغاز شده بود. کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که به اندازه لنین عاشق خواندن آن هم خواندن آثار مهم و کلاسیک در ادبیات و فلسفه و تاریخ باشد. او همزمان نوشته های نویسنده های پیشرو و انقلابی روز را دنبال می کرد به ویژه آثار تورگنیف جامعه روسی و حال و روز دهقانان و کارگران و روشنفکران برایش بسیار گرامی بودند.

با سرعتی باورنکردنی با گستره شگفت انگیز اندیشه های سوسیالیست ها و مارکسیست های روسی آشنا می شد و آثار آنها را مطالعه می کرد. در دانشگاه به سرعت به سمت فعالیت های دانشجویی عملی روی آورد و در همان شروع تحصیلات خود از دانشگاه اخراج شد تا بعدا در دانشگاه دیگری دوره چهار ساله را به صورت شبانه و در یک سال به پایان ببرد. بنابراین می توان گفت که وی از سن ۱۸-۱۷ سالگی به شکل گسترده ای در دو حوزه نظر و عمل فعالیت خود را گسترش می دهد و بر پایه اندیشه های سوسیالیستی مارکسیستی که از مدت ها پیش به آنها رسیده بود به گسترش فعالیت های سیاسی خود دست می زند.
گفت و گویی درباره سِیر سیاسی «لنین»

اقامت لنین در اروپا و در دوران دوری از روسیه تزاری چگونه گذشت؟

- لنین در دوره های گوناگونی در اروپا بوده است و همواره به سیاست در نظر و عمل توجه داشته است. دوره ای را به صورت تبعید در سیبری گذراند. در آنجا، همراه با شریک زندگی اش، کروپسکایا، به مطالعه و خودسازی بیشتر و نگارش مقاله و کتاب مهمی درباره رشد سرمایه داری در روسیه و حفظ ارتباط با گروه های سیاسی و مبارز کارگری گذرانده بود.

پس از بازگشت از تبعید در اوایل سده بیستم، مجبور به سفر به اروپا می شود و در آنجا با مارکسیست های صاحب نام روسی ارتباط نزدیک برقرار می کند، از جمله پلخانف که به پدر مارکسیسم روسی مشهور است، یکی از آنهاست. لنین ضمن حفظ احترام بسیار برای او با او بحث های نظری می کند. لنین در بحث با هر کس به شدت بر لزوم انقلاب پای می فشارد و هیچ گونه سازش با دیگر مخالفان نظام و همچنین هیچ راه اصلاح طلبانه ای را نمی پذیرد.

او همچنان در ارتباط با گروه های سوسیال دموکرات فعالیت نظری و عملی خود را گسترش داد. انقلاب ۱۹۰۵ رویداد مهمی است که فعالیت سیاسی رادیکال را موجه تر می سازد به طوری که واکنش تزار در برابر خواست مسالمت جویانه جمعیت و کوشش های بعدی او در بی اثر کردن نقش مجلس دوما، لنین را مصمم تر ساخت که حتی راه خود را از راه گروهی از همراهان سازشکارتر درون جمع سوسیال دموکرات جدا کند.

از این رو در همان اوایل قرن مخالفان حکومت تزاری به دو گروه بلشویک ها و منشویک ها تقسیم می شوند. گروه لنین به بلشویک ها شهرت یافت. گروه بلشویک ها با رهبری شگفت انگیز لنین به استقلال نظری و سازمانی و عملی خاص خود دست یافت. هسته مرکزی اندیشه های او معطوف به این نکته است که تنها کاری که باید کرد انقلاب است و هیچگونه اصلاحی را در دستور کار نباید قرار داد. لنین بر همین اساس با هرگونه سازش با حکومت موجود روسیه مخالفت می کرد و در این مخالفت چنان شور و هیجان و منطقی به کار می برد که بسیار برانگیزنده بود. تحت تاثیر این منطق و قدرت اراده، برخی از منشویک های جدا شده به سوی لنین می آمدند. برخی نیز هراسان شده لنین را ترک کرده و به صف منشویک ها می پیوستند. یکی از برجستگان این افراد تروتسکی بود که سرانجام به لنین و بلشویک ها پیوست. استالین هم همواره تقریبا طرفدار لنین بود هر چند از لحاظ نظری و درک سیاسی ضعیف تر از تروتسکی بود.

لنین پس از این که با قطار به روسیه بر می گردد، با هدف قطعی انقلاب بر می گردد؟

- بله، منظورتان پس از انقلاب فوریه 1917 است. او برگشت تا انقلاب را به پایان برساند. لنین معتقد بود که انقلابی که در فوریه 1917 روی داده است و اینکه کرنسکی، فرزند همان رئیس دبیرستان لنین در رأس آن قرار گرفته و همه منشویک ها از آن حمایت می کنند، یک مرحله بورژوایی از انقلاب است و انقلاب هنوز ناقص است و در مرحله نهایی، قدرت باید به طور کامل به دست شوراها، با هدف ورود به فاز نهایی و برقراری سوسیالیسم، بیفتد. او در آغاز شعار تمام قدرت در دست شوراهای متشکل از کارگران و سربازان و نهایتا شعار همه قدرت در دست پرولتاریا یا کارگران انقلابی را سر می دهد.
گفت و گویی درباره سِیر سیاسی «لنین»

تقریبا از آوریل ۱۹۱۷ عزم لنین جزم شد که انقلاب را هر چه سریع تر به مرحله نهایی خود برساند. از نظر منشویک ها و کرنسکی، یعنی نخست وزیری که در سرنگونی تزار قدرت سیاسی را در دست گرفته بود، انقلاب به نتیجه خود رسیده بود و تزار سرنگون شده بود و اکنون تنها می بایست به برخی اصلاحات دست می زدند اما لنین برعکس آنان معتقد بود که هدف، یک انقلاب سوسیالیستی است، بنابراین انقلاب هنوز ناقص است و حتی احتمال شکست آن وجود دارد. او از آلمان به روسیه برگشت تا انقلاب را به پایان برساند. البته بعد از مدتی ناگزیر شد به فنلاند برود و انقلاب را از فنلاند رهبری کند. رابط هم استالین بود تا این که سرانجام به پتروگراد برگشت و از نزدیک و با قدرتی عجیب، کرنسکی را سرنگون کرد و رئیس شوراها و رئیس کشور شد.

لنین چطور توانست قدرت و نفوذ خود را افزایش دهد؟

- بلشویک ها به رهبری لنین با شعار همه قدرت به دست شوراها تمام نیروهای سرباز و کارگر عضو یا طرفدار یا سمپات بلشویک ها را بسیج کردند و توانستند پتروگراد پایتخت روسیه را در یک روز تصرف کنند، پیش از بیدار شدن کرنسکی از خواب! او به مبارزان گرد آمده در شوراها یا اطراف شوراها ایمان شگفت انگیزی داشت. در هر صورت بلافاصله مسکو و دیگر شهرهای بزرگ در سطح پادگان ها و کارخانه ها و مراکز مهم دیگر تسخیر شدند و حکومت انقلابی سوسیالیستی اعلام موجودیت کرد.

گروه بلشویک ها هم به حزب کمونیست تغییر نام داد. روسیه در آن زمان دچار مشکلات بسیار زیادی بود. کشوری که چهار سال جنگ را داشته و کارخانه ها و مزارع ویران شده و امور اقتصادی آن مختل شده بودند به شدت نیازمند صلح بود. لنین پیشنهاد صلح را به دولت آلمان داد. آلمان هم به این صلح نیاز داشت تا جبهه های دیگرش را تقویت کند اما آنها شرایط سنگینی گذاشتند و لنین علی رغم مخالفت ها قرارداد صلح را امضا کرد.

او پیش بینی می کرد که آلمان شکست می خورد و قرارداد ملغی خواهد شد که همینطور هم شد. وی با امضای این قرارداد سعی داشت که داخل را سامان دهد. اما در داخل بلافاصله واکنش های گوناگون شروع شد. از مخالفت های منشویک ها و تزاریست ها تا نارضایتی های سربازان و دهقانان و حتی برخی از کارگران کشورهایی مانند فرانسه و انگلستان هم علیه حکومت مستقر نشده سوسیالیستی تحریکات را سازماندهی می کردند و جنگ داخلی وحشتناک و نسبتا طولانی پدید آمد که کشور را به پرتگاه یک نابودی اقتصادی وحشتناک و شکست انقلاب کشاند.

لنین ناگزیر در سال ۱۹۲۱ از برنامه سوسیالیستی عقب نشینی کرد و دست به اجرای برنامه اقتصادی نوین، یعنی نپ، زد که روابط سرمایه داری در سطوحی به اجرا در آمد. لنین چند ماه بعد از پیروزی انقلاب در ۱۹۱۸ تیر خورد که زخم ایجاد شده در گردن اثر منفی روی او گذاشت. او تقریبا از ۱۹۲۱ دیگر کاری نتوانست انجام دهد و دچار سه سکته شد. اما به هر حال موفق شد انقلاب سوسیالیستی را به عنوان دستاوردی تاثیرگذار به انجام برساند و کشور را به ثبات برساند. این جدا از هرگونه داوری است که می توان در موافقت یا مخالفت با این دستاورد داشت.

وضعیت رهبری لنین را چگونه می توان ارزیابی کرد؟

- ببینید! بلشویک ها چنان پرشمار نبودند. لنین خود می دانست که روسیه یک کشور پیشرفته صنعتی نیست و نه روشنفکران زیادی دارد نه کارگران زیادی. اکثر جمعیت دهقانی آن بی سواد و ناآگاه نسبت به منافع طبقاتی خود بودند. لنین معتقد بود که در این شرایط یک موتور محرکه نیاز است. از نظر او این موتور محرکه متشکل از تعداد روشنفکر حرفه ای انقلابی مسلح به جهان بینی منسوب به طبقه کارگر، یعنی همان مارکسیسم که بعدا مارکسیسم - لنینیسم شد، بود. باید گفت که لنین در تحقق بخشیدن به این تز خود بسیار موفق بود. حتی اگر او را قبول نداشته باشیم با قدرت شگفت انگیز لنین در استدلال و پافشاری بر اعتقاد، این حزب کوچک قدرت زیادی را به دست آورد.
گفت و گویی درباره سِیر سیاسی «لنین»

قدرت اراده قوی و منطق لنین باعث شد او بتواند رهبری را به دست آورد که شاید تا آن زمان بی سابقه بود. پس از آن هم کمتر رهبری را می توان یافت که از چنان قدرت تحلیل و سازماندهی برخوردار باشد. بنابراین حزب پرشمار نبود اما به لحاظ کیفی بسیار قدرتمند بود. لنین نقشی بی بدیل و غیرقابل قیاس با هر کس دیگری را داشت و چه به لحاظ نظری و چه معنوی نقشی مهم را در انقلاب اکتبر دارا بود. همه موافقان و مخالفان لنین اقرار کرده اند که این فرد از انرژی روانی عجیبی برخوردار بوده، طی سی سال حدود سی هزار صفحه مطلب نوشته، با قدرت تمام در فعالیت های عملی نقش داشته و می توان گفت انقلاب اکتبر را خلق کرده است. حتی اگر بپذیریم که این انقلاب نه نتیجه یک پروژه بلکه نهایت یک پروسه بوده است این لنین بوده است که با چنین قدرت و کارآمدی آن را رهبری کرده و محقق ساخته. حتی شاید اگر لنین نبود انقلاب اکتبر به این شکل و در چنان ظرف زمانی و مکانی اتفاق نمی افتاد.

پس از مرگ لنین عاقبت حزب چه شد؟

- در زمان حیات لنین، یعنی همان زمان که تاثیر گلوله وارد شده در گردن او زندگی او را در آستانه خطری جدی قرار داده بود، استالین به پشتوانه سوابق مبارزاتی و نقشی که در ایجاد رابطه میان لنین از خارج و رهبران بلشویک در داخل داشت، همچنین با زد و بندهای پس پرده توانست موافقت اکثریت را بگیرد و به عنوان دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی انتخاب شود. اما لنین علی رغم خدمات استالین با این امر موافق نبود. پس از پیروزی انقلاب، استالین بر سازماندهی مراکز کشوری نظارت داشت و تروتسکی از یک سو سازماندهی ارتش سرخ را به عهده داشت و از سوی دیگر در رأس وزارت امور خارجه بود. او رقیب اصلی استالین نیز بود که علی رغم جدایی کوتاه از لنین و پیوستن به منشویک ها، نهایتا با لنین همراه شده و وفاداری خود را به لنین نشان داده بود.

البته از لحاظ نظری او معتقد بود که انقلاب امری جهانی است و باید انقلاب به گونه ای پیوسته در سطح جهانی گسترش پیدا کند. به نظر می رسد که با عدم رضایت لنین از دبیرکلی استالین، استالین به نوعی دلخوری نسبت به لنین پیدا کرد و اتهام هایی هم هست که استالین با تزریق سم یا به گونه ای دیگر مرگ لنین را جلو انداخت. نهایتا استالین به قدرت رسید. از حدود ۱۹۲۳ تا یک سال و اندی پس از آن یعنی ژانویه ۱۹۲۴ که لنین درگذشت، استالین به نفر اول اتحاد شوروی تبدیل شد. هرگونه مخالفت و انتقاد را از میان برداشت و مخالفان و منتقدان را نابود کرد؛ از جمله تروتسکی که فرار کرده بود سرانجام در مکزیک توسط عوامل استالین ترور شد.

استالین، این فرد قدرتمند متکی به سازمان ترور، کوشید تا از یک سو سوسیالیسم به روایت خود را پیش ببرد و از سوی دیگر آن را به نام مارکسیسم و لنینیسم بقبولاند. برخی از ناظران رند، مومیایی شدن پیکر لنین به دستور استالین را نشانه ای از مومیایی شدن اندیشه ها و شخصیت لنین و مستمسک قرار دادن او و اندیشه هایش در تلقی ارتدوکس و دگماتینسم دانسته اند.

به هر حال چه با لنین موافق باشیم چه موافق نباشیم نمی توان در برابر میراث عظیم فکری و کنشگری سیاسی او شگفت زده نشد. من شخصا در تاریخ شخصیتی به نیرومندی و توان اعمال اراده در کنار کوشش شبانه روزی فکری سراغ ندارم که قابل مقایسه با لنین باشد.

گفت و گویی درباره سِیر سیاسی «لنین»
لئون تروتسکی

سیر فکری لنین در گفتگو با منوچهر آشتیانی

از کانت به هگل و از هگل به مارکس رسید

منوچهر آشتیانی آن چنان که فارغ التحصیلان دانشگاه های فرانسه عنوان می کنند، «دکتر در جامعه شناسی و فلسفه» است. رساله دکترای فلسفه را زیر نظر کارل لویت (شاگرد و منتقد برجسته مارتین هایدگر) و دیتر هیتریش (یکی از چهار فیلسوف بزرگ زنده آلمان) و جامعه شناسی را نزد ارنست توپیچ (فیلسوف و جامعه شناس اتریشی عضو حلقه وین) گذرانده و در بازگشت به ایران در دانشگاه های بهشتی، تربیت مدرس، علامه و ... تدریس کرده است.

او که در محیط دو خانواده روحانی - سیاسی آشتیانی و ادبی - سیاسی اسفندیاری رشد یافته، در سازمان جوانان حزب توده و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی فعالیت سیاسی داشته و در نهضت نفت با جوانان جبهه ملی همراه شده که خاطرات سیاسی و علمی او از آن دوران در دست انتشار است. آنچه در ادامه می آید حاصل گفتگوی ما درباره نقش لنین در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ با این استاد پیشکسوت فلسفه و جامعه شناسی است.
گفت و گویی درباره سِیر سیاسی «لنین»

علت گرایش لنین به نیروهای چپ چه بود؟

- گرایش لنین به طرف چپ در اثر مطالعه آثار مارکس بود و هم خود روشنفکران روسی که به طرف پرولتاریا و توده ها گرایش پیدا کرده بودند. این جریان عمومی بود و فقط شامل لنین نمی شد. تعداد زیادی از روشنفکران در آن زمان در پایان قرن ۱۹ و آغاز پیدایش بورژوازی در همه کشورهای اروپایی و آسیایی از جمله ایران و سوسیال دموکراتیک های اولیه قبل از انقلاب مشروطیت در ترکیه و کشورهای شمال آفریقا جناح های چپی تشکیل شده بود که متمایل به توده ها بودند و برابر نظام بورژوازی که در حال شکل گیری بود موضع گیری می کردند.

لنین در شمار یکی از اینهاست. مخصوصا این که چون جریان مارکسیسم رخ داده بود مقداری از این روشنفکران به سمت مارکسیسم کشیده شدند و مقداری هم به طرف گرایش های دیگر. این عامل کلی بود. عامل جزیی این بود که در دورانی که لنین تبعید شده بود، در کتابخانه های اروپا ماه ها و سال های طولانی آثار هگل و مارکس را خواند. از این دوران یادداشت های بسیار زیادی از لنین موجود است. پس دوران تبعید او به برخورد و آشنایی به طور دقیق با مارکس و از کانت به هگل و از هگل به سمت مارکس گذشت. آثار مختلفی از لنین موجود است که از این میان موضع گیری در مقابل کانت، هگل و ... هم هست.

اقدام موثر لنین پس از بازگشت به روسیه از تبعید در سال ۱۹۱۷ چه بود؟ آیا به دنبال انقلاب بود؟

- در این باره بسیار صحبت شده است که آلمان ها عمدا کوپه ای در اختیار او گذاشتند که با امید اغتشاش در مسکو، به آنجا برود تا روس ها را تضعیف کند که آلمان ها بتوانند در جنگ با روس ها موفق شوند. البته این به نظر من خیلی دقیق نیست. ممکن است که آلمان ها چنین قصدی داشته باشند اما این مسلم است که او به آلمان و سپس به روسیه رفت و وقتی وارد روسیه شد با کنفرانس ها و سخنرانی های معروفی که در جای جای روسیه داشت، توده های زیادی را دور خود جمع کرد.

در روسیه چون قبلا انقلاب رخ داده و به نتیجه ای نرسیده بود تصمیم داشتند در این انقلاب به جلو برگردند. این باعث تشکیل حزب کمونیست شد. قبل از لنین در ایتالیا و چند جای دیگر حزب کمونیست تشکیل شده بود. خیلی قبل تر از انقلاب اکتبر کموناردها زیر نظر مارکس قیام کردند و ده ها روز پاریس را گرفتند و پیروز شدند اما بعدها همه آنها قتل عام شدند. کنگره اول و دوم سوسیال دموکرات ها که مارس در آن شرکت داشت بنیان گذار حزب کمونیست در اروپا بود که قبل از رفتن لنین به روسیه و تشکیل کمونیست روسیه بود.

قبلا آثار خفیف آن در پلخانف به وجود آمده بود. پلخانف هم گرایش های مارکسیستی داشت که به عقیده عده ای خیلی کامل تر از لنین هم بود. با کمال تعجب مجموعه آثار پلخانف را در کتابخانه زیرزمینی ابن سینا در همدان کشف کردند. لنین حزب کمونیست را تشکیل داد. وقتی این حزب تشکیل شد دو جناح منشویک ها و بلشویک ها در داخل آن به وجود آمدند. در درگیری این دو جناح منشویک ها شکست خوردند و بلشویک ها به رهبری لنین و پایمردی استالین پیروز شدند و جناح مخالف از روسیه فرار کرد.
گفت و گویی درباره سِیر سیاسی «لنین»

نقش لنین در انقلاب اکتبر چه بود؟

- بلشویک ها انقلاب بزرگ اکتبر را انجام دادند. نظریه دهنده و برنامه ریز لنین و اجرا کننده استالین بود. لنین نمی توانست ابزار انقلابی باشد که در خیابان بجنگد تا انقلاب را پیروز کنید. بنابراین لنین الهام بخش و استالین مجری بود کما این که چهل سال بعد مرد و چه صدماتی به انقلاب اکتبر زد، که نتیجه آن این شد که انقلاب اکتبر به نظام سرمایه داری برگشت. نادانی استالین، خشونت او، کشت و کشتار دائمی و سرکوب آزادی ها و کار نکردن روی مارکسیسم موجب ضرر شد. استالین نه عمق مارکسیسم و نه لنینیسم را نفهمید. البته وفادار ماند. این مجموعه ای بود که انجام شد و در نتیجه انقلاب اکتبر پیروز شد.

پس از مرگ لنین، عاقبت حزب چه شد؟ آیا استالین توانست جایگزین مناسبی برای او باشد؟

- لنین مدتی بعد فوت کرد و استالین همه کاره شد. وی تقریبا پنجاه تا شصت درصد اعضای کمیته مرکزی حزب را کشت. کمونیست های اروپا همیشه ضمن نام بردن از مارکسیسم، لنینیسم را هم در ادامه آن می آورند. در روسیه معتقد بودند که مارکس در تمام زمینه ها بحث دارد لذا هر چه غیر از آن را از بین بردند. لذا این کمونیسم کاذب بدون بازسازی برگشت. مسائل مختلف جهانی جلو رفت و بورژوازی مسائل بزرگ تری به وجود آورد. این کار جریان است. اگر بخواهیم خلاصه کنیم لنینیسم یک جریان پیشرو دنباله مارکسیسم است که با انحرافاتی پس از مارکسیسم به وجود آمد. به طور کلی و عمده کسی دیگر در حد لنین نبود که این کار را انجام دهد اما در نتیجه این که لنینیسم در روسیه پیروز نشد، استالینیسم پیروز شد. البته که مارکسیسم هم مطلقا در روسیه پیروز نبود.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    خوب بود

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج