رفتارهای عجیب و غریب تازه داماد بدبین باعث شد زندگی مشترک او و نوعروس تحصیلکرده اش دوامی نداشته باشد. آنها پیش از پایان هفتمین ماه ازدواجشان راهی دادگاه خانواده شدند تا طلاق بگیرند.
روزنامه ایران: رفتارهای عجیب و غریب تازه داماد بدبین باعث شد زندگی مشترک او و نوعروس تحصیلکرده اش دوامی نداشته باشد. آنها پیش از پایان هفتمین ماه ازدواجشان راهی دادگاه خانواده شدند تا طلاق بگیرند.
شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده قدری شلوغتر از روزهای دیگر بود. با این حال «پریا» و «اسکندر» عجله داشتند به پروندهشان بسرعت رسیدگی شود و هر چه زودتر از هم جدا شوند. همانگونه که ازدواجشان هم بسرعت انجام شده بود.
بر اساس اوراق پرونده آشنایی این زن ۳۵ ساله با شوهر ۳۰ سالهاش تا روز مراجعهشان به دادگاه به ۸ ماه هم نمیرسید.پریا بهعنوان مدیر فروش شرکتی بزرگ در یک نمایشگاه محصولات خانگی با اسکندر آشنا شد. واسطه آنها هم یکی از همکاران پریا بود که اسکندر را برای امور فنی دعوت به کار کرده بود. هنگام صرف ناهار پریا و اسکندر روبهروی هم نشستند و همان اتفاق ساده باعث علاقهمندی مرد جوان به مدیر فروش شرکت شد.
چند روز بعد هم با یک دسته گل به محل کار پریا رفت و از او خواستگاری کرد. با این حال پریا به خاطر فاصله سنی با او درخواستش را رد کرد تا اینکه اسکندر با خانوادهاش به سراغ پدر و مادر پریا رفت. اما باز هم پریا به بهانه مشغله فراوان خود پیشنهاد ازدواج او را رد کرد. با این حال اسکندر قول داد هر شرطی را که در میان باشد قبول کند. سرانجام دختر جوان با مهریه ۱۳۶۰ سکه و سند ششدانگ آپارتمان اسکندر ونیز دریافت حق طلاق «بله» را گفت و آنها خیلی زود زندگی مشترکشان را آغاز کردند.
اما نخستین اختلاف میان عروس و داماد همان روز جشن عروسی پیش آمد. چرا که اسکندر اجازه حضور فامیلها را در عکس دسته جمعی نداد و پریا هم این موضوع را با غیرت و تعصب او مرتبط دانست و از آن گذشت. اما در روزهای بعد دامنه اختلافهای آنها به معاشرت در میهمانیهای فامیلی، حضور در فضای مجازی، مکالمههای تلفنی و حتی کار کردن پریا کشید. تا اینکه عروس جوان یک ماه بعد از ازدواجشان متوجه شد شوهرش به بیماری «بدبینی» مبتلا است و گرچه وانمود میکند رفتارهایش به خاطر عشق و علاقه به همسرش بوده، اما عملاً آرامش پریا را در زندگی مشترک و حتی در محل کارش به هم زده بود. با این حال پریا از همسرش خواهش کرد با مراجعه به روانشناس درمان خود را شروع کند.
ولی اسکندر که تصور کرده بود همسرش به او انگ «دیوانگی» زده، برای همین یک روز به دیدن مدیرعامل شرکت محل کار پریا رفت و خواهش کرد همسرش را به واحدی که با دیگران برخورد نداشته باشد منتقل کند. همین موضوع موجب عصبانیت پریا شد تا با توجه به داشتن اجازه طلاق برای جداشدن از همسرش اقدام کند. اما خانوادههای دو طرف پادرمیانی کردند و آنها را آشتی دادند.
اسکندر هم قول داد در رفتارش تجدید نظر کند که این قول و قرار حتی دو هفته هم دوام نیاورد. دلیل اختلاف جدید آنها تصادف کردن خودروی پریا با خودروی یک مرد غریبه بود که با سر رسیدن اسکندر به محل تصادف و کتک کاری با راننده خاطی کار به کلانتری کشید. آن شب اسکندر همسرش را مقصر دانست که با یک مرد! تصادف کرده است. همین موضوع باعث شد پریا به سراغ پدر و مادرش برود تا اسکندر را راضی به طلاق کنند.
شش ماه بعد از ازدواج مدیر فروش شرکت با خواستگار سمج او با بخشیدن همه حق و حقوقش پا به دادگاه گذاشته بود تا از اسکندر جدا شود. روی جلد پرونده آنها نوشته شده بود «طلاق توافقی». وقتی پریا و اسکندر وارد شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده مجتمع قضایی ونک شدند، قاضی «غلامحسین گلآور» سعی کرد زوج جوان را از طلاق منصرف کند. قاضی چند دقیقه برای آنها درباره گذشت و صبوری حرف زد و تأکید کرد؛ «همانطور که برای بیماری جسمی به پزشک مراجعه میکنیم، باید برای تسکین دردهای روحی خود نیز به روانشناس و مشاور مراجعه کنیم...» اما اسکندر گفت:«من مشکلی ندارم جز آنکه عاشق همسرم هستم، اما او به خواستههای من اهمیتی نمیدهد.»
پریا هم گفت:«هیچ کسی برای طلاق گرفتن ازدواج نمیکند. همه دخترها دوست دارند خوشبخت شوند و از زندگی در سایه مردی باشخصیت، مهربان و سالم لذت ببرند. اما همسرم تصور میکند من اسیر او هستم و به بهانههای مختلف مرا از همه فعالیتهای اجتماعیام محروم میکند. حتی حاضر نیست من برای خرید از خانه خارج شوم، در حالی که یک مدیر موفق در شرکتی معتبر بودم که حالا به خاطر همسرم حاضر شدهام در بایگانی کار کنم. اما دیگر تحمل کتک کاری او با دیگر مردها را در کوچه و خیابان ندارم...» زن جوان بغض کرد، اما اجازه نداد اشکهایش جاری شود. تنها به یک نقطه خیره شد و سکوت کرد.
قاضی هم بر اساس روال معمول آنها را به واحد مشاوره فرستاد تا بعد از دریافت نظر کارشناسان رأی لازم را صادر کند. با این حال قبل از خروج مرد جوان به او گفت:«جوان، بهتر است در زندگی مشترک خودت تجدید نظر کنی. ضرری ندارد» اما اسکندر چیزی نگفت و زودتر از دادگاه خارج شد تا به همسرش برسد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
متاسفانه اکثرکسانی که به بیماری بدبینی دچارهستن خودشونو با عشق وعلاقه زیاد نسبت به فرد دارند توجیح میکنند دقیقا مثل کسانی که وسواس توی پاکی دارند اینجور افراد خودشونو چون خیلی به پاک و تمیزبودن دوست دارند توجیح می کنند ب ندرت پیش میاد کسی که بد بین هست اصلاح شود حتی بعضی از این افرادانی کع بدبین هستند همسرشونو از هرگونه فعالیت اجتماعی منع می کنند که خدا نکرده مرد غریبه ای او را نبیند
صغری ده ساله
من که گیج شدم متاسفم فقط همین به قول رسول مون
sorena
بیشتر شبیه به یک توهم فانتزی از سوی خبرگزاری بود.....
من که پایان تلخی را متوجه نشدم....
حتما همچی آرووووووومههههه...
بدون نام
ساختگی بود
مریم باقری
بله اگر این جوان به روان شناس مراجه کند به مدت طولانی درمان میشود
بدون نام
دیگه حق طلاق که داره راحت طلاق میگیره اصلا نیازی به اجازه و رضایت اون نیست
ولی دختر خدایی مهریت تو حلقم:-)البته خب شاید پسره وضعش خوب بوده دیگه بالاخره دختره هم مدیر فروشگاه بوده
بدون نام
"مهریه 1360 سکه و سند ششدانگ آپارتمان اسکندر ونیز دریافت حق طلاق «بله»
خاک بر سرت اسکندر! دیگه چیزی بود که برای ازدواج با دختری بزرگتر از خودت نداده باشی!!!
آخه چقدر این پسرا بی فکرند؟ ازدواج یه رابطه دو طرفه است. این خرید و فروش ها در امر ازدواج اشتباه است.
پاسخ ها
مهدی گلپا
عاشق هیچ وقت با منطق تصمیم نمی گیرد .فقط بادل تصمیم می گیرد
حلما
حالم از بدبینی بهم میخوره
مثل شوهرم که بدبینه
بدون نام
این غیرت نیست حسادته
نمیتونه ببینه زنش موقعیت اجتماعی بهتری داره
مجمد
طلاق
عنقا
1360 سکه حالا بااین رفتار چرا اخه بعضیها قبول میکنن اینقدر درنظر بگیرن دیگه فکر دوفردای دیگر خودشون نمیکنن یعنی هیچ راهی وجود نداره
شش ساله از شمال
متاسفم.خدایا چه خبره.خدایا خودت برسون.
بدون نام
بدون نام 09:00 دیدی که گفته شد دختر از تمام حق و حقوق خودش گذشت فکر می کنم آسایش فکری خیلی خیلی بالاتر 1360سکه و آپارتمان آقا اسکندر هست دیدی که دختر همه چی رو پس زد تا از این اسارت آزاد بشه مرد های هفتاد ساله دنبال دختر و زن جوون میگردن اون وقت بزرگتر بودن 5 ساله زن به چشم تون میاد در حالی که روانی بودن این پسر هیچ ربطی به پایین یا بالا بودن سن طرفین نداشت
محمد
ذهن این پسر بیمار است و درمانش سالها طول میکشه . بهتره جدا بشید شما خیلی با هم فاصله دارید
بدون نام
منم یه روانیه اسکیزوفرنی به جونم افتاده بود مهریمو بخشیدم و خودمو راحت کردم خواهشا موقع ازدواج تا جایی که میتونین تحقیق کنین که روان پریش زیاد شده
حدیث
خوش به حالش که جدا شد شوهر منم همبنطوره ولی متاسفانه من زودی بچه دار شدم والان هشت ساله با دوتا بچه تو شهر غریب اسیرم سالیان ساله شهر وخانواده م ندیدم بابا مم ندیدیم ومرد دلم گرفته
نظر کاربران
متاسفانه اکثرکسانی که به بیماری بدبینی دچارهستن خودشونو با عشق وعلاقه زیاد نسبت به فرد دارند توجیح میکنند دقیقا مثل کسانی که وسواس توی پاکی دارند اینجور افراد خودشونو چون خیلی به پاک و تمیزبودن دوست دارند توجیح می کنند ب ندرت پیش میاد کسی که بد بین هست اصلاح شود حتی بعضی از این افرادانی کع بدبین هستند همسرشونو از هرگونه فعالیت اجتماعی منع می کنند که خدا نکرده مرد غریبه ای او را نبیند
من که گیج شدم متاسفم فقط همین به قول رسول مون
بیشتر شبیه به یک توهم فانتزی از سوی خبرگزاری بود.....
من که پایان تلخی را متوجه نشدم....
حتما همچی آرووووووومههههه...
ساختگی بود
بله اگر این جوان به روان شناس مراجه کند به مدت طولانی درمان میشود
دیگه حق طلاق که داره راحت طلاق میگیره اصلا نیازی به اجازه و رضایت اون نیست
ولی دختر خدایی مهریت تو حلقم:-)البته خب شاید پسره وضعش خوب بوده دیگه بالاخره دختره هم مدیر فروشگاه بوده
"مهریه 1360 سکه و سند ششدانگ آپارتمان اسکندر ونیز دریافت حق طلاق «بله»
خاک بر سرت اسکندر! دیگه چیزی بود که برای ازدواج با دختری بزرگتر از خودت نداده باشی!!!
آخه چقدر این پسرا بی فکرند؟ ازدواج یه رابطه دو طرفه است. این خرید و فروش ها در امر ازدواج اشتباه است.
پاسخ ها
عاشق هیچ وقت با منطق تصمیم نمی گیرد .فقط بادل تصمیم می گیرد
حالم از بدبینی بهم میخوره
مثل شوهرم که بدبینه
این غیرت نیست حسادته
نمیتونه ببینه زنش موقعیت اجتماعی بهتری داره
طلاق
1360 سکه حالا بااین رفتار چرا اخه بعضیها قبول میکنن اینقدر درنظر بگیرن دیگه فکر دوفردای دیگر خودشون نمیکنن یعنی هیچ راهی وجود نداره
متاسفم.خدایا چه خبره.خدایا خودت برسون.
بدون نام 09:00 دیدی که گفته شد دختر از تمام حق و حقوق خودش گذشت فکر می کنم آسایش فکری خیلی خیلی بالاتر 1360سکه و آپارتمان آقا اسکندر هست دیدی که دختر همه چی رو پس زد تا از این اسارت آزاد بشه مرد های هفتاد ساله دنبال دختر و زن جوون میگردن اون وقت بزرگتر بودن 5 ساله زن به چشم تون میاد در حالی که روانی بودن این پسر هیچ ربطی به پایین یا بالا بودن سن طرفین نداشت
ذهن این پسر بیمار است و درمانش سالها طول میکشه . بهتره جدا بشید شما خیلی با هم فاصله دارید
منم یه روانیه اسکیزوفرنی به جونم افتاده بود مهریمو بخشیدم و خودمو راحت کردم خواهشا موقع ازدواج تا جایی که میتونین تحقیق کنین که روان پریش زیاد شده
خوش به حالش که جدا شد شوهر منم همبنطوره ولی متاسفانه من زودی بچه دار شدم والان هشت ساله با دوتا بچه تو شهر غریب اسیرم سالیان ساله شهر وخانواده م ندیدم بابا مم ندیدیم ومرد دلم گرفته
پاسخ ها
خاک تو سر مردای بیاد .که این قدر سنگ دلن
خاک تو سر مردای بیاد .که این قدر سنگ دلن
ایول اسی