پسر نوجوان که از نمرههای پایین امتحانات پایان ترماش با خبرشده بود، برای نجات از تنبیه احتمالی پدرش، نقشه عجیب و دردسرسازی طراحی واجرا کرد.به گزارش خبرنگار حوادث ایران، ساعت ۴:۴۰ دقیقه ۲۴ دی امسال زنگ تلفن خانهای در یکی از خیابانهای یافت آباد تهران به صدا درآمد.
روزنامه ایران: پسر نوجوان که از نمرههای پایین امتحانات پایان ترماش با خبرشده بود، برای نجات از تنبیه احتمالی پدرش، نقشه عجیب و دردسرسازی طراحی واجرا کرد.به گزارش خبرنگار حوادث ایران، ساعت ۴:۴۰ دقیقه ۲۴ دی امسال زنگ تلفن خانهای در یکی از خیابانهای یافت آباد تهران به صدا درآمد.
زن جوان پس ازبرداشتن گوشی، صدای مرد ناشناسی را شنید که گفت: «پسرتان، شهاب را در راه کلاس زبان ربودهایم.»
اوکه با شنیدن این حرفها ترسیده بود بلافاصله تلفن را قطع کرد وبه فکرفرورفت. اما چند لحظه بعد دوباره تلفن به صدا درآمد و این بارصدای پسرش شهاب-16 ساله- را شنید که با صدای گریان و بریده، بریده گفت: «مامان، مامان، توروخدا کمکم کنید. دو مرد با پراید آبی منو دزدیدن. اگر 40 میلیون تومان پول به آنها ندین، منو تکه تکه میکنند و کلیههایم را میفروشند.» و... بهدنبال این تماسها، زن جوان که شوکه شده بود، خیلی سریع با شوهر و برادرشوهرش تماس گرفت وموضوع را به آنها اطلاع داد. از سوی دیگر مادرشهاب بایکی از دوستان پسر نوجوانش تماس گرفت و درباره پسرش پرسید. پدرام هم گفت: «امروز کلاس زبان نرفتهام. اما لحظاتی قبل مرد ناشناسی با من تماس گرفت و گفت که شهاب را ربودهاند و برای آزادیاش پول میخواهند.»
گزارش آدم ربایی
ساعت 19:51 دقیقه 24 دی امسال مردی به کلانتری 151 یافت آباد رفت و از ربوده شدن پسرش خبر داد. بهدنبال اعلام این شکایت، پرونده با دستور بازپرس سهرابی دراختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت قرارگرفت. درحالی که تحقیقات تخصصی برای شناسایی آدم رباها و پیدا کردن شهاب ادامه داشت ساعت 20:20 همان شب، بار دیگر شهاب ازطریق شمارهای ناشناس با مادرش تماس گرفت و اینبار تأکید کرد که اگر موضوع را به پلیس اطلاع دهند مردان ناشناس او را زنده نخواهند گذاشت.
تحقیقات ویژه در این خصوص ادامه داشت تا اینکه ساعت 3 بامداد روزبعد، زنگ خانه شهاب به صدا درآمد.درحالی که خانواده پسرک بشدت آشفته و دل نگران بودند درکمال ناباوری با پسرشان پشت درخانه روبهروشدند.
افشای گروگانگیری دروغین
شهاب که از سر ما میلرزید دقایقی بعد ازاینکه وارد خانه شد با چشمانی اشکبارماجرای آدم ربایی دروغین را فاش کرد و گفت: «هیچ گروگانگیری درکارنبوده. فقط بهخاطر اینکه نمرات امتحانات پایان ترمم کم بوده ازترس تنبیه چنین سناریویی را طراحی واجراکردم.»
پس از افشای این ماجرا، خانواده شهاب و پسرشان روز بعد به شعبه نهم دادسرای جنایی تهران رفته و ضمن تشریح ماجرا، خواستار مختومه شدن پرونده شدند.
میخواستم ذهن پدرم را منحرف کنم
شهاب، درگفتوگو با خبرنگاران درباره انگیزه طرح نقشه آدم ربایی دروغین توضیحاتی داد.
-چه شد که نقشه آدم ربایی به ذهنت رسید؟ کلاس دهم هستم ولی متأسفانه نمرات امتحانهای پایان ترمم خیلی پایین بود. نمیدانستم چطور این موضوع را به پدرم بگویم که ناراحت نشود. پدرم مرد زحمتکشی است که از ساعت 8 صبح تا نصفه شب کار میکند و خیلی دلش میخواهد که من نمرات بالایی بگیرم و برای خودم در آینده کسی شوم. بههمین خاطر فکرکردم باید کاری کنم که فکر پدرم را به بیراهه بکشم تا موضوع نمرات پایین مرا فراموش کند و...
-این نقشه از کجا به ذهنت خطور کرد؟ چند وقت قبل یکی از دوستانم برایم یک تکه از فیلم مربوط به آدم ربایی فرستاد. با دیدن این فیلم تصمیم گرفتم من هم چنین سناریویی طراحی واجرا کنم. بیشک نجات من از دست آدم ربایان باعث میشد که پدرم به کلی نمرات پایین مرا فراموش کند و به من سخت نگیرد.
-چند وقت بود که این نقشه را در سر داشتی؟ دوهفتهای میشد. من برای اجرای این نقشه خیلی حرفهای کار کردم. برای اینکه مادرم شک نکند روز قبل از آدم ربایی به او گفتم سرنشینان پراید آبی مرا تعقیب میکنند. همچنین نرم افزار تغییر صدایی از اینترنت دانلود کردم و صدای خودم را تغییر دادم و با مادرم تماس گرفتم و به او گفتم که پسرش را ربودهاند، مادرم هم اصلاً متوجه نشد که شخصی که با او تماس گرفته خودم هستم.
-در این مدت کجا بودی؟ با دوستم پدرام به جای اینکه به کلاس زبان برویم به میدان شهدا رفتیم و از آنجا با خانوادهام تماس گرفتم. تا ساعت 10 و نیم شب با پدرام بودم، اما پدرام به خانهشان برگشت. من هم برای اینکه پلیس مرا نگیرد یا اینکه برایم اتفاق بدی نیفتد در کوچه بالای کوچه خودمان مخفی شدم. تا ساعت 3 شب در کوچه ماندم اما دیگر نتوانستم سرما را تحمل کنم و به خانه برگشتم.و...
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
عجب عجب ، این دهه هشتادیا مثل پسرای دهه هفتاد و شصت نیستن پدر مادرا مواظب باشین
صغری ده ساله
خیلی باحال بود مهران مدیری باید باید یک طنز راجب این بسازه
بدون نام
چه خل بوده
بیتا
خیلی باحال بود کاش بچه هامون برای خوندن درس هاشون اینقدر لز هوش شون استفاده می کردند
بدون نام
خخخ
بدون نام
مذکرهای بی فکر
پاسخ ها
بدون نام
برترینها چرا نصفه نیمه چاپ کردی نظرمو
کلا 6 کلمه نوشته بودم 4 تا سانسور
رسول 10 ساله از تهران
تا کی باید گیج و متاسفم باشم
پاسخ ها
perspoolis
تا دنیا دنیاست رسول جان تو یکی باید گیج و متاسف باشی ار دسته این روزگار
بدون نام
این بچه راباید باچوب خیس(ترکه)حسابی
تنبیه نمودتادیگر برای والدینش دردسرایجاد
نکند.
شش ساله از شمال
خدایا چه خبره.خدایا خودت برسون.
گندم مجیدی ...15ساله...پونک قزوین
خاک بر سرش ... با این نقشش ....
بدون نام
هههه دو هفته نقشه کشیده بعدش مونده تو کوچه و از فرط سرما برگشته خونه پسرک دیوانه بی عقل خب برو بشین درس بخون
دراکولا تا به تا
پدرت گناه داره. به جای اینکارها، درس بخون. کاش همه ما شانس داشتیم که میتونستیم، پدر و مادرمون رو خوشحال کنیم
بدون نام
گندم جان چرا خاک برسرش مگه آسیبی به شما زده که به همین راحتی براش آرزوی مرگ میکنی نه این در اکثر موارد از این کلمهو جمله برای خیلی ها استفاده می کنی بهتر نیست همین یک جمله که مینویسی مفیدتر باشه نه خاک برسرش حالم بهم خورد و ...
اکثر جمله هات منفی و تهاجمیست و این خیلی بده برای یه دختر خانم خوب و مودب
نظر کاربران
عجب عجب ، این دهه هشتادیا مثل پسرای دهه هفتاد و شصت نیستن پدر مادرا مواظب باشین
خیلی باحال بود مهران مدیری باید باید یک طنز راجب این بسازه
چه خل بوده
خیلی باحال بود کاش بچه هامون برای خوندن درس هاشون اینقدر لز هوش شون استفاده می کردند
خخخ
مذکرهای بی فکر
پاسخ ها
برترینها چرا نصفه نیمه چاپ کردی نظرمو
کلا 6 کلمه نوشته بودم 4 تا سانسور
تا کی باید گیج و متاسفم باشم
پاسخ ها
تا دنیا دنیاست رسول جان تو یکی باید گیج و متاسف باشی ار دسته این روزگار
این بچه راباید باچوب خیس(ترکه)حسابی
تنبیه نمودتادیگر برای والدینش دردسرایجاد
نکند.
خدایا چه خبره.خدایا خودت برسون.
خاک بر سرش ... با این نقشش ....
هههه دو هفته نقشه کشیده بعدش مونده تو کوچه و از فرط سرما برگشته خونه پسرک دیوانه بی عقل خب برو بشین درس بخون
پدرت گناه داره. به جای اینکارها، درس بخون. کاش همه ما شانس داشتیم که میتونستیم، پدر و مادرمون رو خوشحال کنیم
گندم جان چرا خاک برسرش مگه آسیبی به شما زده که به همین راحتی براش آرزوی مرگ میکنی نه این در اکثر موارد از این کلمهو جمله برای خیلی ها استفاده می کنی بهتر نیست همین یک جمله که مینویسی مفیدتر باشه نه خاک برسرش حالم بهم خورد و ...
اکثر جمله هات منفی و تهاجمیست و این خیلی بده برای یه دختر خانم خوب و مودب
پاسخ ها
تو خوبی اصن ......