خاورمیانه یکی از مناطق ژئوپلیتیک مهم جهان است تا جایی که میتوان آن را قلب جهان نامید؛ منطقهای که به دلایل متعددی، از جمله وجود ذخایر عظیم نفت و گاز و بازار عظیم مصرف، همواره صحنه منازعه و رقابتهای منطقهای بوده و مورد توجه قدرتهای بزرگ و فرامنطقهای قرار گرفته است. ایران نیز، بهعنوان یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه، متاثر از بحرانها و رخدادهایی بوده که در این منطقه به وقوع پیوسته است.
روزنامه آسمان آبی: خاورمیانه یکی از مناطق ژئوپلیتیک مهم جهان است تا جایی که میتوان آن را قلب جهان نامید؛ منطقهای که به دلایل متعددی، از جمله وجود ذخایر عظیم نفت و گاز و بازار عظیم مصرف، همواره صحنه منازعه و رقابتهای منطقهای بوده و مورد توجه قدرتهای بزرگ و فرامنطقهای قرار گرفته است. ایران نیز، بهعنوان یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه، متاثر از بحرانها و رخدادهایی بوده که در این منطقه به وقوع پیوسته است.
اینکه چه سیاستهایی میتوان اتخاذ کرد که از رهگذر آنها بتوان مانع از تأثیر بحرانهای منطقهای بر ثبات داخلی کشور شد، موضوعی است که با فریدون مجلسی، پژوهشگر و دیپلمات سابق، در میان گذاشتهایم. او معتقد است «ثبات دموکراتیک، هزینههای بحرانهای منطقهای و بینالمللی را کاهش میدهد؛» ضمن آنکه تأکید میکند: «منافع ملی اقتضا میکند هر کشور بکوشد متعارفترین و دوستانهترین رابطه را با کشورهای منطقه خود برقرار کند تا بتواند از مزیت نسبی ژئوپلیتیک بیشترین بهرهمندی را به دست آورد.» متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
پیچیدگیهای سیاست منطقهای کشورها تا چه حد بر سیاست داخلی این جوامع تأثیرگذار است؟
سیاستهای داخلی کشورها مکمل سیاستهای خارجی آنهاست و در سیاستهای خارجی معمولا سیاست منطقهای، به حکم مزیت نسبی ژئوپلیتیکی، اولویت و تأثیرگذاری بیشتری دارد. همسایگان قاعدتا باید بیشترین میزان مبادلات بازرگانی و توریستی و فرهنگی را با یکدیگر داشته باشند. اما مسئله این است که ژئوپلیتیک بهتنهایی تأثیرگذار نیست، بلکه تابع انسانهایی است که باید از آن مزیت نسبی بهره بگیرند. تصمیمات سیاسی آدمها هم ملهم از دو منبع است: یکی ایدئولوژی است که زمینههای فکری شناخت منافع ملی را مشخص میکند. ایدئولوژی دو همسایه متعارف و اعتدالی میتواند موجب توسعه معاملات و گسترش روابط و منافع متقابل شود و تضاد ایدئولوژیک میتواند به جنگ و ویرانی و زیان فراوان بینجامد. در واقع نزدیکی جغرافیایی برای جنگیدن نیز مزیت نسبی دارد! دیگر، سلایق و تمایلات فردی است که معمولا بر نظامهای خودکامه حاکم است. لزومی ندارد ایدئولوژیها مشابه باشند، همین اندازه که یکدیگر را درک و تحمل کنند برای بهرهمندی متقابل از همکاری و تعامل کافی است. روابط بر این مبنا بیاعتبارترین و
پرخطرترین نوع روابط را به بار میآورد، زیرا این سلایق تابع متغیرهای گوناگونی است که احتمالا از منطق متعارف هم پیروی نمیکند. سیر تاریخی نظریه سیاسی در جهت کاستن از حاکمیتهای خودکامه و کاربرد هرچه بیشتر نظامهای هدفمند متکی بر سازماندهی و برنامه سیاسی و اقتصادی، خصوصا در اشکال مشارکتی و دموکراتیک هرچه بیشتر است. اگر این نوع تفکر امروزیتر بر منطقهای حاکم باشد، بیشترین امکان بهرهمندی از مزیت ژئوپلیتیکی فراهم میشود؛ مانند روابطی که میان آلمان و فرانسه و ایتالیا و سایر کشورهای پیرامون آنها وجود دارد و بیشترین ارقام مبادلات اقتصادی و انسانی در میان آنها جاری است. اگر کشورها هنوز در مراحل سنتی، از نوع تضاد ایدئولوژیک یا سلائق فردی، باشند فرصت بهرهمندی از مزیت نسبی ژئوپلیتیکی از بین میرود. به این دلیل است که در منطقه خود ما میزان مبادلات بسیار کمتر از چیزی است که بالقوه میتواند باشد.
معمولا کشورها چه محوری را معیار عملکرد سیاست خارجى خود قرار میدهند؟
اصولا سیاست خارجی بر پایه کسب منافع ملی تنظیم میشود. منافع ملی امری سیاسی و قابل محاسبه و قیاس و حاکم بر سیاست است. در مقابل آن حقوق ملی وجود دارد که امری حقوقی و نظری و ادعایی است که در برابر ادعاهای متقابل قرار میگیرد و تقابل آن با حقوق ملی مورد ادعای متقابل میتواند تشنجآفرین باشد؛ در حالی که منافع ملی با توجه به امکانات، خواهان بهحداقلرساندن زیان و حداکثر رساندن سود در روابط بینالمللی است. به عبارت دیگر، سیاست عرصه تعامل و نوعی دادوستد برای کسب منافع است، و حقوق ملی نوعی رابطه مبتنی بر ادعای غیرقابل گذشت و مقدس است که ممکن است تلاش برای نیل به آن با منافع ملی در تضاد قرار گیرد یا زیانبار باشد.
بحرانهایی که در کشورهای منطقه رخ میدهد برای ایران چه فرصتها و تهدیدهایی ایجاد میکند؟
بزرگترین تهدید، تعصبات قومی و مذهبی و عقبماندگی فرهنگی است. هیچ بحرانی جز بحرانهای طبیعی نمیتواند فرصت تلقی شود. بحرانهای طبیعی، مانند خشکسالی، بیابانزایی، کمآبی، ریزگردها، جنگلکاری و بیماریها، میتواند دلیلی برای همکاری و نزدیکی بیشتر باشد، اما بحرانهای اجتماعی و عقیدتی و سیاسی را نمیتوان فرصت اخلاقی مناسبی تلقی کرد، بلکه باید در وهله نخست به ازمیانبرداشتن آن همت گماشت و زمینه را برای همکاریهای منطقهای آماده کرد. کشورهای منطقه باید از حسننیت یکدیگر و تمایل نداشتن به سلطهگری اطمینان حاصل کنند و در محیط احترام متقابل و مشارکت فزاینده ملی بتوانند به همکاری در جامعه بزرگتری که منافع همه آنها را تأمین میکند بیندیشند.
خاورمیانه همواره کانون تنش بوده است. ایران چگونه میتواند در جهتدهی سیاست خود در برخورد با تحولات منطقهای نوعی تعادل به وجود آورد تا با کمک آن بتواند در حل معضلات و مسائل داخلی رویکردی موفق داشته باشد؟ آیا میتوانید به الگوی موفقی در اینباره اشاره کنید؟
شاید بتوان اتحادیه اروپا را سرمشق مناسبی دانست. اینان کشورهایی هستند که در طول تاریخ، مکررترین و خشنترین جنگها را با یکدیگر آزمودهاند و دو جنگجهانی در قرن گذشته پرتلفاتترین جنگهای تاریخ بشریت هستند. با این حال آنان ابتدا سیاست داخلی خود را سامان بخشیدند و در ادامه سیاست داخلیشان، با الهام از آن تجربه تلخ، کوشیدند همکاری منطقهای را جایگزین رقابتهای سیاسی و نظامی کنند؛ خصوصا سه کشور محوری آلمان، فرانسه و ایتالیا کوشیدند مذاکره و تماس تقریبا دائمی میان سیاستمداران را جایگزین رقابتهای دورادور کنند و اکنون با بهرهمندی از 70 سال صلح پایدار توانستهاند از بالاترین سطح استاندارد زندگی مادی و فرهنگی برخوردار باشند. ما نیز ابتدا در داخل باید سامانه دموکراتیک و ثبات بخشی را حاکم کنیم تا در ادامه سیاست داخلی بتوانیم، در منطقه که تجربیات تلخی را پشت سرگذاشتهایم، آن را ادامه بدهیم. منطقه ما از مزیت ژئوپلیتیکی ویژهای برخوردار است. اگر از لبنان و سوریه و ترکیه و ایران و عراق، کشورهایی که به حکم جغرافیا محکوم به زندگی در کنار یکدیکر هستند، بتوانیم بهعنوان یک جامعه منطقهای هوشمند
نام ببریم، درمییابیم در فاصلهای نهچندان دور، به دریای مدیترانه، دریای سیاه، خلیجفارس و رودخانههای بزرگ منطقه دسترسی دارند، از بزرگترین منابع نفت و گاز جهان برخوردار بوده، تنوع جغرافیایی و قابلیت کشت بسیار متنوعی دارند، ترکیه و ایران از پیشرفت صنعتی خوبی برخوردارند و سایر کشورهای دیگر منطقه نیز در این راه گام برداشتهاند. زیباترین سواحل و کوهپایهها و صحراها و دشت و دمن در اختیار آنهاست. همزمان میتوان در نقطهای روی برف و در نقطهای دیگر روی آب اسکی کرد. آنها با بهرهمندی از مزیت ژئوپلیتیکی خود میتوانند نیازهای یکدیگر را، با بهبودبخشیدن کیفی در یک بازار بزرگ، رفع و بیشترین تبادلات را میان خود برقرار کنند و با بازارهای بیرون از منطقه در رابطه باشند. این کشورها باید بتوانند از پرهیز خصومت با یکدیگر آغاز کنند و در نهایت به جوامعی مرفه و دوست تبدیل شوند. حتی مسائل منطقهای، مانند بیابانزایی، ریزگردها و کمبود آب، میتواند موجب همکاری در مبارزه مشترک باشد. این کار مستلزم کاستن از برخی تعصبات تحمیلکننده و دیدارهای مرتب و گفتوگوی جمعی میان مسئولان و سیاستگذاران
رشتههای گوناگون منطقه است تا دوستی شخصی آنان خود وسیلهای برای گریز از خصومت و تسهیلکننده منطقهای عاری از تنش و رو به توسعه و رفاه باشد. یادمان نرود همه اینها زمانی میسر است که تأکید میکنم در داخل ثبات توأم با آرامش، با مشارکت همه گروهها و اقوام، فراهم شده باشد. در صورت چنین روشی، ایران میتواند محور ثبات منطقه کماکان باقی بماند.
به نظر شما چه سیاستهایی در کشور باید اتخاذ کرد که ثبات داخلی متاثر از رویدادهای منطقهای نباشد؟
منافع ملی اقتضا میکند هر کشوری بکوشد متعارفترین و دوستانهترین رابطه را با کشورهای منطقه خود برقرار کند تا بتواند از مزیت نسبی ژئوپلیتیک خود بیشترین بهرهمندی را به دست آورد، نیازهای خود را با کمترین هزینه حملونقل تأمین کند و نیاز همسایگان را به همین طریق برآورده سازد. اما همه چیز در اختیار سیاستگذاران داخلی نیست. ممکن است سیاستگذاران داخلی یا همسایه در تصمیمات و رفتارها و گاه جاهطلبیها و توسعهطلبیهایشان راه افراط در پیش بگیرند و بهطور یکجانبه یا متقابل بر کاهش ارتباطات منطقهای تأثیر بگذارند. در این صورت هر دو طرف از بهرهمند نشدن از مزیت نسبی ژئوپلیتیکی زیان خواهند دید. اما در شرایطی میتوان از هزینههای آن برحذر بود که سازوکارهای داخلی احیاشده، قدرتمندتر از عوامل بیرونی باشد. ثبات داخلی اغلب میتواند بر بیمهریهای منطقهای و بینالمللی فائق شود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر