روزنامه آفتاب یزد نوشت: انگار چیزی شبیه به توهم توطئه، یا هر عنوان دیگری که بتوانیم روی آن بگذاریم عین خوره به جان خیلی از ما افتاده است. جملهای به نام " کار خودشان است " از یک تحلیل در تاکسیها تا طنز در شبکههای اجتماعی، یک واقعیت برای افکار همه مردم در این روزهاست، اینکه هر اتفاقی در کشور را با رنگ و بوی سیاسی میبینیم و به آن با همان مضمون " کارخودشان" است نگاه میکنیم.
روزنامه آفتاب یزد نوشت: انگار چیزی شبیه به توهم توطئه، یا هر عنوان دیگری که بتوانیم روی آن بگذاریم عین خوره به جان خیلی از ما افتاده است. جملهای به نام " کار خودشان است " از یک تحلیل در تاکسیها تا طنز در شبکههای اجتماعی، یک واقعیت برای افکار همه مردم در این روزهاست، اینکه هر اتفاقی در کشور را با رنگ و بوی سیاسی میبینیم و به آن با همان مضمون " کارخودشان" است نگاه میکنیم.
آنقدر که دیگر نه به پدیدهای طبیعی باور داریم و نه به حادثهای غیرعمدی. جامعه سیاست زده ایران این روزها هر اتفاق ناگواری را از عینک سیاسی میبیند و به هیچ چیز اعتماد ندارد. شاید هم حق داشته باشیم، شاید هم نباید همه چیز را به این سادگیها دید.
خلاصه اینکه فاجعه کشتی سانچی یکبار دیگر توهم توطئه را برای ما تداعی میکند و بازهم پای تحلیلهای دایی جان ناپلئونی را که ظاهرا از دیرباز در خون و ادبیات برخی ایرانیان جاری بوده است، به درست یا غلط به وسط معرکه این روزها کشانده.
چراها و یک شایعه جدید
همه میدانیم که بعد ازاین حادثه، بار دیگر شبکههای مجازی و افکار عمومی، پر شدهاند از چراهای بسیار بزرگ، چراهایی مثل اینکه مگر دوکشتی که به سمت هم میآیند با چه سرعتی حرکت میکنند که خدمه فرصت فرار و پریدن در آب را پیدا نکردند؟ و یا اینکه چرا افراد کشتی چینی همه سالمند و کشتی ایرانی با پرچم پانامایی همه شان جان باختند و هزاران پرسشی از این دست....
ولی در بین این سوالها برخی شایعات هم نقل محافل شده اند مثلا اینکه کشتی ایرانی به سمت کرهشمالی در حال حرکت بوده است و نه کره جنوبی و در پی دورزدن تحریمها به این روز دچار شده، مثلا گفته میشود: "تمام رادارها برای دیده نشدن توسط نیروهای کره جنوبی، آمریکا و حتی چین خاموش شده بود. نفتکش ایرانی برای رساندن محموله به کره شمالی تغییر مسیر داده و با وجود خاموش بودن رادارها و چراغ و حتی قطع تماس رادیوئی توسط چین شناسایی شده و پس از بارها اخطار چین و بی توجهی خدمه نفتکش به اخطارها، چین با پرتاب موشک به سمت نفتکش ایرانی، آن را غرق کرده و حتی از نجات خدمه هم سر باز زده، فقط چینیها باسرعت وارد عمل شده و جعبه سیاه نفتکش را به دست آورده تا از بازتاب گسترده ماجرا توسط رسانهها و واکنشهای افکار عمومی جلوگیری کنند."
عده بیشتری اما آمریکا را عامل حمله کننده به کشتی میدانند و بازهم پای دشمن بزرگ را وسط کشیدهاند. این در حالی است که تاکنون هیچ مقام یا هیچ مسئولی حتی به احتمال اندک حمله موشکی به کشتی هم اشاره نکرده است. حتی فیالمثل وزارت خارجه تاکید کرده که نفتکش به سمت کرهجنوبی در حرکت بوده است و یا یک نماینده مجلس گفته است که حمله موشکی در کار نبوده است.
این اولین بار نیست
اما برخورد این نفتکش و حادثه تلخ آن نخستین باری نیست که موضوع توهم توطئه یا سیاسی بودن آن را مطرح کرده است. یک مرور کوچک به تلخ ترین حوادث همین یک سال گذشته نشان میدهد که مردم نسبت به هر حادثهای همین حس را پیدا میکنند. هنوز به سالگرد فاجعه پلاسکو و آتشسوزی آن ساختمان نرسیده ایم، ساختمانی که فرو ریختنش با کلی اما و اگر و شک و شبهه از سوی عدهای از مردم همراه بود، تا حدی که میگفتند این ساختمان را خود بانیان اصلی آن در آتش سوزاندند و ساختمان را فرو ریختند و خود نیز ساختمانی نوبرای خویش دست و پا. حادثه تلخ تر از آن شاید زلزله ۷.۴ ریشتری سر پل ذهاب کرمانشاه بود، زلزلهای که عدهای هنوز برهمان جمله معروف "کارخودشان است(!)" پافشاری میکنند و معتقدند، آزمایش پروژههارپ باعث این امر شده. عدهای هم اینکه در چهارگوشه ایران از جمله تهران دراین مدت زلزله رخ میداد را به گردن فناوری جدید روسها انداختند که میتواند زلزلههای مصنوعی ایجاد کند.
باید گفت گروهی از مردم ایران از دیرباز تا امروز، نسبت به هر حادثهای حتی اگر نام سوانح طبیعی را به خود بگیرد به دستهای سیاسیون در کار، مشکوکند.
اما به راستی ریشه چنین طرز تفکری و این همه بدبینی نسبت به سیاسیون داخل و خارج در دل مردم از چیست؟ آیا آنها همه چیزرا پیچیده و در قالب توطئه و دسیسه میبیینند و یا به راستی همین است که گفته میشود و همیشه دستهای پشتپرده عامل اصلی بسیاری از اتفاقاتی است که آنها را طبیعی و یا سانحه میپنداریم. این نگاه در جامعه بیانگر چه حالتی است و تا چه اندازه میتواند یک زنگ خطر به شمار بیاید.
تم خرافهگرایی
جعفر بای جامعه شناس با بیان اینکه در کشور ما این نگاه سیاست زده را باید به دو بخش تقسیم کرد؛ یکی نگاهی که ناشی از دشمن پنداری است و یک نگاهی که ناشی از بی اعتمادی به برخی مدیران، به آفتابیزد گفت: «اینکه هر غیر خودی را دشمن بدانیم، یک امر طبیعی در بین نگاه ما مردم است، دشمنپنداری افراطی در تفکر، یک اندیشه غالب است، بدین شکل که هر یک از ما میتوانیم یک لیست از دشمنانمان تهیه کنیم.» وی ادامه داد: «بخش دوم این نگاه سیاست زده، بیاعتمادی افراطی به سیستم حاکم در کشور است و در حادثه کشتی اخیر ما هر دو این نگاه عدم اعتماد به سیستم حاکم و همین طور دشمن پنداری را میتوانیم ببینیم.» وی اضافه میکند:
«در کنار این دو نگاه، نکته حائز اهمیت ضعف سیستم گردش اطلاعات رسمی در کشور است و در کنار این ضعف، افرادی هم هستند که در پی ساخت اخباری حاشیهای درباره نفتکش اخیر هستند.»
بای میگوید: « آن چه امروز عیان است اینکه رسانه ملی نتوانسته خود را بهعنوان یک مرجع قابل قبول برای تمامی گروههای حاضر در جامعه معرفی کند. این امر بدان دلیل رخ داده که این رسانه از گردش اطلاعات عقب است و اخبار زودتر از زمان پخش در رسانه ملی به مردم میرسد.»
وی اضافه میکند:« اینکه جامعه ما باتم خرافه گرایی، برخی اخبار را جذب میکندو نسبت به بعضی خبرهای جنجالی واکنش بهتری نشان میدهد به دلیل آن است که رسانه ملی گاهی مواقع مرجع نیست. مردم به درستی میدانند که رسانه ملی همه اخبار را منتقل نمیکند و تحلیلهای یکسویه و جانبدارانه دارد برای همین شنونده وقتی میبیند خبر رسانه ملی یا رسانههای رسمی کشور قابل اعتماد نیست تشنه گمانهزنیهایی با حس منفی میشود.»
بای گفت: «از سویی جنگهای نیابتی موجود و ناکارآمدیها اعتماد به ساختار را نیز از مردم گرفته است و نتیجه آن است که مردم اکنون نسبت به همه حوادث رخ داده با شک و شبهه و تم سیاسی نگاه کنند.» این جامعه شناس گفت: «نیاز به سرعت، دقت و شفافیت رسانه ملی امروز بیشتر از هر زمان دیگری لازم است، در غیر این صورت چون مردم اقناع نمیشوند به دنبال منابع دیگر میگردند تا اصل خبر را با توضیحات بیشتر ببینند و در چنین شرایطی پایگاههای شایعه پراکنی هم کم نیستند که به این سیاست زدگی و عدم اعتماد ایرانیان دامن بزنند.»
آنچه از یازده سپتامبر آموختیم
جواد میری جامعه شناس سیاسی اما در این باره ما را به زمان حادثه یازده سپتامبر میبرد و به آفتاب یزد میگوید: «در یازدهم سپتامبر به فاصله نیم ساعت تمامی کانالهای انگلیسی و آمریکایی شروع به تجزیه و تحلیل این موضوع با ابعاد مختلف و با تصاویر گوناگون کردند و به مدت سه هفته پشت سر هم افکار عمومی در اوج اطلاعرسانی توسط متخصصین مختلف قرار گرفتند. این بمباران اطلاعاتی، افکار عمومی را اشباع کرد تا حدی که مردم از فکر کردن به این موضوع خسته شدند. اقدامی که از یک استراتژی در این مقوله خبر میداد به این معنا که سیاستمداران خارجی درقرن بیست و یکم، به اینجا رسیده اند که محدود کردن اخبار به آنها امکان مدیریت نمیدهد بلکه نوع نگرششان به توزیع و در دسترس قرار دادن اخبار باید تغییر کند، آنها به جای گرفتن حالت انقباضی یک شیوه انبساطی در قبال چنین حادثهای در پیش گرفتند، اما در ایران کاملا برعکس آن اتفاق میافتد. »
میری با سیاسی و فرهنگی خواندن معضل ایجاد توهم توطئه میگوید: «اگر یک اتفاق برای پدر خانواده ایرانی بیفتد اولین کاری که پدر خانواده میکند مخفی نگاه داشتن مصائبش است، پس این یک مشکل فرهنگی هم هست. در حوزه سیاست هم، سیاسیون ایران نهتنها مردم را محرم نمیدانند بلکه فکر میکنند با مخفی نگاه داشتن واقعیات میتوانند از بحرانها عبور کنند اما در جهان عرصه بیست و یکم دوره این حرفها گذشته و چیزی به نام عرصه خصوصی وجود ندارد پس بهتر است به جای آنکه BBC بخواهد اطلاعات مختلف را به ما بدهد، سیاسیون با اشراف اطلاعاتی بتوانند افکار عمومی را اقناع کنند.»
وی به بیاعتمادی نهادینه در جامعه اشاره میکند و میگوید: « طبیعی است که بیاعتمادی نهادینه به دستگاه اطلاع رسانی به همان توطئه توهم دامن بزند. موضوعی که به دلیل نوع نگرش غلط سیاستمداران و سیاستگذاران در حوزه خبر و مدیریت افکار در ایران روی داده است.»
جواد میری گفت: «هنوز که هنوز است هیچ کس معنی برخی خطوط قرمز در ایران را نمیداند، این خط قرمز چیست؟ چه کسی آن را قرمز کرده؟ از کجا بدانیم قرمز است؟ از کدام طرفش عبور کنیم و از کجاعبور نکنیم؟ همینهاست که رسانههای رسمی داخلی ما نزد مردم را غیرقابل اعتماد کرده است.»
میری ادامه میدهد: «ما در بسیاری از مسائل که باید نگاه کارشناسی داشته باشیم، ورود امنیتی، نظامی یا "حالا ببینیم چه میشود!" داریم. این مسئله باعث شده تا جامعه ما به جای نگاه کارشناسانه دچار یک خلاء شود و در این خلاء توهم، نگاه توطئهآمیز و توهم توطئه درست میشود!»
وی گفت: «جامعه ما امروز اگر بخواهد بداند در یک سازمان واقعا چه میگذرد باید به جای مدیر از آبدارچی آن سوال کند. یا در بین حرفهای رانندگان تاکسی به واقعیت پی ببرد. این موضوعی به نام جامعه دالانی را به وجود آورده است. چرا که نشریات علمی و رسانهها و سیاسیون ایران همه حرفهای راست را نمیزنند،پس ایرانیان حرفهای واقعی جامعه را کجا میزنند؟ پشت درهای بسته و کریدورهای ادارات. این یکی از مشکلات جامعه دالانی است و تا زمانی که این مشکل باشد وضع به همین منوال خواهد بود.»
ظاهرا در حادثه کشتی سانچی، امروز هم پای توهم توطئه به خاطر عدم اطلاع رسانی دقیق و عدم صداقت و شفافیت مقامات ایران با مردم شکل گرفته است. نکاتی که باعث شده مردم در جمعهای خود در توضیح و تشریح این ماجرا از سناریوهایی سخن بگویند که دراین چند ساله حسابی باب شده است؛ سناریوهایی که هیچ وقت صحت و سقمش معلوم نمیشود اما همیشه احتمال وجود و یا راست بودنش یک سوال همیشگی یایک احتمال در ذهن مردم خواهد بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
چطور میشود وقتی مردم در برابر گرانی و فساد اداری و رانتخواری اعتراض میکنند دست فوری دست آمریکا و اسراییل وعوامل وابسته به آنها دراین قضایا دخیل میدونند ولی حادثه ایی به این تلخی که برای دریانوردان دریادل رخ داد باید ماهها انتظار کشید و صبرکرد تا ابعاد حادثه مشخص شود
نظر کاربران
چطور میشود وقتی مردم در برابر گرانی و فساد اداری و رانتخواری اعتراض میکنند دست فوری دست آمریکا و اسراییل وعوامل وابسته به آنها دراین قضایا دخیل میدونند ولی حادثه ایی به این تلخی که برای دریانوردان دریادل رخ داد باید ماهها انتظار کشید و صبرکرد تا ابعاد حادثه مشخص شود
مردم به همه چیز باشک وشبهه نگاه می کنند
پاسخ ها
وقتی همیشه دروغ شنیدن،معلومه ک به همچی شک دارن