احمد پورنجاتي در روزنامه اعتماد نوشت: تعجب نكنيد. اين ستون «تغذيه»نيست در روزنامه اعتماد. داريم با هم درباره يك عادت يا رفتار جاخوشكرده و نهادينه شده در رفتار مديريتي كشور اختلاط ميكنيم. ميخواهم در اين كوتاه نوشته نيم نگاهي كنم به حال و روز« نقش و جايگاه و رفتار كارشناسي در تصميمات خرد و كلان» در بسياري از دستگاههاي كشور.
احمد پورنجاتي در روزنامه اعتماد نوشت: تعجب نكنيد. اين ستون «تغذيه»نيست در روزنامه اعتماد. داريم با هم درباره يك عادت يا رفتار جاخوشكرده و نهادينه شده در رفتار مديريتي كشور اختلاط ميكنيم. ميخواهم در اين كوتاه نوشته نيم نگاهي كنم به حال و روز« نقش و جايگاه و رفتار كارشناسي در تصميمات خرد و كلان» در بسياري از دستگاههاي كشور. من از مريخ نيامدهام. سالها از نزديك در متن و حاشيه، حاضر و ناظر اين قصه پر غصه بودهام.
پرسش اساسي اين است: مديران كشور در ردههاي گوناگون، هنگام تصميمگيري به ويژه در موارد مهم، از كارشناس چه انتظاري دارند؟ كارشناسها چگونه رفتار ميكنند و نظر ميدهند؟
اگر بنا برشيوه پيشكار يا آشپزباشي حاكم آن وقتها باشد- چه فرقي ميكند كه سلطان محمود غزنوي يا نادرشاه افشار يا ناصرالدين شاه قاجار يا هر قبله عالم ديگر- لابد نخست بايد با هوشمندي و نازك بيني دريابند كه ذائقه و مزاج مبارك حاكم چه احساسي از ميل فرمودن بادمجان دارند، پس آنگاه نظر بدهند كه: خوشمزهترين و با خاصيتترين غذاي عالم است، قبله عالم يا برعكس، خيلي هم چرند و بيخاصيت و نفخآور است، تصدقتان گردم. نوكر بادمجان كه نيستند طفلكيها، نوكر حاكماند!
با پوزش و شرمندگي ادعاي من به اتكاي همان پيشينهاي كه اشاره كردم اين است كه: در كارشناسي بسياري از تصميمگيريهاي كلان و زيرساختي خواه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي وحتي خدماتي از سالها پيش تاكنون به همين سيره «بادمجاننشان» عمل شده است. آشكارتر بگويم. يك جناب عالي، در هر دستگاه يا نهادي به هر دليل به ذهن مباركش ميرسد كه فلان برنامه يا پروژه را در دستور كار و اجرا قرار دهد. اگر خيلي فروتني دانش باورانه داشته باشد، ايدهاش را نه براي بررسي كارشناسانه - كه چه بسا از بنيان داغ باطله بخورد- بلكه براي پردازش نظري و مستندسازي و موجه نمايي، با اشخاصي به نام كارشناس يا مشاور در ميان ميگذارد.
بخش جذاب درام «بادمجان» از همين جا آغاز ميشود. اگر زبانم لال يك كارشناس با سواد و كاربلد بدون توجه به ذائقه و مزاج احتمالي رييس، نظرش را در مخالفت يا موافقت كلي اما مشروط به رعايت معيارهاي تخصصي اعلام كند، غزل خداحافظي را به عنوان يك عنصر ناهماهنگ يا مخالف خوان بايد بخواند و برود رديف آخر جلسه بنشيند و ديگر هم حرف نامربوط نزند. اين تازه درباره آن جناب فروتن است كه دستكم پيش از دستور براي اجراي طرح مورد نظرش، از باب حفظ ظاهر يا زيركي يا محكم كاري، به كارشناس و مشاور مراجعه كرده است وگرنه در بسياري نمونهها كه همين اقدام صوري هم انجام نميشود. با معونين و مجري طرح جلسه ميگذارد و ميگويد: تصميم گرفته شده اين پروژه را انجام دهيم.
زود بجنبيد. اين است كه من خود شاهد بودهام در بسياري جلسات تصميمگيري هنگامي كه نوبت اظهارنظر كارشناس يا مشاوران ميرسد انگاري پيش از آوردن «بادمجان»، با ذائقه سنجي و مزاج كاوي جناب عالي، همان نظري را ميدهند كه قبله عالم مربوطه قبول دارد. بنده خدا اغراي به جهل (به گمراهي ميافتد) كه تصميمي متكي به كار عميق كارشناسي گرفته است! نمونه بدهم؟ از همه نوع؟ داستان «منوريلسازي» احمدينژاد را يادتان هست؟ در فلكه صادقيه تهران شروع كرد به ستون زدن اما دوره شهردارياش زود تمام شد و شهردار بعدي بساط را جمع كرد. البته دست بردارنبود. در زمان رياستجمهورياش از خزانه بيدر و پيكر كشور رفت در شهر قم و آنچه كرد كه جنازه پايههاي منوريل در زهدان مردهاش سالهاست روي دست اين شهر است. مسكن مهر هم دستكم به لحاظ معيارهاي شهرسازي و البته فني و عمراني به همين شيوه «بادمجان نشان» اجرا شد. صدور اجازه هردمبيل براي حفر چاههاي عميق در سراسر كشور نيز همچنين. اين قضيه تصميمگيري با متد «نوكر حاكم نه نوكر بادمجان» اختصاص به احمدينژاد نداشته. از ساليان دورتر در دولتها و مجلسهاي پيشين، كلي فرودگاههاي كوچك در برخي شهرستانها با صرف
هزينههاي گزاف و تخصيص خطوط پروازي به لطف عشق و تمايل و مزاج برخي نمايندگان آن شهرستانها ايجاد شدند- به اتكاي روابط و تعاملات خاص با وزيران وقت يا به ضرب و زور و تهاتر راي اعتماد با قبول تعهد اجرا- كه پس از مدتي معلوم شد به دليل زيانده بودن و اتلاف منابع بايد متوقف شوند. برخي سدسازيها، برهمزدن ويژگيهاي اقليمي يا اكولوژيك دشت و درياچه و رودخانه و جنگلها در شمال و جنوب و شرق و غرب كشورنيز، نمونههايي از اين داستان پر آب چشماند.
سخن بيپرده و پاياني اين نوشته چيزي جز اين نيست كه: جناب عالي- هر كه هستي در هر رده و مقام تصميمگيري- فضايي فراهم كن كه كارشناس متخصص و همهجانبهنگر، بيتوجه به مزاج مبارك، نظرش را بگويد. البته بعد هم بپذير. از سوي ديگر، به كارشناسان و مشاوران مواجب بگير نيز عرض ميكنم: جناب عالي نيز كيان عنوان كارشناسيات را- البته اگر كاربلدي- پاس بدار. آنچه را درست است بگو. كه اگر هر دو سوي «بادمجان» اينگونه رفتار ميكردند، وضعيت آب و خاك و هوا و صنعت و كشاورزي و فرهنگ و رسانه و سياست و خيلي چيزهاي ديگر، اينگونه نميبود. جلوي ضرر را از هرجا كه بگيري منفعت است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
مدیریت جامعه تو که برای هرچیزی نظر فیلسوفانه میدی اینم روش بفرما نظر
واکه نفهمیدیم چی بود فقط افغانی کمترزندگی بهتر